عباس لسانی چهرهی سرشناس ملت تورک آذربایجان و نماد مقاومت جنبش ملی تورکها در ۲۵ دیماه ۱۳۹۷ از سوی نیروهای امنیتی رژیم سفاک جمهوری اسلامی ربوده شد و اینک معلوم شده که پس از چندین روز اعتصاب عذا به بیمارستان منتقل گشته است. تقریبا همزمان با ربوده شدن وی، نیروهای امنیتی رژیم اقدام به دستگیری مجدد سپیده قلیان و اسماعیل بخشی از چهرههای سرشناس مبارزات کارگری هفت تپه هم نمودند. در همین گیرودار، کمی قبلتر، زهرا نویدپور اهل ملکان روز یکشنبه ۱۶ دی ماه به علت افشاگریهایی که در گوناز تی وی انجام داده بود و از تجاوز به خود توسط حاج سلمان خدادی نمایندهی اطلاعاتی شهر ملکان گفته بود از سوی دستگاه مافیایی امنیتی جمهوری اسلامی به طرز مشکوکی به قتل رسید. جالب این جا است که وقتی گوناز تیوی اخبار و افشاگریهای مربوط به تجاوز و قتل زهرا نویدپور را پوشش داد رادیو فردا به نقل از گوناز تیوی «تلویزیون جمهوری آذربایجان” اقدام به ذکر این خبرکرد. یعنی واقعا رادیو فردا نمیداند که تورکهای آذربایجان تیوی و رسانههای مخصوص به خود را دارند یا به این وسیله میخواهد گوناز تیوی را به روش خاص جمهوری اسلامی منتسب به “قدرتهای بیگانه” بنمایاند؟
اما آنچه در این میان توجه مرا جلب کرد اقدامات گستردهای است که از سوی رسانههای فارسی زبان در انعکاس دادن خبر دستگیری دو فعال کارگری صورت گرفت و تلاش برای جمع آوری امضا و جلب حمایت افکار بینالمللی در این راستا از سوی فعالین سیاسی چپ مرکزگرا. این اقدامات همه کاملا بهجا و درست میباشند اما آنچه تعجب بیننده و ناظر وقایع را برمیانگیزد عدم تناسب پوشش خبرهای دستگیری و اذیت و آزار دیگر فعالین مدنی و سیاسی است که از جمله شامل پوشش ندادن خبر مربوط به ربوده شدن عباس لسانی و کم بها دادن به مرگ مشکوک زهرا نویدپور و همچنین شکنجه، دستگیری و آزارواذیت و حتی اعدام فعالین ملل تحت ستم به طور کلی میشود. بگذارید واقعیت را بگویم من در فضای رسانههای فارسی زبان خودم را به شکل وحشتآوری بیگانه وتنها حس میکنم خودم را تک و تنها در میان دریایی از بیتفاوتی وسکوت و نادیده انگاشتنهای عمدی می-بینم. میبینم که به حرکات اعتراضی کردها توجه نسبتا بیشتری میشود اما به حرکات اعتراضی ومبارزات ملی-مدنی وسیاسی ما ترکها در بهترین حالت با سکوت و در بدترین حالت با خصومت برخورد میشود. مثلا همان مورد گوناز تیوی که در بالا ذکرش رفت.
