نویسنده: محمد بقایی (ماکان)
سالیانی است که دیگر نامی از «سیزده بدر» در تقویمها نیست و به جای آن عنوان «روز طبیعت» را نشاندهاند. اما همه روزهای سال روز خدا و روز طبیعت است. طبیعت یعنی هر آنچه در خارج از ذهن عینیت دارد. این چه ربطی به بهار و زمستان دارد؟ همه عالم در همه زمانها طبیعت است. از این رو است که عارفان طبیعت یا به بیان دیگر عالم را جلوهگاه خداوند میدانند. این تجلیگاه الزاماً در آغاز بهار نیست. نمیتوان این جلوهگاه را ناآگاهانه در ایامی خاص محدود کرد. بیسبب نیست که اسپینوزا فیلسوف و عارف هلندی قرن هفدهم میگوید: «طبیعت و خداوند پشت و روی یک سکه هستند.»
تغییر نام «سیزده بدر» سر در عدم آگاهی داشته است. متاسفانه سیزده نوروز- یکی از خجستهترین آیینهای ایرانی- بیش از دیگر آیینهای ملی ما مظلوم افتاده است. «روز طبیعت» به هیچ روی مبین بار معنایی «سیزده بدر» نیست که از آیینهای بسیار پرمحتوای وابسته به نوروز است.
این جشن ذاتاً حامل بیشترین شور و نشاط و سرور در میان دیگر آیینها است.
تاملی دقیق در تاریخ همه جوامع از جمله تاریخ کشورمان نشان میدهد که شادی و نشاط عنصر اصلی پیشرفت و ترقی در همه زمینهها به خصوص فرهنگ و اقتصاد بوده است. نمونه بارز آن ایامی است که ایرانیان از هر عاملی برای ایجاد شادی و نشاطی معقول در زندگی خود بهره میگرفتند و به همین سبب در شمار جوامع خلاق و پیشرو بودهاند: آن زمان که دموکریتوس «نیزه مرد پارسی» را به عنوان نماد قدرت و «اقلیم پارس» را به نشانه آبادترین ملک میستود. شادی نزد ایرانیان باستان چندان اهمیت داشته که در سرلوحه اغلب کتیبههای هخامنشی، آفرینش شادی برابر با آفرینش زمین و آسمان دانسته شده است.
شادی در تمامی آیینهای ایرانی عبارت است از شور و سرزندگی که حاصل صفای باطن و تنویر روح از طریق ارتباط با مبداء آفرینش است نه از خود بیخود شدن و فراموش کردن جهان و آنچه در او است.
شادیهای مکتوم در آیین «سیزده بدر» یکی از نمادیترین اعمالی است که در تعظیم به خالق جهان میتوان یافت: یعنی شادی حاصل از افکار و اندیشههایی والاکه نه تنها میانه یی با نحوست ندارد، بلکه حکایت از جوهر زندگی دارد و این مفهومی است که فقط در عبارت «سیزده بدر» – که شرح آن خواهد آمد- قابل فهم میشود. سیزده نحس نیست تا آن را «در» کنند. این کلمه در ترکیب «سیزده بدر» به معنای «خارج کردن»، «بیرون کردن» یا «در کردن» نیست، بلکه مقصود از «در» دشت و دره است: چنانکه در ترکیباتی مانند «کبک دری» و «در و دشت».
ببینی در و دشت رنگین شده
نکوتر زصورتگر چین شده۱
بنابراین سیزده بدر یعنی رفتن به در و دشت که به هیچ روی ربطی به در کردن نحوست ندارد، زیرا اصولاً در فرهنگ ایرانی و بالمآل در آیین سیزده نوروز صحبتی از نحوست نمیشود.
نیاکان ما عدد سیزده را به دلایل استوار- که گفته خواهد آمد- فرخنده و خوش یمن میدانستند.
