(آذر ۱۴۰۱)

«انّ اللهَ لا یغیّرُ ما بقومٍ
حتّی یغیّروا ما بأنفُسهم»
(رعد،۱۱)
«تشکیل اجتماعات و راهپیمایی‌ها بدون حمل سلاح به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.»
(اصل ۲۷ قانون اساسی)

خواهر و برادر عزیزم؛ خانواده و هم‌خونان من؛

حدود دو ماه پیش از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷، وزیر اطلاعاتِ نظام شاهنشاهی، تظاهرات و قیام مردم علیه حکومت دیکتاتوری پهلوی را منتسب به قدرت‌های خارجی و جهت‌گرفته از سرویس‌های جاسوسی بیگانه می‌دانست. (فیلمش موجود است) مسئولین حکومتی، از اغتشاش اراذل و اوباش و برهم‌زنندگان نظم و تخریب‌کنندگان اموال عمومی ابراز نارضایتی کردند. اما انقلابیون، هم بانک آتش زدند و هم دست به اسلحه بردند و امروزه هیچ‌کس آنها را اشرار مسلحِ فریب‌خوردۀ بیگانگان نمی‌داند. کسانی که آن روز توانستند از خلال تبلیغات و دروغ‌های حکومت مستبد، حقیقت را دریابند، در کنار انقلابیون ایستادند.
حدود سه ماه است کشور در التهاب نارضایتی‌ها و اعتراضات سراسری به‌سر می‌برد و رویکرد حاکمان کشور، همچنان این است که جوانان حاضر در خیابان را عده‌ای فریب‌خورده بدانند که اسیر نقشه‌های شوم و تجزیه-طلبانۀ دشمنان قسم‌خوردۀ این ملت شده‌اند. به زبانی دیگر، معترضان را نادیده بگیرند و تحقیر کنند. ۴۳ سال است حاکمان این کشور از کلیدواژۀ دشمن تغذیه می‌کنند و مدت‌هاست چشم بر داخل کشور و مشکلات و نارضایتی‌های فزایندۀ اقشار مختلف کشور بسته‌اند. همه چیز تقصیر دشمن است. اگر جوانان ناراضی هستند و فحش می‌دهند، تحت تأثیر القائات دشمن است؛ اگر نخبه‌ها از کشور فرار می‌کنند، تقصیر دشمن است؛ اگر اقتصاد کشور بیمار است و گرانی و تورم بیداد می-کند، تقصیر تحریم‌های دشمن است (که البته، همزمان کاغذپاره هم هستند)؛ اگر از نظر سیاسی یک حزب و صدای مستقل نداریم و کشور ایران بزرگترین زندان خبرنگاران و وکیلان در جهان است، باز هم لابد تقصیر دشمن است که جاسوس‌های خود را در قالب خبرنگار به کشور ما می‌فرستد؛ مسئولین بی‌کفایت و بی‌سواد و فاسد هم لابد دست‌پروردۀ دشمن و درس‌خواندۀ انگلیس هستند. از نظر حاکمان، دشمن هیچ غلطی نمی‌تواند بکند؛ اما تا زیر لحاف ما هم آمده است و همه جا نیروهای خود را نفوذ داده است و جوانان را اغفال می‌کند و تیم-سازی می‌کند. این تناقض خنده‌دار نیست؟ دیده‌اید وقتی می‌خواهند کودکی را ساکت کنند که گریه و اعتراض نکند، او را از لولو خورخوره می‌ترسانند؟ دشمن هم، همیشه لولوخورخورۀ ملت ما بوده تا به آغوش حاکمان پناه ببریم و امنیت داشته باشیم و دم نزنیم از تمام ظلم‌هایی که بر ما روا داشتند. اما این‌بار فرق می‌کند. ملت دیگر کودک ۵۰ سال پیش نیست. مردم حالا از همیشه بالغ‌تر و آگاه‌ترند. دیگر از لولو نمی-ترسند؛ نه از لولوی داخلی و نه از لولوی خارجی.