باید بگویم که به تدریج تزلزلها و تردیدهایی یافتهام در این باب که بتوانم باور کنم درجریانات مرکزگرا و فارس یا استحاله شده در دیسکورس جغرافیا ووطن واحدی به نام ایران چیزی به نام همبستگی واقعی با موضوع ملل تحت ستم و بویژه ملت تورک آذربایجان وجود دارد. جنبش ملی ترکهای آذربایجان یک بار دیگرهمچون تندپیچ تاریخی ۱۳۲۴ تنها ایستاده است. عباس لسانی نماد این تنهایی و نادیده گرفتنهای عامدانه است. او و فعالین ملی- سیاسی آذربایجان برخلاف رود شنا میکنند و بدون چشمداشتی از روشنفکران و جریانات مرکزگرای فارس زبان در تلاشی حماسی برای رسیدن به ساحل خودمختاری و تعیین سرنوشت برای ملت تورک خود هستند. ما فعالین ملی-مدنی-سیاسی اذربایجان مدتها است که ازوضعیت اسفبار ایران به طور کلی و آذربایجان به طور اخص گفته و نوشتهایم اما چون همدلی و همبستگی قابل اعتنایی از مرکزگرایان و پان ایرانیستها وحتی سازمانهای چپ به اصطلاح سراسری ندیدهایم یک بار دیگر حس میکنیم بر سر دو راهی ایستادهایم. آیا این امکان هست که ملل تحت ستم از جمله تورکها بتوانند در چارچوب کشوری به نام ایران به زیست پرمصالحهای دست بیابند یا اینکه باید راه خود را جدا کنند وبدون هیچ کینه و نفرتی برای سرنوشت مستقل خود بکوشند؟ این است پرسشی که ما باید به آن پاسخ دهیم. انحطاط اخلاقی و معنوی شدیدی که بر جامعهی سیاسی ایرانی سایه گسترده است بیتفاوتی اهانت باری که نسبت به سرنوشت ملل غیرفارس، ملل سرکوب شده و به مستعمرات مرکز تبدیل شده وجود دارد امکان همزیستی را بسیار مشکل کرده است. گرایشات دیگری در مناطق پیرامونی شده و از جمله آذربایجان به چشم میخورد که با گرایشات موجود در جریانات مرکزگرا همراستا نیستند. این گرایشات خواهان حق خودمختاری و حق تعیین سرنوشت خود تا سرحد جدایی هستند و میدانند که فقط باید روی خود و ملل همدرد و مشابه خود حساب کنند. ملت تورک آذربایجان میتواند یک بار دیگر سرنوشت خود را رقم بزند و برای خود در همبستگی با دیگر ملل تحت ستم راه جداگانهای جستجو کند. این یک تهدید نیست و کسی نباید آن را تهدید تلقی کند بلکه یک امکان است امکانی برای زنده ماندن ما به عنوان یک ملت امکانی برای رشد وشکوفایی جامعهی تورک آذربایجان و امکانی برای یک آیندهی مستقل و قابل اتکا.
در ادامه وظیفه دارم ازتاثیری که عباس لسانی به عنوان چهرهی شاخص و برجستهی جنبش ملی تورکهای آذربایجان روی من گذاشته با دیگرانی بگویم که عباس لسانی را دوست دارند او را از آن خود میدانند و به مبارزات او دل بستهاند. او در میانهی وضعیتی بحرانی از تاریخ اذربایجان قد برافراشت و سالها است که برای رهایی ملت تورک آذربایجان از بیدادگریهای جمهوری اسلامی رنج زندان و تعقیب و آزار و شکنجه را به جان خریده است. واقعیت این است که مقاومت و مبارزهی عباس لسانی همراه با نوشتهها و سخنرانیهای پرشور و خردمندانهاش همچون چراغی به پیش پای جنبش عدالت خواهی وازادی طلبی مردم ما روشنی میاندازد. امروز او دوباره در زندان است و ما دوباره با نگرانی سرنوشت او و دیگر زندانیان تورک آذربایجان را تعقیب میکنیم. عباس لسانی با ارادهی نیرومند و سرسخت خود با انگیزههای آزادیخواهانه و عدالتطلبانهاش به نماد ما ملت تورک اذربایچان تبدیل شده است و تجسم تمام عیار انجام یک وظیفهی تاریخی به تعویق افتاده است، وظیفهی خاتمه دادن به خوارشدگی تورکهای آذربایجان از فردای مشروطه به این سو که بهویژه زیر حکومت ملایان و ولایت فقیه چند برابر هم