غربیان نیز عدد ۱۳ را بنا به دلایل متعدد نحس میدانند که مهم ترینش سر در داستان یهودای خائن دارد که یکی از دوازده حواری مسیح بود. او چنان که معروف است با دشمنان وی قرار گذاشت که در قبال دریافت ۳۰ سکه نقره، مسیح را تسلیم آنان کند. یهودا برای آنکه مسیح را به آنان بشناساند طبق قرار قبلی یکراست به سویش رفت و او را بوسید. دشمنان به این ترتیب دانستند که از آن سیزده تن کدام یک مسیح است. بعد هم او را به صلیب کشیدند. (به روایت مسیحیان این گونه است اما دین ما مصلوب شدن حضرت عیسی را مردود دانسته است)
او سیزدهمین کسی بود که به حلقه و جرگه مسیح و شاگردانش درآمد. به این جهت مسیحیان عدد سیزده را نحس میدانند. عقاید مذکور در بین دیگر اقوام هم رواج یافت تا حدی که بسیاری از مردم کرد بعد از عدد ۱۲ میگویند «زیاده» و عدد سیزده را حتی به زبان نمیآورند. ولی در فرهنگ ایرانی هیچ نشانی از این مفهوم در مورد عدد سیزده یا حتی در مورد دیگر اعداد نیست، زیرا اصولاً فرهنگ اصیل ایرانی فرهنگی شاد است که به زندگی لبخند میزند و حتی هر آنچه را که در قلمرو امور منفی است درنهایت قابل پذیرش و اصلاح اعلام میکند.
ابوریحان بیرونی در کتاب معروفش، آثارالباقیه، آنجا که از نیاکانش، مردم ایران باستان، سخن میگوید به روزهای سال اشاره میکند و درباره سیزدهم فروردین مینویسد ایرانیان باستان هر روز از ماه را نامی میخواندند و سیزدهمین روز هر ماه «تیر روز» نامیده میشود و «تیر» نام فرشته یی عزیز و نام ستاره یی بزرگ و نورانی و خجسته است.
بنابراین «تیر روز» یعنی سیزدهمین روز از هر ماه نمیتواند برای ایرانیان نحس بوده باشد: به خصوص که براساس اساطیر ملی ایرانیان، در این روز سرحد ایران و توران با تیری که از کمان آرش پریدن میگیرد معلوم میگردد و آن چنین است که میان افراسیاب- که بر شهرهای ایران مسلط شده بود- و منوچهر که در قلعه ترکستان متحصن گردیده بود صلح میافتد و این دو موافقت میکنند که قدراندازی از لشکر منوچهر با همه توان خود تیری بیندازد و هر جا که آن تیر فرود آمد، مرز دو کشور تعیین شود. آرش تیری از قله دماوند باشکوه میافکند که در کنار جیحون دلنواز فرود میآید و به این ترتیب محدوده سرزمینی فرحبخش و خجسته به نام ایران در «تیر روز» از تیرماه که آن را «تیرگان» میخوانند از محنت و غم رهایی مییابد و به سرور و شادکامی پای میگذارد. به همین سبب نه تنها در سیزدهم این روز جشنی برپا میشود که همچون نوروز و مهرگان و دیگر اعیاد خجسته و مبارک است، بلکه اصولاً عدد سیزده یادآور روزی مبارک در فرهنگ ایرانی میشود. اینها دلیلی است بر اینکه عدد سیزده نمیتوانسته برای ایرانیان بدیمن و نحس باشد. دلیلی است بر اینکه سیزدهمین روز هر ماهی از جمله فروردین نمیتواند نامبارک باشد. بنابراین اصلاً خرافه یی به نام نحوست سیزده وجود ندارد تا بخواهند آن را بزدایند، بلکه باید حقیقت این سنت را که به سهم خود حافظ تمامیت ارضی ماست بیان دارند که نمیدارند. خرافه زدایی در این است که این خرافه وارداتی را از آیین باشکوه سیزده نوروز بزدایند.