عزیزانم؛
صدای انقلاب ملت ایران را بشنوید. قطار انقلاب به راه افتاده است و با فراز وفرودهای خود روزی به مقصد خواهد رسید. چه دیر، چه زود. نگاه به تعداد کسانی که در خیابان هستند نکنید (که البته آن هم روز پنجشنبه ۱۲ آبان در کل کشور، در مراسم چهلم کشته شده‌ها، و نیز در سه روز اعتراض و اعتصاب سراسری در یادمان کشتار آبان ۹۸، نشان دادند که اصلاً کم نیستند) بلکه به عمق و گستردگی و تداوم آن نگاه کنید. از مدارس تا دانشگاه‌ها، از بازاریان تا پزشکان، از ورزشکاران تا هنرمندان و اساتید دانشگاه، همه به نوعی همراهی خود را با خیزش مردم نشان داده‌اند و روزی نیست که شاهد شکل‌های متنوع مقاومت و اعتراض نباشیم. حتی سرودهای انقلابی و نمادهای آن، توسط همین مردم در حال ساخته شدن هستند. کافی است یک روز بگویند سرکوب و باتوم و گلوله و آدم‌ربایی و تعرض و شکنجه و آدم‌کشی نیست و بیایید اعتراض کنید و هرچه می‌خواهید بگویید تا ببینند سیل جمعیت چطور آنها را خواهد بلعید. پس، همه فریب خورده‌اند؟ جوانان که فریب خورده‌اند؛ دانشجویان و دانش‌آموزان که فریب خورده‌اند؛ اساتید دانشگاه که فریب خورده‌اند؛ بازاریان که فریب خورده‌اند؛ ورزشکاران و هنرمندان هم مزدورند؛ نماینده چابهار هم که حتماً نفوذی است؛ مولوی عبدالحمید هم که منسوب خود رهبری است، عامل عربستان است؛ خانوادۀ کشته‌شدگانی که بر سر مزار جوانانشان ضجه می‌زنند و نابودی این حکومت را می-خواهند چه؟ آن‌ها هم حتماً یا دروغ می‌گویند یا خبر ندارند بچه‌شان چطور مرده. باور می‌کنید همه دروغ می‌گویند و فریب خورده‌اند؟
راستی چه حالی به شما دست می‌دهد که کسانی خدایی ناکرده فرزندانتان را، به جرم اینکه به آنها فحش داده و سطل آشغالی هم آتش زده، زبانم لال، بکشند و بعد بگویند ما نکشتیم، مریض بود، خودکشی کرد، مشکل روانی داشت؟ بعد تازه جنازۀ عزیزتان را هم ده روز بعد تحویل دهند به این شرط که یا پول بدهید یا بگویید فرزندتان بسیجی بوده و بعد تازه، تهدید کنند که مراسم ختم را باید سریع جمع کنید و حرمت شما و سوگواری‌تان را نگه ندارند و سر مزار عزیزتان کتکتان بزنند. پس اگر نکشتید این همه بگیر و ببند و تهدید برای چیست؟ اگر همۀ این بلاها سرتان بیاید چه حالی به شما دست می‌دهد؟ حتما میگویید همۀ اینها دروغ است. در صورتی همۀ اینها دروغ است که تمام فیلمهایی که از سر مزار کشته‌شدگان موجود است و سخنان پدر و مادر کشته‌شدگان دروغ باشد و فقط آنچه حکومت و رسانه‌های دولتی می‌گویند درست باشد. من نمی‌توانم باور کنم، آن پدر و مادری که همه چیزش را با مرگ جوانش از دست داده دنبال دروغ‌گویی باشد و در عوض، حکومتی که باید به هر قیمتی خود را حفظ کند، راست بگوید. شما باور می‌کنید؟ اما چه کسی دروغ می‌گوید؟؟؟ پرسش مهمی است.
این حکومت بارها و بارها به مردم دروغ گفته یا حقایق را پنهان کرده است و حالا به جایی رسیده است که حتی اگر راست هم بگوید که نمی‌گوید، مردم دیگر اعتمادی به تلویزیون و سایت‌ها و روزنامه‌های دولتی و حکومتی نمی‌کنند. اصولاً این حکومت بر پایۀ دروغ بنا شده و تداوم یافته است. مثال‌ها کم نیستند.
