نیمرود آنتال(Nimród Antal) متولد سال ۱۹۷۳ در لس آنجلس کالیفرنیاست، اما اصل و نسب مجارستانی دارد. او در سال ۱۹۹۱ به سرزمین مادری بازگشت تا در فرهنگستان فیلم این کشور تحصیل کند و پس از فارغ التحصیلی، شروع به فعالیت در صنعت فیلم و تلویزیون مجارستان کرد. سپس در ۲۰۰۵ به محل تولد خویش، لس آنجلس بازگشت تا موفقیت خود را در این حرفه به شکل گسترده تری امتداد دهد. آنتال، بیش از هر چیز با نوشتن و کارگردانی فیلم مجارستانی اش، با نام «کنترل»Kontroll (2003) شناخته شده که برنده¬ی تعداد زیادی جایزه شده است.

از جمله جایزه ی جوانی جشنواره ی کن سال ۲۰۰۴ و جایزه ی هوگویHugo طلایی جشنواره¬ی بین المللی فیلم شیکاگو، که جایزه¬ی اصلی این جشنواره است. آنتال برای کارگردانی این فیلم نامزد دریافت جایزه¬ی بهترین کارگردانی از جوایز فیلم اروپایی نیز شد. داستان این فیلم درباره¬ی مسایل پشت پرده ی نظام متروی شهر بوداپست است و بر کنش های مأموران کنترل بلیط این مترو در قبال مسافران استوار است. اولین فیلم امریکایی آنتال «مهمان پذیر» است و پس از آن، وی تا کنون دو فیلم سینمایی دیگر را کارگردانی کرده است: «زره پوش»Armored (2009) و «شکارچیان»Predators (2010).

«زره پوش» داستان یک نظامی سابق را روایت می کند که اکنون یک مأمور محافظت است، اما به تحریک یکی از همکارانش ترغیب به دزدی از یکی از ماشین های حمل پولی می شود که حفاظت از آن را به عهده دارد. فیلم «شکارچیان» نیز که روبرت رودریگوئز آن را تهیه کرده، داستان یک گروه آدم کش است که مجبور می شوند در جنگلی به مقابله با مهاجمان ترسناک، مهیب و مرموزی بپردازند که آنها را طعمه ی خود قرار داده اند. فیلم سینمایی «مهمان پذیر»(Vacancy)، ساخته نیمرود آنتال و محصول سال ۲۰۰۷ امریکاست.

داستان این فیلم درباره زوجی جوان در آستانه طلاق است که به طور تصادفی از جاده ای منحرف می شوند و مجبور می شوند که شب را در مهمان پذیر کثیف و فرسوده ای خارج و دور از شهر بگذرانند. اما آنها به زودی متوجه می شوند که این یک مهمان پذیر عادی و معمولی نیست، چون قرار است اتاقی که آنها در اینجا اجاره کرده اند، شکنجه گاه، و در پایان، قتلگاهشان باشد… ژانر ترسناک معمولاً گونه ای خالص نبوده و با گونه های دیگر چون تریلر یا علمی- تخیلی در هم آمیخته است. اما همواره یکی از تحلیل های مهمی که در رابطه با مضامین فیلم های ترسناک وجود داشته، بر یافتن ارتباطی استوار بوده که این فیلم ها با جامعه معاصر خود برقرار می کرده اند.

به عبارت دیگر، این قبیل تحلیل ها بر مؤلفه های مضمونی فیلم های ترسناک در دوره های خاص تأکید می کنند و آنها را تبیین کننده شرایط اجتماعی زمان خود می انگارند. بدین ترتیب مثلاً می توان فیلم های علمی- تخیلی ترسناک دهه پنجاه را به صورت خوشه های درهم تنیده مضامین از جمله خطر تهاجم بیگانگان فضایی، خطرات جنگ های پیشرفته و نقش دانش و دانشمندان بررسی کرد. بنابراین چنین فیلم هایی ترس های خاص امریکایی را به خاطر بیگانه ستیزی، احساسات ضدکمونیستی، نگرانی در مورد فن مداری، مخاطرات زیست محیطی و غیره بیان می کند. چنین ترس هایی در دهه های بعدی، متناسب با شرایط اجتماعی- تاریخی معاصر تغییر کرده و جای خود را به ترس هایی دیگر داده که در فیلم های امریکایی نمود یافته است. تا همین سال های اخیر می توان گفت که به هر حال این ترس هر سرچشمه اجتماعی- تاریخی که داشت، بر ماهیتی مرموز و بیگانه تکیه می کرد.

