Srebrenica/ Flicker.com/ By Advocacy Project
ماریا ب.اولوجیک
مترجم: آزاده جهانشاهی
خشونت علیه زنان به زمان جنگ محدود نمیشود، بلکه ریشههایی قوی در زمانه صلح دارد. و توسل به خشونت علیه زنان در زمانِ جنگ قابل درک نیست مگر آن که ابتدا معانی فرهنگی آن در زمان صلح را بررسی کنیم؛ معانیای حاوی استعارههای بدن، جنسیت و آبرو برای مهندسی نظم اجتماعی. برخلاف آثار نظریهپردازانی که تجاوز به زنان در زمان ِجنگ را نوعی لغزش و انحراف میدانند۱، این تحقیق نشان میدهد که خشونت جنسیِ زمانِ جنگ بیانگر نوعی دینامیک فرهنگی-اجتماعی است که از پیش در جامعه موجود بوده است. در حقیقت، اگر مفاهیمی چون آبرو، شرم و جنسیت در زمانِ صلح همراه بدن زنان نبود، تجاوزهای جنسی زمان جنگ در یوگسلاوی سابق هم نمیتوانست چنین سلاح مؤثری برای ایجاد ترس و شکنجه باشد. به بیان دیگر، اگر آبرو/شرم به مثابه یک ویژگیِ بارز در فرهنگ جنوب شرق اروپا تعمیم نیافته بود، تجاوز جنسی در زمان جنگ نمیتوانست به مثابه خظ مشیای برای ایجاد وحشت [بین مردم] به کار رود.
مختصری پیشینه سیاسی
فروپاشی سیاسی شرق اروپا در اواخر دهه ۱۹۸۰ پرده از دعواهای نظامی برداشت و به آشوب بلندمدت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دامن زد. بزرگترین نتیجه ناخوشایند این حادثه سقوط سیاسی جمهوری سوسیالیستی فدراتیو یوگسلاوی بود.
جمهوری سوسیالیستی یوگسلاوی (۱۹۴۵-۹۱) از اتحاد شش جمهوری تشکیل شده بود: کروآسی، بوسنیهرزگوین، صربستان، اسلوونی، مقدونیه و مونتهنگرو. در ژوئن سال ۱۹۹۱ پس از برگزاری همهپرسی، دو جمهوری کروآسی و اسلوونی اعلام استقلال کردند و مدت کوتاهی پس از آن جنگ [آنها] آغاز شد. بوسنیهرزگوین در ماه مارس سال ۱۹۹۲ پا جای پای آنها گذاشت و یک ماه بعد جنگ آغاز شد. هر سه حکومت در مه سال ۱۹۹۲ به جمع اعضای سازمان ملل متحد پذیرفته شدند. مقدونیه در سپتامبر سال ۱۹۹۱ اعلام استقلال کرد، اما تا آوریل سال ۱۹۹۳ به سازمان ملل راه نیافت. دو جمهوری باقیمانده، صربستان و مونتهنگرو، با یکدیگر متحد شدند و تا امروز خود را «جمهوری فدرال یوگسلاوی» یا فقط یوگسلاوی میخوانند.
گرچه در کروآسی جنگ «رسما» در سال ۱۹۹۲ پایان یافت، بخشهایی از خاک آن (نزدیک به یکچهارم کشور) تحت اشغال صربها ماند و تازه در ماههای مه و اوت سال ۱۹۹۵ آزاد شد. پس از تهاجم کروآتها، جامعه بینالمل تصمیم گرفت نیروهای نظامی بینالمللی را به بوسنی اعزام کند. تا زمان نگارش این مقاله، یعنی سال ۱۹۹۶، نیروهای نظامی بینالمللی هنوز در بوسنی حضور دارند.
پژوهش در وضعیت جنگی
من از ماه دسامبر ۱۹۹۱ تا ماه مه ۱۹۹۳ یعنی زمانی که جنگ در اوج خود بود در مقام معاون وزیر علوم و تکنولوژی در کروآسی بودم. و از تابستان سال ۱۹۹۳ با بورسیه موسسه گوگنهایم۲ در زمینه خشونت علیه زنان، بهویژه تجاوزهای جنسیِ در زمان جنگ در بوسنیهرزگوین و کروآسی، تحقیقات مردمشناسی انجام دادم.
من هم به عنوان معاون وزیر علوم و هم در مقام پژوهشگر، با مشکلات بیشماری در رابطه با جنگ و اوضاع سیاسی مواجه شدم. هم خودی محسوب میشدم و هم خارجی، هم مردمشناسِ تحصیلکرده در آمریکا بودم و هم کروآتی که از او انتظار میرفت به خاطر تاریخ و تبار خود، وفاداریِ خاص و جبههگیری داشته باشد. اما محال بود پژوهشگری تحت تاثیر داستانهای وحشتناکی که بازماندگان شکنجهها میگفتند قرار نگیرد. خواندن حکایاتی که در این مقاله آمده بسیار سخت است، و سختتر از آن شنیدن آنها با گوش خود از زبان شکنجهشدهها بود.