از کجا شروع کنیم؟ سینما رکس خوب است که انقلابیون آن را با صدها نفر داخلش آتش زدند و به پای رژیم پهلوی نوشتند؟ یک تاکتیک انقلابی برای بدنام کردن شاه. خمینی آن روز این حادثه را «شاهکار بزرگ شاه برای بدنام کردن انقلاب» نامید؛ اما بعد از انقلاب عاملان آن را که انقلابی بودند خود حکومت اسلامی اعدام کرد. وقتی در سال ۵۷، انقلابیون قادر بودند به این راحتی ۴۲۰ نفر را به آتش بکشند و به گردن حکومت پهلوی بیندازند، امروز هم مردم می‌توانند باور کنند که حادثۀ شاهچراغ هم کار خود حکومت است تا به بهانۀ حفظ امنیت، سرکوب بیشتری را بر اعتراضات اعمال کنند. سینما رکس جنایت بزرگتری بود یا شاهچراغ؟ کسانی که قادر به آن جنایت هولناک هستند، نمی‌توانند این حادثه را نیز رقم بزنند؟ اما مسئله یافتن مسببین حادثۀ شاهچراغ نیست؛ مسئله دروغ است.
قبل از انقلاب، خمینی می‌گفت در جمهوری اسلامی، هیچ اجباری برای حفظ حجاب نیست؛ اما دو هفته بعد از پیروزی انقلاب، خمینی گفت باید زنان کارمند در ادارات حجاب اسلامی داشته باشند. در اسفند ۵۷ تظاهرات گسترده‌ای علیه حجاب اجباری در تهران رقم خورد؛ اما فایده‌ای نداشت و در نهایت تا سال ۱۳۶۲ حجاب کاملاً اجباری شد.
از مجانی شدن آب و برق و امام مستضعفان هم که دیگر چیزی نگوییم.
ماجرای عملیات لورفتۀ کربلای ۴ چه بود؟ تازه اخیراً معلوم شد که شخص آقای محسن رضایی چطور جوانان کشور را گوشت دم توپ کرد و این جنایت بزرگ را مرتکب شد. تا امروز این مسئله مسکوت گذاشته شده بود. حالا هم که جناب رضایی راست راست می گردد و تازه مشاور اقتصادی جناب رئیسی است که خب معلوم است مدیریت اقتصادی‌اش دست کمی از مدیریت جنگ‌اش ندارد.
ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای چه بود؟ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در سال‌های ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۸، تعداد زیادی از نویسندگان، شاعران و دگراندیشان را که احتمالاً مخالف خود تشخیص می‌داد، بدون اینکه آنها اقدامی کنند و دادگاهی برای آنها ترتیب دهد به طرز فجیعی به قتل رساند و در نهایت چند کارمند وزارت، از جمله سعید امامی را فریب‌خوردۀ اسرائیل و امریکا نامید و حذف کرد. اما چه کسی باور می‌کرد که این قتل‌ها بدون مجوز مقامات ارشد انجام شده باشد و کار اسرائیل و امریکا باشد؟
کوی دانشگاه چطور؟ ۱۸ تا ۲۳ تیر ۱۳۷۸ که نیروهای سرکوب حکومت، تحت عنوان نیروهای خودسر (همان آتش به اختیار) تظاهرات دانشجویان را با حمله به خوابگاه دانشجویی به خاک و خون کشیدند و حداقل ۶ دانشجو را کشتند. باز هم انگار یک عده فریب‌خورده یا تندرو بودند که حمله کردند و هیچ ربطی به حکومت نداشتند. تاریخ پیش روی ماست. دیکتاتور اوگاندا، عیدی امین، به خوبی این تاکتیک را برای برقراری وحشت در دل مخالفانش اجرا می‌کرد. او در مدت ۹ سال حکومت خود، رژیمی از ترور و شکنجه برپا کرده بود؛ اما توسط عواملی که ربطشان به هستۀ مرکزی حکومت کار راحتی نبود؛ هرچند مردم اوگاندا می‌دانستند که کار کار خود دیکتاتور است و صرفاً تحت پوشش دیگری این فجایع رخ می‌دهد.
ماجرای کهریزک سال ۸۸ خاطرتان هست؟ جمهوری اسلامی همیشه اتهام شکنجه و تجاوز در بازداشتگاه‌ها و زندان‌ها را رد می‌کند و روایت انبوه کسانی که در زندان‌های این حکومت با انواع شکنجه‌های جسمی و روحی روبرو بوده‌اند، دروغ می‌داند. حفظ جان و سلامتی زندانی به عهدۀ زندان‌بان است و در تمام کشورها و قوانین بین‌المللی شکنجۀ زندانی مصداق جنایت علیه بشریت است. همواره یکی از مهمترین جنبه‌های نفرت مردم از رژیم پهلوی، شکنجه‌گاه‌های ساواک بوده است و حالا با انبوه اتهاماتی که جمهوری اسلامی در این زمینه روبرو است می‌توان گفت روی ساواک را سفید کرده است.