شده است. وظیفهی انجام توسعهی سیاسی-اقتصادی-فرهنگی در آذربایجان و استقرار یک نظم اجتماعی مبتنی بر آزادی وعدالت. مبارزات عباس لسانی و همراهان ثابتقدمش به اعماق روح ما نفوذ میکنند و شوروشوق در وجود همهی ما به پا میکند. جنبش ملی تورکهای اذربایجان به این وسیله تلاش میکند تا بهترین فرم برای شکل دهی خلاقانه به خود را پیدا کند. هر جنبشی باید فرم ومحتوای خاص خود را بیابد عباس لسانی نیز درهمین تلاش است. رژیم جمهوری اسلامی که به شدت از جنبشهای گریز از مرکز و بهویژه اذربایجان میهراسد همه کار میکند تا از تشکل یابی هواداران خودمختاری اذربایجان جلوگیری کند. باید به یاد داشته باشیم که حق داریم قوی باشیم و قویتر هم بشویم تا دربرابر دشمنانمان از هویت و تاریخ و مطالبات خود دفاع کنیم. نباید در برابر دشمنانمان کوتاه بیاییم و از خود سستی نشان بدهیم. دفاع از عباس لسانی اولین قدم در این راه دشوار است.
عباس لسانی و همسر محترم او و فرزندانش را از نزدیک میشناسم. از سنین نوجوانی و جوانی با او نشست و برخاست داشتهام. همواره از مهربانی و پشتیبانی او دلگرم شدهام و از صداقت، خصلتهای نیک و اخلاق سازشناپذیر مٍبارزاتیاش، از ارادهی قدرتمندش برای دفاع از مطالبات جنبش و از مقاومتهایش یاد گرفتهام. عباس لسانی تشنهی عمل و مبارزه است. او با حرافیهای پرطمطراق که آبی ازشان برای جنبش واقعا موجود تورکها در آذربایجان گرم نمیشود کاری ندارد. او همواره ما را تشویق کرده است تا بر بیعدالتی هایی که بر ملتمان میرود بشوریم و برای حقوق برحق خود بجنگیم. با عمل اجتماعی سروکار دارد و برای سربلندی ملتش رزم میکند. بارها نشان داده است که آمادهی گفتگوهای باز و دمکراتیک با همه کس حول موضوع ملت تورک اذربایجان و حقوق آنها میباشد اما هرگز از تهدیدهای نیروهای امنیتی باکش نبوده است. یادم هست که چندین بار از درخواست ملاقات امام جمعه اردبیل با خود سخن گفت و در ادامه افزود که اگر حرفی دارند میتوانند درحضوردوستان با من ملاقات کنند، من چیزی برای پنهان کردن ندارم که بخواهم در خفا با کسی ملاقات وگفتگو کنم. به این ترتیب از تهدید و تطمیع عناصر امنیتی رژیم باکی به خود راه نمیداد. به هیچ وسیلهای نمیتوانستند او را خم کنند تزلزل در ارادهاش ایجاد کنند و یا بترسانندش. آن همه دفعات نتوانستند عباس لسانی را از پای درآورند این بار و بارهای بعدی هم نخواهند توانست چنین کنند. عباس لسانی شخصیتی است که همیشه جوانان زیادی گرد او جمع هستند و از شخصیت توانای او، سخنان امیدوارانه و دلگرمکنندهی او و شخصیت پرشور و دمکرات او الهام میگیرند. عباس لسانی وظیفه سنگینی را بردوش میبرد، وظیفهی انسجام بخشیدن به نیروهای ملی-گرای تورک در آذربایجان و انجام مقاومت دلیرانه در برابردستگاه سرکوب و تلههای امنیتی جمهوری اسلامی. او به ما از نیروهای عظیمی خبر میدهد که در وجود تک تک ما روی هم انباشته شده و منتظر راهی برای مصرف شدن است. چه راهی بهتر از همراهی با عباس لسانی؟ چه راهی بهتر از همبستگی با مبارزات ملت ترکمان؟ عباس لسانی از ما میخواهد کنار او یعنی کنار هم بایستیم و قاتلان دریاچهی ارومیه، قاتلان زبان تورکی، قاتلان فرهنگ و تاریخ تورکهای آذربایجان، وقاتلان زهرا نویدپور و هزاران انسان بیگناه دیگر را افشا کنیم و پرده از روی جنایتهایشان برداریم و از خطرهای مبارزه نترسیم. رهبری این مبارزات را عباس لسانی با کارنامه درخشانی که به نمایش گذاشته به عهده دارد. به اواعتماد کنیم.
