نوشتار پیش رو بخش آخر مقالهی آلیسون گالاگر نویسنده و شاعر ساکن سیدنی است که خود یک ترنس زن است.
لینک بخش اول
من فکر میکنم که طناب باریک مخصوصی برای زنان ترنس وجود دارد که آنها مجبور میشوند روی آن راه بروند. یک نوع نسخه اغراقشده از اینکه همه زنان چگونه باید باشند. اگر بیشازحد زنانه باشیم متهم به تغذیه کلیشههای اطراف زنان و زنانگی میشویم و اگر بهقدر کافی زنانه و خوب نباشیم پس چرا از اول تطبیق جنس را انتخاب کردیم؟
این طبقهبندی تقلیل دهنده است و فضای کمی برای این واقعیت آشکار فراهم میآورد که بیان جنسیت برای هرکسی بهندرت در یک چارچوب مشخص و تمیز جای میگیرد. پیشرفت قابلملاحظهای در تخریب این مفهوم که افراد سیسجندر باید مطابق با یک “ایدئال” زنانه یا مردانهی کلیشهای باشند صورت گرفته اما واقعاً نمیبینم که این مسئله به افراد ترنس هم تعمیم داده شود.
گمان میکنم که حداقل بخشی از علت این نوع برخورد با افراد ترنس در فشاری است که اغلب روی آنها وجود دارد تا نوعی از مسیر تطبیق جنس را تجربه کنند که این میتواند خیلی وابسته به دوگانهی جنسیت باشد.
چندین مکالمه با دوستانم داشتم که دسترسی آنها به کمکهای پزشکی برای تطبیق جنس مشروط بر این بود پزشکان خود را از این بابت راضی کنند که «واقعاً میخواهند» جنسیتی را داشته باشند که میگویند مال آنها است. اولین روانپزشکی که تابهحال دیدم وقتی دوره گذارم را شروع نمودم خیلی ساده از من پرسید اگر نمیخواهم پیراهن زنانه بپوشم چرا میخواهم تطبیق جنس انجام دهم؟ چرا به مردان کشش جنسی نداشتم؟ او از من میخواست که در تعریف محدودی از مفهوم زن بودن خود را جای دهم که من بههیچوجه با آن همراستا نبودم.
تا آنجا که من نگران آن هستم، رابطه من با مردانگی بهعنوان یک ترنس زن بهطور مؤثری تغییریافته است. مردانگی از یک هویت تحمیلی به من، به چیزی تبدیل شد که من تا درجهای بر آن قدرت دارم. مردانگی مال من است و من هر هنگام، پیش از اینکه از خانه خارج شوم، با تصمیمهایی که میگیرم تا چگونه خود را به جهان نشان دهم آن را تصاحب میکنم. این باعث قدرت و توانمندی میشود که هنجارهای جنسیتی را که از ابتدای زندگی بر شما اجبار شدهاند را بگیرید و این هنجارها را دوباره بازمعنا، اصلاح و واژگون کنید با روشهایی که این انتخابها کنشگر و مستقل باشند.
میتوانم درک کنم که چرا بسیاری از زنان ترنس ممکن است بخواهند خود را کاملاً از مردانگی جدا کنند. داشتن هنجارهای جنسیتی که از هنگام تولد بر شما اجبار شدهاند میتواند یک تجربه کاملاً تلخ باشد و من هیچکس را سرزنش نمیکنم که میخواهد خود را از آن تجربه ناراحتکننده جدا کند؛ اما این ایده که مردانگی بهخودیخود سمی است باتجربه من جور نیست و من از این ایده متنفرم که به افراد ترنس آزادی داده میشود تا خود را همانگونه که آرزو دارند هویتیابی کنند و بااینحال مجبور هستند تا در محدوده مستبدانه و از پیش تعیینشده هویت مدنظر بمانند.
من میخواهم ارائهای از جنسیت غیرقابل انطباق را ببینم که ما را مجبور نمیکند تا در لبههای استبدادی آنچه جنسیت به نظر میرسد باید باشد، بمانیم. اگر همهی کاری که ما بهعنوان یک جامعه برای زندگی خارج از هنجارهای جنسیتی متعارف انجام میدهیم این باشد که خود را به سه دسته جدا و نامنعطف تقسیم کنیم – زنان، مردان و افراد غیر دوگانه جنسیت – این به نظر نمیرسد که کافی باشد.
۲۱ سال از زندگی من صرف این شد که جهان به من بگوید که چگونه میتوانم و نمیتوانم خودم را نشان بدهم (بیان جنسیتم) و من خودم را از میان این بایدها و نبایدها هدایت کردم. اکنونکه بدنم منعکسکننده آن چیزی است که من جنسیتم را تصور میکنم، برایم بیمعناست که به مردم اجازه دهم تا به من دیکته کنند که چگونه باید لباس بپوشم، رفتار کنم و آرایش کنم. چه ترنس باشید یا نه فکر نمیکنم که شما هم باید به دیگران اجازه این دخالت را بدهید.
#مرکز_مشاوره_رنگین_کمانی را در دیگر شبکههای اجتماعی دنبال کنید.
پیامک در تلگرام
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.