ماجرای کهریزک که به تأیید خود مقامات و رهبری هم رسید، فقط نوک کوه یخ است. محسن روح‌الامینی، محمد کامرانی و امیر جوادی‌فر فقط مشتی از خروار کشته-شدگان شکنجه‌گاه‌های حکومت اسلامی هستند. ستار بهشتی نمونۀ دیگری است که به جرم وبلاگ‌نویسی بر علیه رهبر حتماً، که چرا چارتا فحش به رهبر مملکت دادی یا به مقدسات توهین کردی، دستگیر شد و زیر شکنجه جان داد. گوهر عشقی، مادرش، هنوز دادخواه خون پسرش است و مستقیماً پاسخ خود را از خامنه‌ای می‌خواهد و با این سن کتک می‌خورد. چرا هیچ‌کس در تمام این ده سال به این پیرزن پاسخی نداد؟؟
حالا همه می‌دانند که کتک زدن و گرفتن اعتراف اجباری یک رویۀ معمول در بازداشتگاه‌های پلیس و اطلاعات است و هیچ کس دیگر این اعترافات را باور نمی‌کند. حتی خود اعتراف گیرندگان هم دیگر تلاشی برای حفظ ظاهر ندارند و بازداشتی‌ها را با چهره‌ای درب و داغان جلوی دوربین می‌نشانند.
ماجرای هواپیمای اوکراینی پس چه؟ این دروغ و پنهانکاری آشکار که دیگر جلوی چشممان است. بامداد ۱۸ دی ۱۳۹۸، پدافند هوایی سپاه این فاجعه را رقم زد و تا سه روز ماجرا را مخفی نگه داشت. خوب یادتان هست که همۀ مسئولین، یکصدا اتهام برخورد موشک با هواپیما را مضحک می‌دانستند و رد می‌کردند. جعبه سیاه را بلافاصله برداشتند و به اوکراین ندادند. دو روز بعد از حادثه، امریکا، کانادا و انگلیس تأیید کردند که موشک شلیک شده و مقامات ایران که دیدند گند قضیه در آمده و دیگر نمی‌توانند به دروغ‌ها و انکار خود ادامه دهند، در نهایت اعتراف کردند که بله ما موشک زدیم. منتها اولش گفتند یکی زدیم و بعد باز همین دروغ هم رو شد و معلوم شد دو موشک زده‌اند که شائبۀ عمدی بودن شلیک مطرح شد. ماجرای سینما رکس که خاطرتان هست؟ قربانی کردن خودی‌ها برای رفع تهدید بزرگتر، یکی از تاکتیک‌های جنگ روانی است. تازه اگر کشته‌شده‌ها شهروندان کانادا نبودند، به همین راحتی جمهوری اسلامی اجازه نمی‌داد حقیقت روشن شود. شک ندارم.
انبوه کشته‌های اعتراضات از ۸۸ تا ۱۴۰۱ که همه نام دارند و روایت کشته‌شدنشان موجود است، همه را حکومت رد می‌کند و کشته‌سازی می‌نامد. از ندا آقا سلطان تا پوریا بختیاری تا ۱۵۰۰ کشتۀ آبان و صداها جان عزیز از‌دست‌رفته امسال. یعنی همۀ اینها کشته‌سازی است؟ همه را نیروهای نفوذی و عوامل موساد و سیا کشته-اند؟ مگر می‌شود در کشور این همه نیروی نفوذی داشته باشیم و بعد ادعای امنیت هم داشته باشیم؟ پس اطلاعات ایران کشک؟ اگر اینطور است و اینها نمیتوانند امنیت مردم را تأمین کنند بهتر نیست بروند؟ حسین اشتری می‌گوید کسانی در لباس پلیس به مردم تیراندازی می‌کنند. آخر مگر می‌شود؟ یعنی عده‌ای راست راست لباس پلیس می‌پوشند و مردم را وسط خیابان می‌کشند؟ پس شما چه کاره‌اید؟ یک‌باره بگویید کشور دست اشرار و نیروهای شبه نظامی است. عذر بدتر از گناه که می‌گویند این است. بعد که گند فاجعۀ نازی-آباد در آمد و مجبور شدند اعتراف کنند که بله، خطا هم دارند و عده‌ای از نیروهایشان سرخود عمل می‌کنند. در نازی‌آباد، حدود ۵۰ نیروی پلیس موتورسوار، یکی پس از دیگری، جوانی را که در درگاه یک خانه، زخمی و ناتوان افتاده است وحشیانه کتک می‌زنند، با موتور از رویش رد می‌شوند و در نهایت از فاصلۀ بسیار نزدیک به صورتش گلولۀ ساچمه‌ای شلیک می‌کنند. البته این نمونه کوچکی است از رفتار سیستماتیک سرکوبگران.