روش تحقیق و موقعیت محلی
روش من در این پژوهش شامل مصاحبههای نیمه برنامهریزیشده با قربانیان- بازماندگان، اعضای خانوادهها، مسئولانبهداشت و رهبران مذهبی بود. (من در اینجا اصطلاح قربانی-بازمانده را از وینکلر۳ به امانت میگیرم.) افراد مطلع مورد خطاب من شامل آوارگان بوسنیایی و کروآت از هر دو جنس میشدند. من در مجموع ۷۵ مصاحبه عمقی با سؤالهای باز انجام دادم که آنها را شهادت مینامم.
علاوه بر اینها از روش تحقیق «نگرش» ۱۰۶۰ فرد مطلع استفاده کردم که شامل آوارگان و افرادی میشد که به اجبار در داخل کشور جابهجا شده بودند، و تمرکزم در این زمینهیابی بر سؤالهایی در مورد جنگ کروآسی و بوسنی، تجاوزهای جنسی، قربانیان، و متجاوزان بود.
فرهنگ سنتی در زمانِ صلح: روابط دو جنس و ساختار خانواده
خشونت جنسیتی در زمان جنگ متکی است بر معانی جنسیت و رفتار جنسی در زمان صلح. در زمان صلح، حتا با نزدیک شدن به پایان قرن بیستم،۴ هنوز هم کنترل زنان به دست مردان و حفاظت از جنسیت آنها آسانترین وسیله برای توجیه سلطه مردان بر زنان در جنوبِ شرق اروپاست.
زنان پس از ازدواج به خانواده شوهران خود میپیوندند و از این رو خارج از واحد اجتماعی هستهای قرار میگیرند. آنها به عنوان ابژه جنسی، مادر و کارگر ارزش پیدا میکنند.۵
تقابل شرم و آبرو در وجوهی از وجود زن چون بکارت، پاکدامنی، ارزش ازدواج و قدرت باروری که بسیار مورد توجهند کاملا هویداست. برای این زنان، شرم و آبرو اساس اخلاقیات و تاکیدی است بر سلسلهمراتب سهگانه همسر و خانواده و روستا.
تجاوز جنسی در کروآسی و بوسنیهرزگوین (۱۹۹۰-۱۹۹۵)؛ ابعاد خشونت
هیچ کس تعداد واقعی قربانیان تجاوز و شکنجه جنسی۶ در جنگ یوگسلاوی سابق را نمیداند.۷ بر اساس ارقام منتشرشده توسط دولت بوسنی در اواخر سپتامبر سال ۱۹۹۲، نزدیک به ۱۵ درصد جمعیتِ تقریباً یک و نیم میلیون نفری کشور یعنی ۲۰۰ هزار نفر در اردوگاهها حبس بودند.۸ مردان و زنان جدا از یکدیگر نگهداری میشدند. افراد از هر دو جنس از نظر جسمی و جنسی شکنجه شدند. شکنجهها شامل قطع عضو جنسی و تجاوز جنسی هم میشد.
مردان بارها مجبور میشدند صحنه تجاوز به وابستگان خود را تماشا کنند. در همان گزارش دولت قید شده است که تعداد زنانی که مورد تجاوز قرار گرفتند حداقل ۱۴۰۰۰ نفر بوده است. اما از آنجا که اذعان به تجاوز جنسی باعث شرم و بیآبرویی تلقی میشد، به احتمال زیاد تعداد زیادی از قربانیان [در مورد تجاوز خود] سکوت کردهاند. تخمین زده میشود که در میان تمام قربانیان تجاوز جنسی ۱۴ درصد را دختران ۷ تا ۱۸ سال، ۵۷ درصد را ۱۸ تا ۳۵ سال، ۲۱ درصد را زنان ۳۵ تا ۵۰ سال و ۷ درصد را زنان بالای ۵۰ سال تشکیل میدادند.۸
گزارش دیگری که توسط هیئت حقیقتیاب جامعه اروپا در دسامبر سال ۱۹۹۲ آماده شد حاکی از آن است که سربازان صرب بوسنی به ۲۰ هزار زن تجاوز کردهاند که بیشتر آنها از قومیتهای مسلمان بودند. این گزارش اشاره میکند که «در ماههای اخیر این اقدام بخشی از الگویی آگاهانه از سوءاستفاده جنسی بوده که بر اساس آن تجاوز جنسی نه اتفاقی و تصادفی، بلکه به خودی خود در خدمت هدفی استراتژیک به کار گرفته شده است» (هیئت تحقیق جامعه اروپا درباره رفتار با زنان مسلمان یوگسلاوی سابق). تجاوزهای جنسی در زمان جنگ یکی از اشکال «پاکسازی قومی»اند. در همین حال وزارت کشور بوسنی تعداد زنان قربانی تجاوز را ۵۰ هزار تن اعلام کرده است. در حالی که ارقام اعلامشده از زنان قربانی تجاوزمختلف است، تمام گزارشها در مورد این که از تجاوز جنسی به عنوان ابزار ِنسلکشی علیه جمعیتهای قومیاستفاده شده متفقالقول هستند.