معمولاً شخصیت های اصلی فیلم های ترسناک در ابتدا نمی دانستند که با چه پدیده ای طرف هستند و برای مقابله با آن پدیده ناشناخته مجبور بودند که اول از همه ماهیت آن را کشف کنند. اما در بعضی فیلم های جدید به تدریج این ماهیت ناشناخته از بین رفته است و شخصیت های فیلم ها با علم به اینکه با تهدیداتی شناخته شده مواجه هستند، مجبور به رودررویی با آنها می شوند.

مثلاً در سری فیلم های «جیغ» هر چند شخصیت مهاجم در ابتدا نقاب به چهره زده و شناخته نمی شود، اما بالاخره معلوم می شود که یکی از نوجوانان هم کلاسی است و دانستن یا ندانستن این موضوع هم تغییری در نحوه رودررویی با او به وجود نمی آورد. اما نکته دیگر که در این قبیل فیلم های ترسناک وجود دارد این است که در این قبیل فیلم ها دیگر نیرویی بیگانه یا غیرخودی نیست که تبدیل به مهاجم می شود. او از فضای دیگری نیامده یا متعلق به ملیتی دیگر نیست یا ماهیتی غیرانسانی ندارد. بلکه کاملاً خودی است. بدین معنی که بر آمده از خود آن جامعه، آن ملیت و فرهنگ و همان فضاست. این فیلمها بیانگر نوعی خشونت آشنا هستند که شکلی از ناامنی را بر جامعه مسلط می کند که در آن هرکسی، از نزدیک ترین تا دورترین آدم های پیرامونی، خطری بالقوه محسوب می شوند. در این شرایط هر انسانی می تواند بالقوه تبدیل به انسانی درنده خو شود و می تواند هر لحظه در کمین باشد تا به طعمه های خود که همه افراد دور و نزدیکش هستند، حمله ببرد. داستان فیلم «مهمان پذیر» تحت چنین شرایطی شکل یافته است.

نیمرود آنتال، کارگردان این فیلم قبلاً در فیلم ستایش شده اش با نام «کنترل» نیز از شرایط اجتماعی- تاریخی کشور مجارستان متأثر بوده است. مترویی که آنتال در آن فیلم می آفریند نوعی زندان تاریک و دهشتناک است که به پیشینه تاریخی دوران سلطه سیاه کمونیسم بر کشور مجارستان اشاره دارد. اما همان طور که در فیلم «کنترل» تبیین چنین پیشینه ای با بیانی نمادین همراه می شود، فیلم «مهمان پذیر» هم از چنین ویژگی های نمادینی برای ارائه زیرمتنی اجتماعی- تاریخی بهره می گیرد. در ابتدای فیلم «مهمان پذیر»، دیوید و ایمی فاکس از مسیر مستقیم خود در جاده منحرف می شوند و مجبور می شوند از تعمیرکاری کمک بگیرند که به جای تعمیر اتومبیل شان آن را خراب تر می کند و بنابراین، آنها مجبور می شوند در یک مهمان پذیر مرموز اتاق بگیرند که همین کارشان، سرچشمه فجایع بعدی می شود. انحراف از جاده، نمادی از نوعی خطاست که مجازاتی را نیز می طلبد. مجازاتی هم که برای این زوج جوان در نظر گرفته شده، شکنجه شدن تحت تعدادی قوانین انضباطی ویژه و خشونت آمیز درون این مهمان پذیر است که ارتباط از درون آن با جهان خارج به سختی امکان پذیر است.

