پیش درآمد:

مدتها پیش ویدئوی مصاحبه با یک کودک افغانی در رسانه های مختلف پخش شد.

این کودک اگرچه در ابتدا به چند آرزوی خود اشاره می کند، اما وقتی که خبرنگار در پایان مصاحبه از وی می خواهد که آرزوی بزرگ خود را بیان نماید، کودک نمی داند که آرزو چیست:

 

پایان ِ بسیار تاثیرگذار این مصاحبه چنان سایه ی سنگینی بر بخش اول می اندازد، که بیننده ممکن است احساس کند که شاید زندگی مشقت بار این کودک مانع از آن شده است که وی آرزویی داشته باشد.

از سوی دیگر، برخی از کنشگران جنبش ِ “زن، زندگی، آزادی” متوجه رابطه ی حیرت انگیز زندگی این کودک و وضعیت جنبش کنونی شده اند:

اینکه، این جنبش گویی هنوز نمی داند که آرزوی بزرگش چیست، و به بیان دیگر، هنوز تصویر روشنی از اهداف ِ مبارزاتی خود ندارد و فقدان یک برنامه (پلاتفرم) سیاسی روشن، احساس می شود.

اما، پیش از پرداختن به مسایل مربوط به یک پلاتفرم سیاسی، برآنم که سوالات زیر را مطرح نمایم:

 

*آیا جنبش اعتراضی کنونی توانایی تبدیل شدن به یک جنبش اجتماعی را دارد؟

*چه خطراتی در کمین این جنبش نشسته اند؟

*چه کسانی از کثرت‌گرایی در این جنبش هراس دارند؟

*آیا این جنبش نیز فرزندان خود را خواهد بلعید؟

 

من نمی توانم با روشهای تاکنونی ِ رایج پاسخی به این سولات بدهم. “پائینی ها دیگر نمی خواهند بشیوه ی گذشته زندگی کنند و بالائی ها دیگر نمی توانند بشیوه ی گذشته حکومت کنند” و غیره…اینها برای من بسیار بی محتوا و سخیف هستند. 

ما نیاز به پارادایمی نو داریم و همانقدر که تقریبا همه ی تحلیلگران، انگشت به دهان، می خواهند به سوال “چرا و چی شده؟” پاسخ بدهند، هستند کسانی نیز که چنین جنبشی را پیش بینی می کرده اند و بدون هر گونه غافلگیری، تصور روشنی نیز از آن دارند. بیائیم در ابتدا به بررسی میدانی نیروهای شروع کننده ی این جنبش بپردازیم و پیش از ورود به شناخت نیروهای این جنبش، توجه خواننده را به روایات زیر جلب می کنم:

 

* زنان نیز در جنبش مشروطه شرکت کرده بودند!

* زنان نیز در جنبش ملی شدن صنعت نفت شرکت کرده بودند!

* زنان نیز در انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه شرکت کرده بودند!

 

چرا سرگذشت ِ این جنبش ها اینچنین روایت شده اند؟ آیا چنین روایتی واقعی است؟

آیا مثلا می توانیم بگوییم که جوانان نیز در جنبش‌ های اعتراضی ۱۴۰۱ شرکت کرده اند؟

و مثلا چه فرقی بین شرکت “دانش آموزان” در جنبش اعتراضی کنونی و سال ۵۷ وجود دارد؟

چرا سنّ نیروهای شرکت در اعتراضات، در ابعادی بین المللی، اینچنین پایین آمده است و چه ارتباطی هست میان جنبش جمعه های زیست محیطی پیش از شروع کرونا (و مثلا جنبش های دانش آموزان در دهه ی پیش در شیلی) و نقش نوجوانان “در” جنبش زن، زندگی؟

آیا نبایستی منتظر شکل گیری جنبش‌ های ۱۳۸۸ جوانان ایران (و مشابه آن در ۱۹۶۸ در برخی جوامع اروپایی) در تقریبا همه ی جوامع بشری باشیم؟

در هند، در چین، کره ی جنوبی (جنجال مربوط به موی کوتاه “آن سان”، تیرانداز زن کره ی جنوبی را بیاد دارید؟).

آیا واژه ی پوپولیستی “جنبش مدنی” یا “انقلاب ِ فرهنگی” می تواند این جنبش را توضیح دهد؟

جنبش زنان چه اهدافی را دنبال می کند و افزایش نقش زنان دراداره امور جامعه در سراسر جهان نشانه ی چیست؟

 

ادامه دارد…

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)