هفت دهه است که ما روز ملی شدن صنعت نفت کشور را یاد می کنیم و بزرگ می داریم. روزی براستی به یاد ماندنی از دوران کوتاهی که حکومت ما براستی ملی بود، زیرا دولتی ملی داشت و مردم بر سرنوشت خود حاکم بودند. مرد بزرگی چون مصدق، کاری چنان بزرگ کرد که جهان را شگفت زده کرد و به ستایش واداشت و سرمشق دیگر ملتهای زیر ستم شد.
۱۵۰ سال بود که دولت های ایران توان اعمال سیاست مستقل اقتصادی نداشتند. سیاست اقتصادی کشور با سیاست خارجی درآمیخته بود و در جایی که برنامه اقتصادی کشور با منافع دو کشور قدرتمند جهان که در نزدیکی ایران مستقر بودند رویاروی می‌شد، دولتمردان بایستی عقب نشینی و منافع اقتصادی کشور را فدای بقای حکومت خودشان می کردند.
قراردادهای زیانبار در راستای تامین منافع راهبردی و اقتصادی کشورهای بیگانه قدرتمند در منطقه به ما تحمیل می شد. سیاست خارجی ایران بر پایه «موازنه مثبت» بود، یعنی به هر دو ابرقدرت خارجی امتیاز داده می شد تا هر کدام برای حفظ منافع خودشان هم شده، کشور را در برابر دیگری حفاظت کند. بهمین دلیل، خواستهایی که از سوی انگلستان یا روسیه می رسید، حتا اگر به زیان منافع ملت ایران بود، کمابیش پذیرفته می شد. سیاست موازنه مثبت، همراه با بی لیاقتی و فساد دستگاه حکومتی و بی توجهی به منافع ملی، باعث افزایش چشمگیر نفوذ این دو ابر قدرت و حتا دخالت مستقیم آنها در امور داخلی کشور شده بود.
در تمام این مدت، مردم ایران با این توهم زندگی می کردند که سیاست ایران را باید بیگانگان تعیین کنند، سیاستمداران ایران را بیگانگان برای حفظ منافع خود می گمارند و خود ملت هیچ نقشی در سیاست خارجی و حتی سیاست داخلی کشور ندارد. نماد همه این مسائل روحی، اقتصادی و سیاسی، صنعت نفت بود که به عنوان بزرگترین صنعت و فعالیت اقتصادی کشور تامین کننده بخش عمده ای از بودجه کشور بود. قرارداد نفت ایران و انگلستان ادامه زنجیره امتیازدهی به بیگانگان بود بی اینکه منافع چندانی برای اقتصاد کشور، رشد صنعتی، اشتغال و رفاه داشته باشد.
مصدق از این ذهنیت حقارت آمیز و تسلیم در برابر اراده بیگانگان بخوبی آگاه بود و می دانست که برای ایجاد تحول در کشور، نخست باید اعتماد به نفس ملی و تاریخی مردم را باز گرداند و به آنان ثابت کند که می توان حاکم بر سرنوشت خود بود. برای این کار می بایستی که با قدرتمندترین و بانفوذترین کشوری که عامل ایجاد این عقده حقارت شده بود رویاروی شود و آن را شکست بدهد. از اینرو، مصدق برای حفظ منافع ایران، سیاست خارجی «موازنه منفی» را پیش گرفت، یعنی به هیچ کشوری امتیاز نمی دهیم، خود سیاست خود را تعیین و خود بر منابع خود مدیریت می کنیم.
میراثی که مصدق از خود بر جای گذاشت، نه تنها آزاد کردن منابع طبیعی ایران از چنگ استعمارگران و بازگرداندن سیاستگذاری اقتصادی و سیاسی به سیاستمردان منتخب مردم بود، که فشار بر سامانه پادشاهی برای رعایت قانون اساسی برآمده از انقلاب مشروطیت ملت ایران، آزادی حزب ها و سازمانهای سیاسی و مدنی، آزادی مطبوعات و جلوگیری از هرگونه سانسور، انتخابات آزاد، توسعه اقتصادی بدون اتکاء به نفت، و بازگرداندن اعتماد به نفس ملی بود.