اردوگاهها: مراکز تجاوز جنسی
بسیاری از تجاوزهای جمعی در بوسنیهرزگوین در مکانهایی انجام شد که دولت بوسنی اردوگاههای تجاوز مینامد، جایی که سربازان صرب به اجبار زنان مغلوب را نگهداری و به آنها تجاوز میکردند، زنانی که دو سرنوشت دردناک پیش رو داشتند: یا بلافاصله کشته شوند یا زنده بمانند و بارها شکنجه و تجاوز را تحمل کنند.
نام و مکان اردوگاههای تجاوز از دیدگاههای از پیش موجود جامعه نسبت به جنسیت و معاشقه، اما در شرایطی تازه و بیرحمانه، حکایت میکرد. اردوگاههای تجاوز همان قهوهخانهها و رستورانهای قدیم بودند که نامشان نمادی بود هم از سنت و هم از تجدد، مانند «ویلینا والاس» (گیسوان حوری) و «کافانا سونیا» (قهوهخانه سونیا). از دید مسافرانِ خسته در این نقطه از جهان، این اسامی پیشتر نمادی از سنت، غرابت و شاعرانگی مکان لذت و فراغت به حساب میآمد. اما این اسامی در حال حاضر، نه به اردوگاههای موقت، بلکه به فاحشهخانهها اطلاق میشود که زنان به میل خود شهوتِ مردان را ارضا میکنند. بنابراین نام این اردوگاهها در واقع گواهی است بر این که زنان خود مسئول قربانی شدنشان هستند.
برای زنان، این مکانها چیزی نیست جز جهنم روی زمین. در بسیاری از اردوگاهها، اکثر زنان قربانی کشته شدند، یا با شلیک گلوله، یا از خونریزی پس از تجاوز گروهی و یا در اثر خودکشی به دلیل شرم.
گرچه تجاوز جنسی هم به دست سربازان کروآت و هم سربازان مسلمان انجام میشد، به گفته یکی از سربازان مرد، تعداد این موارد بدون در نظر گرفتن «اردوگاههای تجاوز از قبل برنامهریزی شده بسیار اندک بود و زنان را تا زمانی که باردار نمیشدند زندانی نمیکردند». به علاوه، همان طور که مدارکِ شهادتهای جمعآوری شده در این تحقیق نشان میدهد، تجاوزجنسی در میان مسلمانان و کروآتها خط مشیای نظاممند [نظاممند] نبود.
خشونت نظاممند
اما بیرحمی و شقاوتی که سربازان صرب مرتکب میشدند نظاممند بود. آن دسته از سربازانِ صرب که تمایلی به این اعمال نداشتند گهگاه توسط افسران مافوق خود به زور وادار به تجاوز جنسی به زنان یا کمک به تجاوز به آنان میشدند. برای مثال، یک سرباز صرب تعریف میکرد که فرماندهاش به آنها توصیه میکرد که به زنان مسلمان تجاوز کرده و سپس آنها را بکشند، زیرا این کار «برای بالا بردن روحیه جنگجویان مناسب است».۹ هدف از تجاوز نظاممند «پاکسازی» زنان از هویتقومیشان و تحقیر خویشاوندان مرد آنها بود.
گرچه این رایج نبود، اما مواردی هم از رابطه جنسی اجباری یا تجاوز جنسی در میان زندانیان مرد خویشاوند گزارش شده است. روابط جنسی اجباری، بهویژه سکس دهانی در میان برادران و خواهران و در میان پدران و پسران نیز گزارش شده است.۱۰ برای مثال، بِرسیچ و لونکار که هر دو پزشکند چهار دسته سوء استفاده جنسی از مردان را مشخص کردهاند:
آسیب به بیضه با جسم تیز (۴۴ درصد از نمونه تحقیق آنها)
اخته کردن یا اخته ناقص (۲۴ درصد از نمونه تحقیق آنها)
تجاوز جنسی (۲۰ درصد از نمونه تحقیق آنها)
اقدامات جنسی منحرف (۱۲ درصد از نمونه تحقیق آنها)
کنار آمدن با تجاوز برای مردان دشوارترین آسیب روحی بود، زیرا از نظر آنها تجاوز به مردان نوعی همجنسگرایی محسوب میشد و تنها مردان همجنسگرا قربانی تجاوز میشدند. این نوع باورها مردان را به تردید در مورد اصل هویتِ جنسیشان وامیدارد. هراس آنها از همنوع [هوموفوبی] غالبا فرآیند درمان آنها را طولانیتر میکرد.
