سیل آمد وُ جهان ِ دلم را خراب کرد.
شادابی ِ ترانه ی مارا به غم، سپُرد.
وان مژده را که همچنان ، شاداب وُ ناب بود-
غمگین تر از پیام ِ پریشان ِ مرگ کرد.
این سو، سلام ِ سرد ترین آه.
آن سو ، کلام ِ تلخ ترین ماه.
وان،شیونی که سینه ی نوروز وُ برگ را-
نالان ِ مرگ کرد.
سیل آمد وُ جهان ِ دلم را خراب کرد.
اما تو ای زمانه ی بیداد !
باور اگر نمی کنی ، باور کن !
بنیاد ِ رنجهای ترا داد برکَنَد.
مارا اگرچه خانه ، به شیون در آمده ست
ما همچنان ترانه سُرای سپیده ایم.
خورشید ، زنده باد که فردای شاد را
همواره تا هنوز
در روشنای دیده ی خورشید دیده ایم
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.