عظمت عملکرد مصدق در دوران پس از او نمایان شد که با وجود حاکمیت دوباره دیکتاتوری بر ایران و مدیریتی نه چندان دلخواه، و خفقان حاکم بر اندیشه مستقل، کشور برای دهه های پسین راه پیشرفت و رفاه را پیمود؛ زیرا محور اصلی سیاستها همان پیشرفت میهن شده بود، نه سیطره مذهبی و عقبگرد در زمان. ولی اکنون بیش از چهار دهه است که کشور ما در چنگ ایدئولوژی واپسگرای مذهبی و دیگرانی است که ایران برایشان فقط یکی از “بلاد” است. ما هنوز ۲۹ اسپند ۶۹ سال پیش را جشن می گیریم و از همه جا بی خبر با شعارهای گذشته گرا دلخوش هستیم. قلم فرسایی می کنیم، سخنرانی می کنیم، باد در غبغب می اندازیم که رستم پهلوان بود. دلخوش از گذشته ای گذرا شرایط موجود را ندیده میگیریم تا مسئولیتی ملی که وظیفه ماست بر دوشمان نیافتد و خطری تهدیدمان نکند.
این ملی گرایی و میهن دوستی ما که هفت دهه است به خواب رفته، کی از خواب رویایی خود بیدار خواهد شد؟ مصدق رفت، ۲۹ اسپند ۲۹ هم رفت، ملی کردن صنعت نفت، که قرار بود مایه رفاه و سعادت ملت ما شود، امروز وسیله غارتگری شده و کشور ما را به ویرانی کشیده است؛ زیرا حکومت ما دیگر مردمی نیست، زیرا ما ملی گرایی راستین را در گذشته شیرین خود جاگذاشته ایم، و اکنون رو به آسمان و فرامرز در انتظار معجزه ای برای نجات کشور هستیم. همانگونه که غارتگران نفت ما، پیش از ملی شدن آن، دارایی ما را میبردند، ما را تحقیر می کردند و کشور ما را در فقر نگه میداشتند و دست بردار نبودند تا اینکه مصدق برخاست، امروز هم آنان که کشور ما را به فقر و عقب افتادگی و ویرانی کشیده اند دست بردار نیستند. مصدق سد راه را شکست و راه آینده را برای ما باز کرد. او سرمایه ملی ما را از بیگانگان گرفت و به ما داد تا صنعت خود را شکوفا کنیم، تا کشاورزی را رونق دهیم، تا با دانش و تکنولوژی جهان پیش برویم و رفاه ملت خود را تامین نماییم.
ولی ما نگاهمان را از گذشته برنگرفتیم و گذاشتیم چهل سال میهنمان به ویرانی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشانده شود. هنوز در میان ما هستند کسانی که رو به گذشته و پشت به آینده دارند. ما فقط یاد گرفته ایم چگونه به یکدیگر تنه بزنیم که کدام “مصدقی” تر هستیم، بی اینکه معنای آنرا بدانیم یا بتوانیم معنای آنرا در چارچوب نیازهای کشورمان تعریف کنیم.
امسال ما فرا می خوانیم که آغاز جنبش ملی کردن دیوانسالاری کشورمان را، میهنمان را، سرزمین مقدسمان را، بزرگ بداریم و این جنبش را تداوم ببخشیم. نگاهمان را از بیگانگان به هم میهنان برگردانیم، عافیت طلبی را کنار بگذاریم، از شعارهای توخالی، با فراخوانهای بی برنامه و بی هدف مردم را خسته و ناامید نکنیم و خود از جدلهای تضعیف کننده بپرهیزیم. اگر براستی میخواهیم از راه مصدق، از روش مصدق و از سیاستهای مصدق سرمشق بگیریم، باید تلاش کنیم، مبارزه کنیم و فداکاری کنیم تا اداره کشورمان بار دیگر ملی شود. باشد که در چنین روزی، اگر دست در دست هم نهیم، در آینده ای نه چندان دور، ملی شدن حکومتمان را جشن بگیریم.
 
جبهه ملی ایران-سامان ششم
تهران-۲۹ اسپند ۱٣۹۷خ

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com