تحقیق من نشان میدهد چیزی که در میان وابستگان بیشتر رایج بود این مورد بود که مردان مجبور به شکنجه اجباری خویشاوندان خود میشدند. آن چه در پی میآید ترجمه بخشی است از شهادت یک مرد مسلمان در سال ۱۹۹۳، زمانی که او به عنوان آواره در کروآسی زندگی میکرد:
در موج دوم بازجوییها، سربازان صرب [از زندانیان] پرسیدند که بین ما قوم و خویش هم هست یا خیر. یک پدر و پسر از جا بلند شدند. سربازان گفتند: «یکدیگر را بزنید. با هم بجنگید». آنها به ناچار شروع به سیلی زدن به یکدیگر کردند. سرباز گفت: «نه، این کافی نیست. چرا کافی نیست؟ چون خونی نریخته است.» پدر و پسر دوباره، اما محکمتر شروع به کتک زدن یکدیگر کردند. سرباز دوباره گفت: «این هم خوب نیست. خون نریخت. این طوری باید کتک بزنید». سرباز شروع به زدن پسر کرد، آن قدر سخت و محکم او را زد که پسرک بیهوش به زمین افتاد. بعد سربازان همین طوری از یکی از زندانیان پرسیدند که «اسمت چیه؟» به محض این که زندانی خودش را معرفی کرد، سرباز گفت: «آهان، پس تویی، مادرقحبه. گلویش را ببرید.» پنج سرباز به طرف او هجوم بردند. مرد شروع کرد به فریاد زدن. او را نکشتند- گوشهایش را بریدند…. مرد فریاد میکشد و خون دوروبر ما فواره میزند، آنها هنوز روی او بودند، میخندیدند…. به تمام ما که آنجا بودیم، دستور دادند که خونی را که روی زمین چوبی ریخته بود بلیسیم.
سربازان عمدا تلاش میکردند زنان را حامله کنند و [پس از تجاوز] آنها را آن قدر در حبس نگه میداشتند که دیگر برای سقط جنین خیلی دیر بود- معمولاً تا سهماهه دوم دوران بارداری. امروزه زنان قربانی تجاوز و فرزندان حاصل از آن تجاوزها بیوقفه یادآور آن سرکوب و سلطهاند. مطلب زیر ترجمهای از گفتههای سانلا (اسم مستعار)، زنی ۱۹ ساله است:
چهار سرباز صرب ازم پرسیدند تا به حال با یک مرد بودهام (رابطه جنسی داشتهام)، و من به آنها گفتم که هرگز با مردها نبودهام، چون برای ما رابطه قبل از ازدواج با مردها حرام است….
سربازها به من گفتند که «تو جاسوسی، نه مسلمان. چون مسلمانها موهای اینجا/این پایین (اندام جنسی) را میتراشند.» مادر من و بقیه زنهای مسن اینجا را میتراشند، این کار عرف است، اما زنان جوان نباید آن را بتراشند، برای آنها اجباری نیست. همین موقع یکی از سربازها به آلت تناسلی من چنگ زد و شروع کرد به کندن موهای آن، و گفت: «میبینی، تو مسلمان نیستی، اگر مسلمان بودی این موها را نداشتی….»
او ادامه داد که «تو مسلمان نیستی، اقرار کن که کی هستی». گفتم: «من مسلمانم، به خدا قسم که مسلمانم، به مادرم قسم که مسلمانم، بگذارید بروم.» «نه، نیستی»، «چرا، هستم». او گفت: «اگر مسلمانی، پس ما مویت را میتراشیم». بعد چاقویی را که همراهش بود درآورد و من را به زمین فشار داد و بقیه را صدا کرد که کمکش کنند. همه با هم میخندیدند و نعره میزدند، «بتراش»،«بتراشیدش»، «پشمها را ببر». شروع به تراشیدن من کردند، اما نمیتوان به آن تراشیدن گفت. او چاقویش را بیرون کشید و شروع کرد به چرخاندن آن در هوا، بدن من و سینههایم را از این طرف و آن طرف میبرید…. کارش تصادفی نبود. هوا تقریباً تاریک شده بود، اما او همچنان از قصد به بدن من تیغ میزد. مرا گرفته بودند. یکی از آنها روی شکمم نشسته بود و پاهایم را محکم گرفته بود و من نمیتوانستم تکان بخورم. آنها چیزی مثل پارچه کهنه در دهان من چپانده بودند، و من قادر به فریاد کشیدن و نعره زدن نبودم، هر بار که موهای بخش جنسیام را میچید، تمام تنم بیاختیار تکان میخورد و او شروع به لگد زدنم میکرد و محکمتر شروع به چیدن موهایم میکرد. سر آخر وقتی که به خودم نگاه کردم، دیدم تمام بدنم و اطراف آن قرمز و غرق خون است، از همه جا خون میآمد و بعد تا صبح به من….
شهادت این زن با جزئیات شکنجههایی دیگر به دست آن چهار سرباز صرب «قهرمان» ادامه پیدا میکند. در حالی که سینههای او را با چاقو میخراشیدند، از او خواستند بلند شود تا بتوانند او را بهتر ببینند. بعد به او دستور دادند که مانند زنان پلیبوی یا مانکنها بدن خود را نمایش بدهد، بچرخد، بنشیند، بلند شود، حرکت کند، دراز بکشد، بلند شود و غیره. از او خواستند ژست بگیرد تا بدن شکنجهشدهاش را بهتر نمایش دهد. او از آنها میخواست که بگذارند برود و یک تکه لباس به او بدهند که جلو خونریزی را بگیرد. اما به جای دادن پارچه برای جلوگیری از خونریزی، یکی از سربازها به او گفت:
خون خون است، تو حتا نمیتوانی بفهمی که معنی ریختن خون چیست. اما بعدا احساس میکنی، صبر کن تا ببینی. حالا تو شدی مسلمان واقعی، زیبا، موی زائد هم نداری، حالا یک زن شایسته و کامل هستی. و میدانی من با زنهای این شکلی چه کار میکنم؟ گلوی آنها را میشکافم. و آرام آرام گردن آنها را میبرم، این طوری واقعاً میتوانی احساس کنی که معنی ریختن خون چیست.