و آن صدها چشم (و ده‌ها نابینای کامل): آتش‌به‌اختیاران سرمست از قدرت اسلحه، که طبق تصاویر منتشر شده برخی‌شان در حین مأموریت مواد مخدر و روان‌گردان مصرف می‌کنند، چشمان جوانان معترض را هدف گلوله‌های ساچمه‌ای خود قرار می‌دهند و لبخند می‌زنند! قصه آقا محمدخان و کور کردن مردم کرمان که کابوس کودکی‌مان بود حالا جلوی چشمانمان به‌دست حکومت اسلامی تکرار می‌شود.
حکومت دیگر باید به فکر سناریوهای دیگری برای توجیه جنایاتش باشد. از سال ۵۷ تا حالا، همۀ جنایت-ها را به خارج از کشور ربط داده است. واقعاً بس نیست؟ هنوز باور می‌کنید؟
نمونه‌های ریز و درشت دروغ و پنهان‌کاری این حکومت و رسانه‌هایش بسیار است و من فقط چند نمونۀ گل‌درشتش را که همه می‌دانند و در صحتشان شکی نیست آورده‌ام. حال شما به من بگویید، چطور به این حکومتی که این جنایت‌ها را مرتکب شده و با اعتمادبه‌نفس و وقاحت همۀ اتهامات را رد می‌کند یا پنهان می‌کند، می‌توان اعتماد کرد؟ به نظر شما، هنوز این حکومت چوپان دروغ‌گو نیست؟؟؟ نباید ذره‌ای شک کنید که این حکومت دروغ‌گو است؟
برگردیم به اعتراضات. جنایات نیروهای جمهوری اسلامی در همین دو ماه و اندی هم کم نیست و هرچه بیشتر، این رژیم را به سقوط خودش نزدیک‌تر می‌کند. به لطف رسانه‌های آزاد و تکنولوژی، بسیاری از این جنایات ثبت شده‌اند و قابل انکار نیستند. همین است که می-خواهند اینترنت و فضای مجازی را کنترل کنند. اما نمی‌توانند. من تا هرجا که حافظه‌ام یاری کند اینها را می‌شمارم. همۀ این موارد یا مستند به ویدیوهایی است که مردم ثبت کرده‌اند یا مستند به اخبار رسانه-های آزاد معتبر.
۱- سرکوب اعتراضات و کشتن مردم با گلولۀ ساچمه‌ای و جنگی. پلیس و نیروی ضدشورش همه‌جای دنیا ابزارهای خاص خودش را برای سرکوب و کنترل اعتراضات دارد؛ اما در ایران داستان دیگرگونه است و ممکن است به دلیل اعتراض، کشته شوی.
۲- سرکوب مخالفان در پوشش لباس شخصی که هویت ارگان سرکوب‌کننده را هویدا نمی‌سازد و منشأ دروغ‌گویی و عدم پذیرش مسئولیت کشته‌ها است.
۳- کودک‌کشی. کشتن ده‌ها نوجوان زیر ۱۸ سال و حتی دوازده ساله. هیچ‌کس نمی‌تواند اثبات کند که یک کودک ۱۲ ساله نیروی محارب و برانداز است. کودک‌کشی نشانۀ شلیک کور و بدون هدف و قطعاً جنایت علیه بشریت است.
۴- کشتار خونین جمعۀ سیاه زاهدان که به نمازگزاران حمله شد و حدود ۱۰۰ نفر کشته شدند.