ولی ساده اندیشی است اگر بپنداریم سنتهایی از این دست را میشود با تحریف و جعل اکاذیب از ذهن جمعی زدود. اینها روزها و ایام ساختگی نیستند که ریشه در مردم نداشته باشند و به بادی بروند. در آیین «سیزده بدر» که از سنتهای ارزشمند ایرانی است رمز و رازهای بسیار نهان است که جملگی حکایت از توجه و دلبستگی انسان به خالق جهان طبیعت و ستایش از آفریدههای او دارند. بررسی همه دقایق این آیین در یک مقالت کوتاه میسر نیست ولی این قدر میباید گفت که یکی از ویژگیهای آن یادآوری به هستی آمدن انسان است، یا به قول اقبال روز «میلاد آدم» است، زمانی که «عشق» از تماشای انسان تازه به هستی آمده چنان عنان اختیار از کف میدهد که نعره برمی آورد و «حسن» از لذت دیدارش به لرزه میافتد:
نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور
خودگری، خودشکنی، خودنگری پیدا شد
انسان ایرانی که سبزه گره زدن در «سیزده بدر» به یاد اوست دارای چنین ویژگیهایی است. طبق افسانههای ایرانی این انسان ازنژاد کیومرث است که به معنای «جاندار میرا» است. او نخستین انسانی است که از عالم مینو بر زمین فرستاده شد. کیومرث زمانی که در جهان مینو بود نامیرا بود، ولی بر زمین آمد تا دین اخلاقی خود را به اورمزد ادا کند و یاور وی باشد. اهریمن از وجود کیومرث آگاه میشود و ماده دیوی را مامور میکند تا او را مسموم سازد. کیومرث در سی سالگی از جهان میرود و از کالبدش فلزات سودمند پدید میآید. از تخمه او زر آفریده میشود و در دل زمین، جای میگیرد. پس از چهل سال از این تخمه دو ساقه ریواس به هم پیچیده میروید – چندان به هم پیچیده که نمیشد یکی را از دیگری بازشناخت. این دو گیاه اندک اندک به شکل انسان درمی آیند. گره زدن سبزه در سیزده نوروز و متصل کردن دو گیاه به یکدیگر تلمیحی است به این واقعه و اشارتی به دو ساقه ریواس که بدل به انسان شدند. از این روست که در ایران باستان دختران و حتی پسران نزدیک به سن ازدواج باید سبزهها را طوری به هم گره میزدند که تا هنگام پژمردن هرگز از هم باز نشوند. یکی دیگر از رسوم درخور تامل سیزده نوروز این است که سبزه نوروزی و ماهی هفت سین را از محیط بسته خانه خارج کرده و آنها را به محیط واقعیشان بازمی گردانیم تا از اصل خویش دور نمانند.
آنچه متعلق به طبیعت است باید دوباره در چرخش حیات و در دور جاودان قرار گیرد و این اشارتی است به حیات مستعار آدمی که از خاک برآمده و در خاک میشود. در کتابهای تاریخ میخوانیم که در روزگاران گذشته، بیست و پنج روز پیش از نوروز، دوازده ستون از خشت خام درست میکردند و بر هر ستون یکی از حبوبات نظیر گندم، جو، برنج، باقلا، ارزن، عدس، ذرت، لوبیا، نخود، کنجد و ماش میکاشتند. ابوریحان در آثارالباقیه میگوید: هر شخصی از راه تبرک به این روز، در طشتی جو میکاشت. سپس این اندیشه در ایرانیان پایدار ماند که آنچه از طبیعت اخذ کردهاند به طبیعت بازگردانند. این یعنی درآمیختن هستی خویش با طبیعت، یعنی استقبال از حیات و آشتی با زندگی.
ایرانیان باستان در روز سیزدهم نوروز که جشنهای نوروزی را به پایان میبردند با بیرون رفتن از خانه و عزیمت به در و دشت خود را بر بنیاد اعتقادشان به ارواح مینمایاندند و با شادی خود آنان را شاد میکردند. حرکت به سوی طبیعت فرح انگیز در حقیقت مبین سپاسشان از خداوند بود که بار دیگر طراوت و نشاط و خرمی را به آنان هدیه کرد یعنی اصل حیات را میستودند و به این ترتیب با رفتار و اعمالشان نشان میدادند که زندگی برای شاد زیستن است و برای پند گرفتن از رمز و راز بهار که اگر به چشم جان بنگریم کتاب معرفت حق است.
سیزده فروردین روز رهایی از چنگال اهریمن است. در این روز خجسته باید پنجرهها را گشود، چرا که زمین و زمان روز میلاد انسان را جشن میگیرند.
پی نوشت:
۱- فردوسی
محمد بقایی (ماکان)
روزنامه اعتماد، شماره ۱۶۴۳ به تاریخ ۱۸/۱/۸۷، صفحه ۸ (گزارش اجتماعی)
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.