سانلا زنده ماند تا این اعمال و گفتههای هولناک را گزارش کند. باقی شهادت او حاکی است از شکنجههای بیشتر، کتک خوردن و سکس دهانی که آن روز مجبور شد برای تمام آنها انجام دهد. او را مجبور کردند که بیرون برود و لخت روی شاخهها و برگهای سرد بخوابد. هر چهار سرباز به او تجاوز کردند. «بخواب و خفه شو. پس تو هیچ وقت با مردها نبودی؟ خب، حالا میفهمی که مرد یعنی چی؟ مرد واقعی. نه مثل مال مردهای شما… پوستکنده… (این کلمات اشارهای است به ختنه کردن مسلمانها). سانلا از شکنجهها و تجاوزهای آنها جان سالم به در برد و پس از مبادله زندانیان آزاد شد. دورانبارداری او به پایان رسید و در حال حاضر در اردوگاه آوارگان در کروآسی زندگی میکند.
اما اشاره سرباز صرب به ختنه مسلمانان معنای عمیقتری هم دارد. او به جای استفاده از واژه ختنهشده، لغت پوستکنده را انتخاب کرد، کلمهای که بیشتر برای موز و سایر میوهها متداول است؛ استفاده از این کلمه به این معنی است که برخلاف آلت تناسلی ختنهشده، از شکلافتاده و ناقص مسلمانان، آلت تناسلی مردهای صرب کامل و بینقص است. رفتار بیرحمانه این سرباز به این معنی است که او تجاوز به سانلا را به جای آن که تهاجم و حمله بداند، لطفی به او میدانسته است. و در نهایت، گفته او حاکی از آن است که هدف اصلی شکنجه او نامزد سانلا بوده است، کسی که حق گرفتن بکارت معشوقهاش از او گرفته شده و در واقع فردی پست و درجه دوم تلقی میشود.
در شهادت بالا، کاربرد بدن به عنوان وسیله توجیه سلطه مردان بر زنان و صربها بر مسلمانان آنجا واضح و روشن میشود که برای مثال «بریدن و تراشیدن» بدن سانلا توسط سربازان با این هدف انجام میگیرد که بدن او از نظر فیزیکی به کلیشهذهنی آنها از بدن زن مسلمان شباهت پیدا کند. در واقع آنها نشانهها و علائم دیدنی «قومیت» را بر بدن او حک میکنند. حک و ثبت قومیت بر بدن افراد با تنشهای خاص این منطقه رابطه مستقیم دارد. ، منطقهای که مردمش باور دارند از خون «متفاوتی» هستند، اما میدانند که نمیتوانند تفاوتهای قومی خود را با نشانهها و علائم فیزیکی بیان کنند. در اینجا ترس زنان از این که پنهانی [و به زور حامله] شوند و با فریب و ناخواسته کودکی از قومیتی دیگر را بزرگ کنند دوچندان است، چرا که مردم به طور معمول [از روی ظاهر] قادر به شناسایی کودکانی که پدرشان متجاوز بوده نیستند.
در بسیاری از فرهنگها از درد به عنوان نماد جایگزین مرگ یاد میشود. اسکاری۱۱ معتقد است که «دردِ جسمانی همیشه تقلیدی از مرگ است و تحمیلِ درد جسمانی بر دیگران همیشه نوعی اعدام مصنوعی است». به همین ترتیب تولایت۱۲ استدلال میکند که اثر شکنجه [مانند تیغه] دو-دَم است؛ به این معنی که:
اثر شکنجه همانند تیغه دولبه است: تخریب قربانی، و از بین بردن تهدیدی که قربانی مظهر آن است؛ و تبدیل شکنجهگر به فردی جدید. در واقع تولیدِ فردی مرده از یک سو با تولیدِ فردی تازه از سوی دیگر متوازن میشود. شکنجهگر صاحبِ بدنی جدید میشود، در حالی که بدن شکنجهشده به شکل بدنی آزرده و درد کشیده درمیآید، نما و منظرهای که شکنجهگر برای تغییر شکل خود به آن نیازمند است.۱۲
نظامیان متجاوز از طریق قومیت با یکدیگر متحد میشوند و زنان و مردان قربانی را با رفتارهای خشنِ جنسی از خود مجزا میکنند. آنها با رفتارهای مشابه و با تحمیل نظاممند رفتار و گفتار وحشیانه به مثابه یک گروه عمل میکنند، متجاوزان بدنی اجتماعی هستند که علیه بدن اجتماعی دیگر عمل میکند. خلاصه آن که هدف تجاوزِ قومی تخریب گروه قومی دیگر است.