۵- کشتار جمعۀ سیاه خاش در سیستان و بلوچستان در ۱۳ آبان. به سمت معترضانی که به سمت فرمانداری سنگ پرتاب می‌کردند، با گلولۀ جنگی پاسخ داده شد و دست کم ۱۹ نفر کشته شدند.
۶- به رگبار بستن خانوادۀ ۴نفرۀ پیرفلک در ایذه و کشته‌شدن کیان پیرفلک، کودک ده ساله. مادر کیان، چندین بار، به صراحت مسئولیت حمله را متوجه نیروهای امنیتی دانسته است.
۷- لشکرکشی سپاه با سلاح‌های جنگی نیمه‌سنگین و تعداد بالای سربازان به شهرهای کوردنشین از قبیل جوانرود در کرمانشاه، مهاباد و پیرانشهر و تیراندازی با دوشکا به سمت مردم، در حالی که مردم چیزی جز سنگ در دفاع از خود نداشتند.
۸- برقراری حکومت نظامی در شهرهای کوردنشین و حملۀ کور به تمام شهروندان و شلیک به سمت منازل مسکونی.
۹- جلوگیری از ورود ملزومات بهداشتی حیاتی از قبیل خون از کرمانشاه به جوانرود. جنایتی که مقیاس جنایات نیروهای این رژیم را باز هم گسترده‌تر کرد.
۱۰- دستگیری گسترده و غالباً بی‌مورد معترضین و نگه‌داری آنان در زندان و بازداشتگاه بدون انجام محاکمه، دادگاه و تفهیم اتهام. این که دیگر چیز جدیدی نیست. عادت داریم به این روندهای جمهوری اسلامی.
۱۱- بی‌خبر نگه داشتن خانواده‌ها از سرنوشت فرزندان در حبسشان.
۱۲- تهدید خانوادۀ کشته‌شدگان و برهم زدن مجلس سوگواری و کتک زدن خانوادۀ متوفی که با هیچ نظام اخلاقی سازگار نیست.
۱۳- اعتراف‌گیری اجباری از خانواده‌های قربانیان، تحت فشارهای روحی و جسمی و تهدید.
۱۴- عدم تحویل جنازه به خانوادۀ قربانی و درخواست پول و حق تیر بابت تحویل جنازه.
۱۵- استفاده از کودکان به عنوان نیروی سرکوب که باز هم نشان داد جمهوری اسلامی هیچ مرز اخلاقی برای خود متصور نیست و تفاوتی با طالبان ندارد که کودکان را به سربازی می‌گیرد.
۱۶- شلیک از پشت سر به معترضانِ در حال فرار که نشان می‌دهد هدف خواباندن و آرام کردن اوضاع نیست؛ بلکه هدف کشتن است.
۱۷- شلیک با کلت کمری و کلاش جهت انتقام محض. در حالی که معترضین پراکنده شده‌اند و دیگر نیازی به تیراندازی نیست.
۱۸- ربودن، شکنجه، تجاوز و قتل دختران جوان. نمونه‌اش نیکا شاکرمی که جنازه‌اش را در کهریزک رها کردند. این‌ها به وحشیانه‌ترین شکلی، ماهیت این رژیم را نشان داد.
۱۹- تهدید دختران دبیرستان‌ها به تجاوز (نمونه‌‌هایش زاید است. بروید بپرسید)
۲۰- حمله به مدرسه و کتک‌زدن دانش‌آموزان دختر دبیرستانی و قتل اسرا پناهی در مدرسه که باید به‌عنوان جنایت علیه بشریت به آن رسیدگی شود.
۲۱- حملۀ شبانه به خوابگاه و محل زندگی دانشجویان و دستگیر کردن آنان. در حالی که دانشجویان در دانشگاه بدون هیچ تخریب یا اقدامی علیه امنیت کشور فقط شعار می‌دهند. یادآوری می‌کنم که اعتراض بدون حمل سلاح، در قانون اساسی ما آزاد است.
۲۲- حملۀ نیروهای سرکوب به داخل دانشگاه؛ کتک‌زدن و استفاده از گاز اشک‌آور و گلولۀ ساچمه‌ای. در حالی که ورود نیروهای نظامی به دانشگاه طبق قانون ممنوع است و باید به عنوان جنایت شناخته شود.
۲۳- تعرض به برخی دختران، توسط نیروهای سرکوب در معابر.
