اکبر گنجی مطلب مهمی در صفحه دیدگاه سایت رادیو زمانه به نام «مشکل گذار ایران به دموکراسی» منتشر کرده است. متاسفانه ناشر از درج مطلب کوتاه من در پاسخ به گنجی خودداری کرده است. دلیلش بر من روشن نیست ولی هر چه باشد مایه حیرت است. از این روی من آن را در صفحه خودم در تریبون زمانه میگذارم. باشد که خوانده، و موجب واکنش خوانندگان و نویسنده شود تا شاید گفتگویی چند وجهی (گفتمان) دربگیرد.
و اینک یادداشت من:
نکته مهم بر سر مسآله تاثیر زمان بر مفهوم سیاسی اصطلاحات سیاسی است. ما میباید متوجه مفاهیم تاریخی این اصطلاحات باشیم. نمیتوانیم بار معنایی امروزین این اصطلاحات را بهکار گیریم و در باره متون تاریخی و معانی خاص آنان سخن بگوییم (و نیز بر عکس). منظور ما از جامعه مدنی با آنچه نویسندگان قدیم از این واژه مراد میکردند فرق میکند. من پیشنهاد میکنم نویسنده و خوانندگان حتما کتابهای «دولت» (جمهوری) و «قوانین» از افلاطون و «سیاست» از ارسطو و کتاب «قوانین» از سیسرو را بخوانند. سپس لویاتان هابز و رساله دوم لاک بر دولت را بخوانند. سپس درباره مفهوم جامعه سیاسی مطلب بنویسند. ما هنوز در ادبیات سیاسی ایران مطلبی دربارهی قوانین طبیعی و حقوق طبیعی نمیخوانیم. در حالی که تفکر سیاسی غربی از اینجا آغاز شده است. این مفاهیم نیز در وضعیت زندگی بشر در طبیعت تعریف و شناسایی شدهاند. The State of Nature این وضعیتی بود که بشر در آن میزیست. در آنجا آزادی مطلق داشت و هر کاری میخواست اگر میتوانست میکرد حتا این که کسی غذای مرا از دهان من بگیرد اگر میتوانست کسی جلودار وی نمیبود. در چنان وضعیتی به قول هابز زندگی دشوار، خشن و کوتاه بود. زیرا امنیت مطلقا وجود نداشت و انسانها پیوسته در معرض خشونت بودند. عدالت معنی و مفهوم نداشت. این بشر وحشتزده تصمیم گرفت به دور هم جمع شوند و مرجع قدرتی بسازند، بخشی از اختیارات خویش را واگذار کنند تا در پناه آن مرجع (شاه یا گروه حاکمان) امنیت را بوجود بیاورند. مسآلهی اصلی تفکر سیاسی در غرب «امنیت» است. از این نقطه دولت را تعریف کردند. از این نقطه قانون را تعریف کردند و سپس آزادی را تعریف کردند. آزادی در پناه قانون و دولت معنی پیدا می کند. یعنی آن که آزادی مطلق در جامعه سیاسی وجود ندارد. آن جامعه سیاسی که هابز و لاک و مونتسکیو از آن سخن میگویند Commonwealth است. جامعه همسود یا جامعه مشترکالمنافع (مشترکالحقوق). این اشتراک منافع را البته میباید به اشتراک در حقوق (طبیعی) ترجمه کرد. پس از برپایی commonwealth و دولت مسآلهی دیگر حفظ حدود است. نگرانی هابز از خشونت در جامعه است. به همین خاطر وی مبلغ حاکمیت مطلق دولت است. اما همو معتقد است که این مطلقیت نافی حقوق طبیعی افراد نیست. به محض آن که شاه یا حاکم یا دولت (لویاتان) حقوق طبیعی افراد را زیرپا نهاد، دیگر ما با دولت سروکار نخواهیم داشت بلکه با یک خودکامه tyrant طرف خواهیم بود. خودکامگی Tyranny در واقع دولت نیست. از نگاه هابز خودکامگی برابر با شرایط زیست در دل طبیعت پیش از پیدایی جامعه سیاسی است. یعنی عقبگرد است. از افلاطون تا مونتسکیو همه نگران tyranny هستند. هر نوع حکومتی قابل تحمل است (البته به درجات) مگر خودکامگی. چون در زیر دولت خودکامه امنیت وجود ندارد، نه بر سر جان و نه بر سر مال. لاک رسما ترویج انقلاب و شورش در برابر خودکامگی میکند و معتقد است چنین دولتی را میباید سرنگون کرد. سقراط جان خویش را در ضدیت با چنین دولتی به خطر انداخت. و شما ببینید ما در تاریخ ادبیات سیاسیمان چه میزان به این مهم پرداختهایم (تقریبا هیچ). من معتقدم ابتدا میباید به دنبال تعریف قانون طبیعی و به ویژه حقوق طبیعی در بستر فرهنگ ایرانی و فهم ایرانی باشیم. شاید چیزی پیدا نکنیم ولی این جستجو مهم است. منبع مهمی که از او میتوانیم بیاموزیم سیسرو است. دموکراسی در غرب در زیر سایه دولت بهوجود آمده است. این آن دموکراسی که افلاطون از آن بیزار است نیست. این در واقع دولت مرکب است که حاکمیتش نیز مطلق به تعبیر هابزی ست. در امریکا به آن Republic میگویند. یعنی حکومت یا دولت نیابتی از سوی مردم. این مردم نیستند که حکومت میکنند. بر مردم حکومت میشود اما مشروط. این مشروطیت ناظر بر حفظ حقوق طبیعی شهروندان است. بنابر این اصطلاح دموکراسی در مفهوم مدرن با مفهوم باستانی و افلاطونیاش یکی نیست. اصطلاح دموکراسی در عصر ما یک بار مجازی و نادقیق دارد چرا که حکومت مردم بر مردم نیست. چنین تجربهای محقق نشده است. افلاطون هم آن را دولت مستعجل میدانست.