جنگ کاربردهای سیاسی تجاوز جنسی را دگرگون میسازد. گرچه در جنگ مورد بررسی ما در اینجا اولین تجاوزها در سال ۱۹۹۱ در کروآسی اتفاق افتاد، دولت کروآسی در این باره سکوت اختیار کرد. در بهار سال ۱۹۹۲ از یک متخصص زنان در کروآسی شنیدم که «کمیته قومیتها»ی این کشور در حال بررسی مسئله حاملگی آن دسته از زنان باردار کروآت است که نمیتوانستند جنین خود را سقط کنند، زیرا «مدت زیادی از زمان ِبارداریشان گذشته بود». به گفته این پزشک، این اطلاعات «محرمانه» بود و قرار نبود مطبوعات از آن مطلع شوند. اما وقتی همین قساوتها [علیه زنان] به صورت گسترده در بوسنیهرزگوین اتفاق افتاد، این اطلاعات به «رازی همگانی» تبدیل شد. دلیل این نحوه برخورد متفاوت چه بود؟ دلیل آن در نگاه اول ممکن است واضح بنماید: میزان این خشونتها در بوسنیهرزگوین بسیار بیشتر از کروآسی بود. علاوه بر آن در بوسنی زنان مسلمان در مقایسه با زنان مسیحی کروآت از احترام و ارزش بیشتری برخوردار بودند. اما این پاسخها برای نمایش پیچیدگی تعامل و مسائل فرهنگیِ مرتبط با آن کافی نیست.
عدم اطلاعرسانی رسمی در مورد تجاوز به زنان کروآت، مردان کروآت را قادر میسازد احساس سربلندی و حفظ آبرو کنند. اعتراف عمومی مستلزمِ پذیرش و اعتراف به ضعفِ مردان بود. در زبان کروآت برای اشاره به مردانِ ضعیف از عبارت «زنشده یا زنصفت» استفاده میکنند. در واقع امر هم وقتی که نیروهای صرب روستاهای اطراف دوبرُوْنیک را آتش زدند و غارت کردند، تابلوهایی از خود به جا گذاشتند که بر روی آنها نوشته شده بود: کجایید، نامردان ترسوی اوستاشا؟
تجاوزها در بوسنی نماد تجاوز به کل جامعه مسلمانان بود. در حالی که در بوسنی ارتشیها هم به زنانِ کروآت تجاوز کردند و هم به زنانِ مسلمان، اما عمده قربانیان مسلمان بودند.۱۳ میزان خشونت علیه زنان و زنان مسلمان آن قدر بود که اساساً پنهان کردن این واقعیت بیرحمانه را غیرممکن میساخت.
علاوه بر این، دولت بوسنی از نظر سیاسی از علنی کردن خشونت علیه زنان «خود» سود میبرد. زنان بوسنیایی که قربانیتجاوز گروهی در اردوگاههای تجاوز تحت مدیریت صربها بودند به وسیلهای برای چانهزنی دولت بوسنی و وادار کردن غرب به مداخله نظامی تبدیل شدند. دیگر این که مردانِ عضو دولت بوسنی از زنانِ قربانی تجاوز برای تحت تأثیر قرار دادن رسانهها و سایر اقدامات دولت استفاده میکردند، آنها هویت این زنان را مصادره کرده و در نتیجه خود به نوع دیگری از متجاوز بدل شدند.
در این میان زنان مطلقه گرچه بیشتر از زنان متأهل یا مجرد به حرف زدن از تجارب [تجاوز] خود تمایل داشتند، از نظر بکارت یا وفاداری در ازدواج در سطح دیگر زنان قرار نداشتند و بنابراین به اندازه آنان باعث بیآبرویی و شرم خانوادههای خود به شمار نمیرفتند، گرچه آنها نیز در [مصاحبهها میگفتند] که پس از این خشونتها هرگز نتوانستهاند به روستای خود بازگردند. احساس خجلت از تجربههای دردناکشان بسیار بیشتر از آن بود که بخواهند آن را با خانوادههای خود در میان بگذارند. نگاه مردم به آنها هم، مانند دختران جوانی که در زمان صلح به خاطر «آتشین بودن» ملامت میشوند، این طور بود که گویی با جنسیتشان باعث بیآبرویی خانوادهشان شدهاند. در ایدئولوژی آبرو و شرم، مهم نیست که زن با آمیزش جنسی موافق است یا مخالف.۱۴ مسئله فقط این است که دخول [به بدن او] صورت گرفته است یا خیر. و با دخول و نفوذ به جسم زن، بدن اجتماعی خانواده او برای همیشه و به شکلی غیرقابل بازگشت آسیب میبیند.
در این میان بعضی از زنان یاد گرفتند که به طریقی از بدن خود برای پرهیز از شرم و خجالت استفاده کنند. برای مثال، حرف زدن از «خونریزی قاعدگی» سبب میشد که سربازان صرب از تجاوز به آنها چشمپوشی کنند. جملاتی مانند «چون پریود بودم، کسی به من دست نزد» در چند شهادت بیانگر این نکته است. از اهمیت ارتباط و پیوندی که این زنها میان تصاویر و باورهای زمان جنگ و صلح از خون برقرار کردند هر چه بگوییم اغراق نخواهد بود. تجسم بدن فرد و ارتباطات آن با بدن اجتماعی را میتوان در تلاش مذبوحانه زنان آواره بوسنیایی دید که از «خون» خود برای متوقف ساختن «خونریزی» در جنگ استفاده میکردند: آنها در تلاشی نومیدانه خون خود را هدیه کردند، خونی را که با جوهر چاپ روزنامه آلمانی سوددویچه زایتونگ (چاپ مونیخ، در ۱۹ نوامبر ۱۹۹۳) مخلوط شده بود، تا توجه کشورهای غربی را به مداخله و توقف جنگ جلب کنند.