۲۴- تعرض و تجاوز به دختران دستگیرشده در بازداشتگاه‌ها (که انبوه روایات نقل‌شده در این مدت از منابع معتبر شایعه بودنشان را به‌طور کامل منتفی می‌کند).
۲۵- شلیک از فاصلۀ نزدیک با تفنگ ساچمه‌ای به صورت یا سینۀ معترضان؛ و در موارد بسیاری به چشم‌هایشان، که شرح آن رفت.
۲۶- تخریب اموال مردم و شکستن شیشه‌های خودرو و مغازه‌ها بدون هیچ دلیلی.
۲۷- کشتن یک شهروند کورد در داخل خودروی خودش که منطقاً نمیتوانسته معترض یا به اصطلاح اغتشاشگر باشد.
۲۸- تجاوز به حریم خانۀ مردم (در اکثر شهرهای کوردنشین، و همچنین در شهرک اکباتان و چیتگر) و تخریب تجهیزات ساختمان.
۲۹- شلیک گاز اشک‌آور به سمت و درون خانه‌های مردم؛
۳۰- تعقیب معترضین تا خانۀ مردم و شلیک مستقیم به داخل خانه.
همۀ این موارد و موارد بسیار دیگری که من ندیده‌ام یا خاطرم نیست، مصداق اعمال مجرمانه و «قابل تعقیب قضایی» است. با هر قانونی و در هر کشوری. منتها کار قوه قضاییه این حکومت اسلامی (که مسلماً ار جمهوری بودنش هیچ نمانده) این است که آن‌ها که سطل آشغال سوزانده‌اند را به پای چوبه دار بفرستند! و بیش از ۲۰ هزار منتقد و معترض را، که خیل عظیمشان را نویسنده‌ها، دانشجوها، هنرمندان و فعالان اجتماعی تشکیل می‌دهند، به قل و زنجیر بکشد. پاسخ رهبری هم، به‌عنوان فرمانده کل نیروهای نظامی و انتظامی به این همه جنایت، این بود که نیروی انتظامی کشور و بسیجیان آتش‌به‌اختیار مظلوم واقع شده‌اندو تف انداخت به صورت کسانی که عزیزانشان را از دست داده‌اند یا زندانی شده‌اند؛ کتک خورده‌اند و تحقیر شده‌اند. در ذهن حاکمان جمهوری اسلامی، اینها اصلاً جنایتی نیست و به قول خودشان هنوز رأفت اسلامی نشان داده‌اند. ذره-ای هم به این فکر نمی‌کنند که کجا و کی به مردم حق اعتراض داده‌اند و برخورد خشونت‌بار و دستگیری و سرکوب نکرده‌اند. حق اعتراض حق طبیعی مردم هر کشوری است و اینها ظاهراً فکر می‌کنند به مردم لطف کرده‌اند که هنوز بیشتر سرکوب و جنایت نکرده‌اند و دیگر مماشات بس است. از نظر اینها، تخریب اموال عمومی جنایتی غیرقابل بخشش است؛ اما آدم‌کشی و آدم‌ربایی و تجاوز و سرکوب وحشیانه و هجوم به خانه‌ها و وسایل مردم، وقتی هدف حفظ نظام باشد، مشروع است!
اگر حالا مردم با سلاح سرد به مأموران حمله می‌کنند، آنها را کتک می‌زنند و می‌کشند و به پاسگاه‌ها و فرمانداری حمله می‌کنند، همه در مقام دفاع از خودشان است. شروع این خشونت‌ها هرگز با مردم نبوده است. این حکومت نشان داد زبان خوش را نمی‌فهمد. سال ۱۳۸۸ نشان داد که مسالمت‌آمیزترین جنبش اعتراضی را هم با گلوله و پرت کردن از پل و رد شدن از روی مردم پاسخ می‌دهد. حکومتی را که سال ۹۸، ۱۵۰۰ نفر را کشت و ککش هم نگزید نمی‌توانید با قربانت بروم و مرگ من و قربان‌صدقه مجبور به تغییر رفتار کنید. همۀ این خشونت‌ها و فحش‌ها و هتک حرمت‌ها، نتیجۀ سال-های متمادی جنایت و سرکوب و وحشی‌گری و نادیده‌گرفتن مردم است. مسئول این خشونت‌ها هم خود جمهوری اسلامی است.