ما هم در این میانه تافته جدا بافته نیستیم. میباید هشدار داد که سرنگونی دولت منجر به پسرفت جامعهی ایران به دوره the state of nature خواهد شد. یعنی زندگی ما سرشار از خشونت ناشی از بیقانونی خواهد شد که معادل توحش است. همه چیز از میان خواهد رفت. حقوق طبیعی افراد غصب خواهند شد و سرانجام چنانکه افلاطون گفت آن دموکراسی که بر اثر طغیان طبقات فقیر جامعه بر علیه الیگارشی شکل گرفته است، منجر به هرج و مرج خواهد شد. و از دل هرج و مرج فقط خودکامگی برخواهد خاست. چنانکه گفتیم،آنچه غربیان بهدست آوردند درواقع شکل یک دولت مرکب است. در دولت مرکب همهی طبقات جامعه در قدرت سهیم میشوند. افلاطون در کتاب «قوانین» خویش و سپس ارسطو در «سیاست» به دقت به این موضوع پرداختهاند. چرا که ثبات سیاسی بسیار مهم است تا شکل دولت محفوظ بماند و تغییر نکند. این همان چیزی است که مونتسکیو از آن به تقسیم قوا و تقسیم قدرت در ساختمان دولت یاد میکند. یعنی هم طبقات اشرافی در دولت حضور دارند و هم طبقات فقیر. هر گروهی وظایفی را بر عهده میگیرد. این در حالی ست که تفکر سیاسی ما و جنبشهای سیاسی ما مشغول حذف دیگری هستند. آنچه مفقود است «مفهوم مشارکت» است. حذف کردن به معنای خوشنتورزی (خشونت مقدس انقلابی) است که منجر به دور باطل میشود. معنای تاریخی دور باطل آن است که نتیجه همان چیزی خواهد شد که بر ضدش برپا خاستیم و انقلاب کردیم. نقطهی پایان و نقطهی آغاز یکی خواهند بود. و ما در این میانه فقط یک هزینهی کلان تاریخی پرداختهایم.
ما نیازمند یک تفکر سیاسی نوین هستیم که «همگرایی و همزیستی» عنصر اصلی آن باشد تا بخت پیروزی داشته باشیم. مادامی که موضع حذف کردن داریم راه به جایی نخواهیم برد و آنچه تاکنون ساختهایم را هم نابود و ایران را تبدیل به بیابان خواهیم کرد. و از آن دشت خون بیحاصل خواهیم ساخت. چنین مباد.
بندهای یکم و دوم نوشته گنجی درست هستند ولی بند سوم نادرست است. دولت مطلقه حتا به تعبیر هابز ضامن حقوق طبیعی است. خط قرمز آنجاست. دولت هابزی دولتی خودکامه نیست. بندهای دیگر چندان اساسی نیستند مگر بند سیزدهم که کاملا درست است. در اینجا من با گنجی اتفاق نظر دارم.
نکته پایانی آن که ما نیازمند «تئوری دولت در بستر فرهنگی ایران با نگاه رو به جلو» هستیم. منظور من از نگاه رو به جلو شناسایی مشکلات جامعه ایران در عصر مدرن است. آن تعریف میباید پاسخگوی کلی (نه بر جزییات) به آن مشکلات مدرن جامعه ایران باشد. پرداختن به جزییات در وظیفه قوانین موضوعه است که میباید بر پایهی حقوق طبیعی استوار باشند.
از اکبر گنجی به خاطر نوشتن مقاله تفکر برانگیزش سپاسگزارم.
شهرام ارشدنژاد
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.