اما بارداریهای ناشی از تجاوز جنسی بیانگر بحرانِ غایی در هویتِ قومی است. زنان قربانی تجاوز به فرزندانِ (متولد شده یا نشده) حاصلِ از تجاوز چتنیک (صربهای افراطی زمان جنگ دوم جهانی) میگویند. بسیاری از زنان میگفتند که مایل به دیدن نوزادان خود نبودند، چون میترسیدند از فرط تنفر آنها را خفه کنند. این بارداریها برای رهبران مذهبی هم بحرانساز است. در حالی که کاردینال فرانیو کوهاریتس، رهبر کلیسای کاتولیک کروآسی، گفته است باور دارد که عشق مادرانه نهایتا بر این قبیل ترسها غلبه خواهد کرد، یکی از رهبران برجسته مسلمانان در مصر مقامات مسلمان بوسنی را تشویق کرد که با فتوایی سقط جنین پس از ماه چهارم بارداری را مجاز و زنان قربانی تجاوز را شهید اعلام کنند.
تغییر جهت خشونت
معانی حکشده بر بدن زنان، هم در زمانِ جنگ و هم در زمانِ صلح، پیوسته بین معانی فردی و اجتماعی در نوسانند. از یک سو در زمان صلح بدنِ زن گنجینه آبروی مرد است و قلمرو نمادین رقابت مردانه. مردان با کنترل بدن زن و تهاجم به بدنِ زنِ مردِ دیگر، چه به صورت نمادین از راه رجزخوانیِ افسانههای قومی و چه به صورت جسمی با ربودن و تجاوز جنسی به آنها، رقابتِ مردانه را به نمایش میگذارند. آنها با گرفتن شان زنان به شان و موقعیت اجتماعی دست مییابند. از آنجا که بدن زن جهانِ کوچکی از دودمان و اصل و نسب اوست و نقطهضعف بدنش راه ورود به آن، با بیآبرو کردن زن در واقع به شکل نمادین کل دودمان و اصل و نسب مرد او بیآبرو میشود. بخشی از این امر به قدرت تولید مثل در زنان بازمیگردد. بنیان و اساس کل عقده آبرو در این ترس است که مردی از گروهی دیگر بخواهد زنی را حامله کند و مردان گروه زن را مجبور به بزرگ کردن بچهای «بیگانه» کند و با این کار کل گروه را به سخره بگیرد. در این صورت دودمان رقیب تا ابد به دودمان قربانی تجاوز کرده است.
تجاوز به زنان و واداشتن آنها به زاییدن کودکی «چتنیک» در واقع ادامه منطقی ترس ناخودآگاهی است که در بنیانِ عقده آبرو نهفته است. به بیان دیگر، سربازان به بدترین ترسهای قربانیان خود جامه عمل میپوشانند: حالا ترسهایی به زباننیامده، اما عمیق علنا مورد اشاره قرار میگیرند و صورت واقعیت به خود گرفتهاند.
در مقیاسی وسیعتر، میتوان گفت که در شرایط جنگ، مفهوم دودمان و اصل و نسب آن قدر گسترش مییابد که کل یک گروه قومی را دربرمیگیرد. در بافت سیاسی یوگسلاوی سابق، تمام اقوام، کروآتها، صربها و مسلمانان، ضد یکدیگر بودند. و «بدن» نمادین این اقوام به قلمرویی جغرافیایی، هم از نظر سرزمینی و هم از نظر جسمی، تبدیل شد که ارتشها قادر به تصرفش بودند. «پاکسازی قومی» به راهی تبدیل شد برای «دریدن بکارت» قلمرو ملیشان و سپس حفظ آن از تجاوزنمادین متجاوزان. در مجموع، تجاوز جنسی به زنها در واقع نسخه کوچکشده تهاجمی بزرگتر به قلمرو یک قوم یا کشور بود.
بحث و گفتوگو
کاربرد تجاوز، نه به عنوان لغزش و کجرفتاری، بلکه به مثابه سلاحِ جنگی مستقیما از دل مفاهیم جنسیت و آبرو در جنوب اروپا بیرون میآید و رفتار زمان جنگ بدون درک این مفاهیم در فرهنگ زمان صلح قابل فهم نخواهد بود. دقیقاً به دلیل وجودایدئولوژی مشترک آبرو/شرم در میان کروآتها، مسلمانان و صربها است که تجاوزهای زمان جنگ به سلاحی چنین مؤثر در یوگسلاوی سابق بدل شد.