***
همین چند روز پیش در بین حرف‌هایتان شنیدم که محموله‌های اسلحه در سطح وسیعی در ادارات سپاه و قوه قضاییه توزیع می‌شود و حتی می‌خواهند کارکنان سطح پایین را مسلح کنند. یعنی شما هم مسلح می‌شوید؟ قرار است با این سلاح‌ها چه کنید؟

خانوادۀ عزیز من؛
برای من، این همه شواهدِ غیرقابل انکار در تمام سال‌های این حکومت، تردیدی باقی نگذاشته است که این رژیم و سردمداران آن، جانی و قاتل هستند و جمهوری اسلامی حکومتی است که هیچ فکر و دغدغه‌ای جز بقای خود ندارد و در این راه، همۀ مرزهای اخلاقی را زیر پا می‌گذارد و به راحتی همه را قربانی می‌کند؛ حتی خودی‌ها را. این رژیم برپایۀ خون، دروغ و مفهوم دشمن ایستاده است و تا ما، همۀ ما، از فریب‌های این رژیم آگاه نشویم به بقای خود ادامه می‌دهد. این رژیم، یکی از سفاک‌ترین رژیم‌های دیکتاتوری تاریخ است و راهی جز سرنگونی آن، برای آزادی همۀ ما وجود ندارد.
باید بپذیریم که ما همه قربانی این رژیم هستیم. چه آن بسیجی و نیروی نظامی و انتظامی که مجبور است دستور فرمانده‌اش را اطاعت کند و در درگیری‌ها کشته می‌شود و چه جوانان معترضی که فقط حق خود را فریاد می‌زنند. این حکومت، سال‌ها مردم را به‌جان هم انداخته است و خود در میانه حکومت کرده است.

عزیزان من؛
همۀ ما باید پاسدار و جستجوگر حقیقت باشیم، نه دنباله‌رو یک فرد یا یک ایدئولوژی. این حقیقت است که باید پاس داشته شود. اگر هر فرد یا حکومتی در جهت حق ایستاد باید از او حمایت کنیم و اگر نه، نباید در بازنگری عقایدمان تردید کنیم. می‌دانم سخت است که باورهای قلبی خود را که آمیخته با ایمانی پاک است خدشه‌دار کنید. این هم یکی از حربه‌های این رژیم است که احساسات پاک مذهبی مردم را به بقای خودش گره زده و در ذهن خیلی‌ها مخالفت با این رژیم، مخالفت با اسلام است. در حالی که اینطور نیست. این را هم این حکومت برای ما ساخته است تا پایه‌های خود را محکم‌تر کند. همۀ ما باید در ذهنمان این تابو را بشکنیم.
لحظه‌ای تصور کنید اگر این حکومت و حاکمان آن، همین‌قدر ظالم باشند و جوانان این مملکت را به جرم اعتراض، به خاک و خون کشیده باشد و در تمام این سال‌ها دست به ترور، تجاوز، زندانی‌کردن و شکنجۀ مخالفان خود زده باشد، آن‌وقت چه؟ شما که به آخرت اعتقاد دارید، آیا واقعاً می‌توانید آن دنیا پاسخگو باشید؟ می‌دانید با حمایتتان از رژیم جور، همدست تمام جنایت‌های آن هستید؟ حداقل به جای اعتقاد کورکورانه به یک فرد و نظام «مقدس» جمهوری اسلامی، سعی کنید جستجوگر حقیقت باشید تا خسرالدنیا و الآخرت نباشید. لحظه‌ای درنگ کنید! شاید دارید اشتباه می‌کنید. بخوانید، ببینید و اخبار را از زوایا و کانال‌های مختلف دنبال کنید و به هوچی‌گری-های رسانه‌ای توجه نکنید که از رسانه‌های خارجی لولو خورخوره ساخته‌اند تا همچنان ما را در ناآگاهی نگه دارند.
من هم به عنوان برادر کوچکتر، وظیفۀ خودم دانستم آن‌چیزی که این روزها می‌بینم و می‌اندیشم با شما در میان بگذارم تا شاید دریچۀ کوچکی و زاویۀ دیگری در ذهن شما باز کنم. شما از نزدیکترین کسان من هستید و این حداقل کاری است که می‌توانیم این روزها انجام دهیم که جستجوگر حقیقت باشیم. جسارت من را ببخشید. همین و تمام.
آذر ۱۴۰۱

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)