به این ترتیب، این زوج درون اتاقی قرار می گیرند که دوربین هایی با نظمی خاص درون آن تعبیه شده تا نوعی نظارت سراسربین را بر آنها اعمال کند. به این ترتیب، تمام خطاکاران نمادینی که در این اتاق قرار می گیرند ابژه نگاه صاحب مهمان پذیر می شوند که در وجهی نمادین، رییس این زندان و در عین حال، شکنجه گاه است. از سوی دیگر تماشای افراد درون اتاق و نحوه شکنجه شدن آنها اسباب لذت حیوانی شکنجه کنندگان را نیز فراهم می آورد. این لذت تماشا در دو سطح انجام می پذیرد. در سطح اول هنگام تصویربرداری از روال انجام شکنجه و در سطح دوم وقتی این فیلم ها مونتاژ می شوند و نماهای آن طبق نظمی منطقی در کنار هم قرار می گیرند.

بنابراین در اینجا با نوعی نظام کیفر جزایی سر و کار داریم که با نظم و انضباطی حساب شده عمل می کند، اما صاحبان آن، خود به گونه ای گل درشت تر و بر اساس همان نظم و انضباط مرتکب جنایاتی خشونت بار می شوند که مستوجب کیفری بس بزرگتر است. کیفری که در ادامه فیلم لاجرم گریبانگیرشان می شود. با چنین تحلیلی می توان فیلم «مهمان پذیر» را مشابه یا دنباله ای نمادین بر یک گونه از فیلم دانست. گونه ای از فیلم های کلاسیک که معمولاً به «فرار از زندان» شهرت یافته اند(همچون فیلم «فرار از آلکاتراز»Escape from Alcatraz (دان سیگل، ۱۹۷۹). در این قبیل فیلم ها، معمولاً زندانیانی درون زندان هایی تیره و تنگ و خوفناک ترسیم می شوند که مجازاتشان متناسب با جرمشان وضع نشده است ، بلکه نظام قضایی به آنها در شرایط ناعادلانه ای این مجازات را تحمیل کرده است.

از سوی دیگر این زندانیان باید تحت سلطه ستمکارانه رییس و مأموران زندان زندگی بگذرانند که از هیچ شکنجه و آزاری در حق آنها فروگذار نیستند. فیلم «مهمان پذیر» نیز به گونه ای نمادین و با مقتضیات متفاوت از لحاظ ساختار، فرم و محتوای داستانی دغدغه مشابهی را مطرح می کند. چراکه دستمایه این فیلم نیز در لایه های زیرینش پرداختن به مجازات گرانی است که از مجازات شوندگانشان بسی گناهکارترند. در اینجا باز هم مشابه فیلم های سابق «فرار از زندان»، راه خلاصی از شر چنین زندان و بندی اتکا به هوش و عمل گرایی شخصی عنوان می شود. در فیلم های «فرار از زندان» معمولاً یکی از زندانیان که از همه هوشمندتر است، نقشه ای را برای فرار از زندان می چیند و با مهارت، شجاعت و جسارتی مثال زدنی آن نقشه را به مرحله اجرا می گذارد. در «مهمان پذیر» نیز شخصیت دیوید فاکس در مراحل مختلف، با هوشمندی نقشه هایی را می چیند که موجب می شود نظم و انضباط نقشه هایی که شکنجه گران چیده اند، به هم بریزد و بدین سان آنها را گمراه و سرگردان کند و در حین سرگردانی آنها بتواند نقشه هایی را برای فرار خود یا همسرش تدارک ببیند.

در پایان فیلم به نظر می رسد که خطر برای همیشه رفع شده است. صاحب سادیست مهمان پذیر کشته شده و ایمی هم با پلیس تماس گرفته و به زودی امنیت دوباره بر سر این خانواده مصیبت زده سایه خواهد افکند. اما نشانه هایی بر موقتی بودن این حالت هشدار می دهند. صاحب به ظاهر کشته شده مهمان پذیر حرکتی خفیف مبنی بر زنده بودن می کند و دوربین نیز در پایان حرکتی به سوی عقب می کند که ما را در انتظار چیزی خارج از حیطه تسلط دوربین باقی می گذارد. قبلاً هم دیده ایم که مأمور پلیس ناتوان چندان توان نجات زوج جوان را از مهلکه نداشت. بنابراین به نظر می رسد که در جامعه نمونه ای فیلم هرچند خطرها را می توان به طور موقت و با هوشمندی و عمل به اراده ی شخصی دفع کرد، اما در چنین فضای سرشار از ناامنی خطر همواره بیخ گوش باقی می ماند و همیشه باید مراقب آن بود.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com