این مقاله تلاشی بود برای آشکار ساختن پیوندهای میان کنش جمعی و تمایلهای فردی. علاوه بر این در اینجا نشان دادیم که استعارهها در واقع بیانگر تمایلات و گرایشهای موجود در یک فرهنگند و در زمان جنگ و زمان صلح به اشکال متفاوت بروز میکنند. به طور مشخص، بدن فرد در زمان صلح، بهویژه جوهره آن یعنی جنسیت و تولید مثل، نماد سلطه و خشونت روزمره است. جنگ از راه تجاوز، پاکسازی قومی، و خالص کردنِ خون بدن فردی را به بدن اجتماعی تبدیل میکند. علاوه بر آن نهادهای پزشکی، مذهبی و حکومتی از راه مهندسی در بدنِ فرد و تبدیل آن به ابزاری سیاسی فرایند زمان جنگ را تقویت کرده و در نتیجه «زندگی/انسان» را کنترل و تعریف میکنند، همان طور که سیاستمداران از مسئله تجاوز به زنان برای جلب مداخله نظامیغرب استفاده کردند.
بروز یافتن تجاوز و موتیفهای خاصِ شکنجه جنسی در حکایات قومیِ محلی به هیچ وجه به معنای تبرئه یا تایید رفتار سربازان یا سیاستگذاران ارتش نیست. شکنجه جنسی تشدید رنج مردمی است که پیشتر ریشهکن شدهاند، وحشتزدهاند و سخت محزون.
اما همچون در زمان صلح و در تمام جنگها، بزرگترین شقاوت آن است که افراد جذب کنشهای جمعی برخاسته از خیالپردازیهای اجتماعی/سیاسی شوند. در حقیقت فاجعه غمبار آن است که مردم شکنجه و از هم دریده شوند. زندگی آنها نابود و دور ریخته میشود، و خیالپردازی جمعی ادامه مییابد.
-
۱.Brownmiller,Susan 1975 Against OurWill: Men, Women, and Rape. New York: BantamBooks
-
۲.H. F. Guggenheim
-
۳.Winkler,Cathy 1991 Rape as Social Murder. Anthropology Today 1(3):12-14
-
۴.این مقاله در سال ۱۹۹۸ برای اولین بار منتشر شده است
-
۵.Denich, Bettie 1974 Sex andPowerin the Balkans.In Women,Culture,andSociety. MichelleRosaldo and Louise Lamphere, eds. Pp. 243-262. Stanford:StanfordUniversityPress; Stein Erlich,Vera 1966 Familyin Transition: Studyof 300 Yugoslav Villages. Princeton,NJ:Princeton
-
A UniversityPress.
-
۶.تعداد تجاوزهای قبل از جنگ موجود نیست، زیرا هیچ تحقیقی در این باره انجام نشده است. این جنگ بود که شکنجهی خشونت جنسی را برجسته کرد.
-
۷.Brecic, Petra,and MladenLoncar 1995 Characteristics Sexual Violence against Men during the War in Croatiaand of Vio- Paperpresentedat the conference entitled”(En)Gendering Bosnia-Herzegovina. lence: Terror,Domination,Recovery.”Zagreb,Croatia,October27-28, 1995
-
۸.a. b. New York Times; 1993 European 9:1. InquirySays Serbs’ Forces Have Raped20,000. January
-
۹.New York Times 1992 A Killer’s Tale: One SerbianFighterLeaves Trailof Brutality.November 27:1.
-
۱۰.Brecic, Petra,and MladenLoncar 1995 Characteristics Sexual Violence against Men during the War in Croatiaand of Vio- Paperpresentedat the conference entitled”(En)Gendering Bosnia-Herzegovina. lence: Terror,Domination,Recovery.”Zagreb,Croatia,October27-28, 1995.
-
۱۱.Scarry,Elaine 1985 The Body in Pain:The Makingand Unmakingof the World.New York:Oxford UniversityPress.
-
۱۲.a. b. Theweleit, Klaus 1993 The Bomb’s Womb and the Genderof War (War Goes on PreventingWomen from Becoming the Mothers of Invention). In Gendering War Talk. Cooke and Wollacott,eds. Pp. 283-315. Princeton,NJ: PrincetonUniversityPress.
-
۱۳.گزارشهای پراکندهای از تجاوزهای جنگ بوسنی و کروآسی وجود دارد، اما نه به عنوان یک سیاست اتخاذ شده از سوی صربها
-
۱۴.Rebhun,Linda-Anne 1995 Edible Women: Ascribed Sexual Availability in Northeast Brazilian Women. Paperpresentedto the 94th Annual Meeting of the AmericanAnthropologicalAsso- ciation, Washington,DC, November.
Maria B. Olujic. “Embodiment of Terror: Gendered Violence in Peacetime and Wartime in Croatia and Bosnia-Herzegovina”. In Medical Anthropology Quarterly: Vol. 12, No. 1, pp. 31-50. The American Anthropological Association: March 1998. Reprint permission granted by publisher. Gendered violence is not a special type of torture used only in war. Olujic, in her article, explains that its roots are well established in peacetime. This article discusses parallels between the patterns of everyday domination and aggression during times of peace and war. Further, it discusses how metaphors and acts of rape in peacetime are transformed into symbols and acts of rape for wartime purposes. During peacetime the individual body, especially its essences–sexuality and reproduction–becomes the symbol of everyday domination and aggression. Wartime transforms individual bodies into social bodies as seen, for example, in genocidal rapes or ethnic cleansing. Olujic’s article presents the confronting truth about gendered violence and conflict, as she explores the transformation of the individual as it is being manipulated and dominated by the society.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.