عباس لسانی چنان راه درازی را با جنبش ملی آذربایجان پیموده است که دیگر نمیتوان این جنبش را بدون عباس لسانی تصور کرد او چنان در قلبهای نسل جوان آذربایجان ریشه دوانده است که دیگر نمیتوان در نقش او به عنوان رهبر این جنبش تردید کرد. همهی ما او را میشناسیم و از فداکاریهایش برای جنبش ملت آذربایجان درس عمل میآموزیم.
اما در پایان سخنی با برخی از فعالین چپ آذربایجان که خبرهای دستگیری فعالین کارگری را نشر و انعکاس میدهند اما ازنشر وانعکاس خبرهای سرکوب وشکنجه و دستگیری و ربودن فعالین ملی مدنی سیاسی تورک پرهیز میکنند. یکی از این دوستان در مصاحبهای میگفت که جنبش ملی آذربایجان از چپ فاصله گرفته است و پس از آن از سازمانهای بهاصطلاح سراسری چپ (که عملا دیگر نیرویی برایشان نمانده) میخواست تا با این جنبشها رابطه بگیرند و به آنها نزدیک شوند. این دوست گرامی فراموش میکند که نزدیک شدن به جنبش ملت تورک آذربایجان موضوعی مکانیکی نیست و نمیتوان به این جنبش به شکل تاکتیکی برای گسترش هژمونی چپی که در عمل وجود خارجی ندارد نزدیک شد. موضوع این است که باید از آزادی ملل تحت ستم تا سرحد جدایی در عمل و نه فقط در حرف حمایت کرد. حمایت در حرف این است که به ما بگویید ما از شما حمایت میکنیم به شرط این که “ما” مطالبات شما را بیان کنیم و وقت مناسب برای بیان عمومی وتودهای این مطالبات و نحوهی بیانش را هم ما تعیین کنیم. حمایت درعمل این است که ستم و بیداد رفته بر ملت ترک آذربایجان را واقعا بپیذیرید و استقلال این جنبش را هم قبول کنید و رهبری آن را و نیروهای واقعا درگیر در میدان مبارزهی آن را هم به رسمیت بشناسید. وقتی از انعکاس خبر ربودن عباس لسانی به عنوان نماد جنبش ملی تورکهای آذربایجان خودداری میکنید چگونه باید صداقت ادعاهایتان را بپذیریم؟ ملت تورک آذربایجان درحال انجام یک تجربهی جدید اجتماعی است که قبلا تکرار نشده است. این تجربهی جدید اجتماعی در حین عمل در میدان مبارزه و در زندانها و تظاهرات عمومی مردم و در همفکریهای فعالین این جنبش خود را میسازد و راهش را میپیماید. ما نیازمند همبستگی هستیم و نه اتهام زنی و نادیده گرفته شدن. اگر رفیق راه نیستید دست کم مانع راه جمعی ما نشوید وخود را درمقابل آن ننهید. سرانجام آن زمان فراخواهد رسید که ملت تورک آذربایجان آزادی از یوغ اسارت حکومت ولایت فقیه و یوغ زبان فارسی و ستم و استعمار مرکز را تجربه کند. آن روز را انتظار میکشم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.