به تازگی محسن مخملباف باب دیالوگ و گفتوگو را پیرامون فعالیتهای یکی از چهرههای بنام اپوزیسیون باز کرده است که حرکتی رو به جلو و سازنده است.
جدا از اینکه نگارنده با بخشهایی از متن نامه کاملا موفقم، انتقادهایی هم به عنوان یک شهروند عادی که رشتهی تحصیلیاش علوم سیاسی است، دارم.
شاید اگر مخملباف علوم سیاسی خوانده بود، میدانست که همیشه میان آرمان سیاسی با واقعیت سیاست جاری، فاصله وجود دارد. همیشه تمام واقعیت، سازگار با آرمانها نیست.
یک واقعیت این است که هر دگرگونی سیاسی نیاز به یک اپوزیسیون متشکل دارد که هماهنگ و همراه عمل کنند. یعنی حتا شعارنویسیها هم تشکیلاتی باشد. یک اپوزیسون متشکل نیز نیاز به راس دارد. اپوزیسیون متکثر در حرف قشنگ است اما چنین اپوزیسیونی خطری برای سیستم حاکم ندارد. پس با در نظر گرفتن واقعیتها میتوان ضمن حفظ تکثر، پیرامون هدف مشترک توافق کرد.
در مورد اینکه مخملباف معتقد است شکل حکومت فقط جمهوری باشد تا از آن دیکتاتوری بیرون نزند، نظریهی نادرستیست. قالب حکومت روسیه، جمهوری است اما در عمل به دیکتاتوری مادامالعمر پوتین ختم شده است. درحالی که حکومت انگلستان پادشاهیست اما قدرت در دست نخستوزیران دورهایست که منتخب پارلمانِ مردمی هستند.
مخملباف میپرسد حتا اگر پادشاهی مشروطه هم باشد چرا هزینههای یک کشور خرج تجملات خانوادهی سلطنتی بشود؟ باز هم در اینجا با آرمانی روبرویم که بویی از واقعیات جوامع انسانی نبرده است. آیا مخملباف کاخ امام مستضعفان را در جمهوری اسلامی ندیده است؟ واقعیت این است که اشرافیت از بین نمیرود و فقط شکلش عوض میشود. این میان نظام پادشاهی مشروطه واقعیت اشرافیت را به صورت محدود شده، پذیرفته است. کل هزینههای زندگی تجملاتی یک خاندان پادشاهی مگر چقدر است؟ آیا هدر رفت سرمایههای یک کشور در خاندان اولیگارشی یک شبهجمهوری بیشتر نیست؟
همین مخالفان شاه مگر نبودند که به هزینههای جشنهای ۲۵۰۰ ساله ایراد میگرفتند؟ هزینههایی که از نظر معرفی تاریخ ایران به جهانیان و جذب گردشگر هم سودآور بود. اما جمهوری اسلامی میلیاردها بیشتر از آن هزینهها را خرج عراق و سوریه و لبنان میکند، بدون هیچ سودی برای ملت ایران. به اضافهی اینکه اشرافیت هم از بین نرفته که هیچ، آقازادههای مسوولان عالی رتبهی این نظام، جای چنان اشرافیتی را پر کردهاند در حالی که همچنان پدرانشان ریاکارانه مشغول فروختن ژست سادهزیستی به مردم رنجیدهی ایران هستند.
مخملباف، رضا پهلوی را متهم به بهرهبرداری از ژن میکند ولی همین مخملباف شاید عامدانه چشم به روی ژنهای خوب جمهوری اسلامی میبنند. اخبار را دنبال کنید. داماد رییس جمهور وزیر میشود و پسر حدادعدل پست میگیرد. این میان جرم رضا پهلوی به عنوان اپوزیسیونی خودساخته این است که فرزند شاه سابق ایران است!؟!
دربارهی اینکه رضا پهلوی همهی تخممرغها را فقط در سبد جمهوری بچیند، خود مخملباف متوجه تناقضش نیست. از یک طرف قبول دارد اپوزیسیون متکثری وجود دارد و از طرف دیگر راه حلش موجب اختلاف بیشتر میان شاخههای گوناگون اپوزیسیون جمهوری اسلامی میشود. چه ما بخواهیم و چه نخواهیم بخشی از اپوزیسیون جمهوریخواه و بخشی دیگر پادشاهیخواه هستند. اگر رضا پهلوی تخممرغها را فقط در سبد جمهوری بچیند، در نتیجه بخشی از اپوزیسیون کناری گذاشته میشوند و امکان اتحاد ندارند و ایجاد اپوزیسیون متشکل و متحد ناممکن میشود. اتحاد اپوزیسیون یعنی همین که همهی منتقدان نظام فعلی ایران و همهی کسانی که این نظام را اصلاحناپذیر میدانند، بپذیرند که باید قالب نظام آینده را بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی به همه پرسی بگذاریم.
بخشی از نامهی مخملباف هم به تکرار ادعاهای اثبات نشدهی تاریخی میپردازد. دربارهی اینکه رضاشاه را انگلیسیها آوردند یا رویداد ۲۸ مرداد یک کودتای امریکایی بود، هنوز بین علمای تاریخ اختلاف است. اما اینکه رژیم شاه دیکتاتور بوده و رسانههای بنیاد پهلوی تصویری زیبا از آن دوره نسازند، فقط کافیست بدانیم شاه گرچه دیکتاتور صرفا سیاسی جلوه میکرد اما چون جمهوری اسلامی تمامیتخواه نبود. توسعهگرایی برای ایران، آرزوی شاه بود و در این راستا مخملباف با سابقهی چریکیاش فراموش میکند، حرکت مسلحانه در هیچ دستگاه حکومتیئی در هیچ کجای جهان پذیرفته نیست و عامل آن نه یک زندانی سیاسی که زندانی امنیتیست.
البته دوران پهلوی هم مفاسد خودش را داشته اما وقتی مسوولان آن دستگاه را با این نظام مقایسه میکنیم و مثلا پرویز ناتل خانلری را در مقابل علی جنتی میگذاریم، متوجه میشویم که مسوولان دوران پهلوی از نظر فهم و تحصیلات صد سر و گردن بالاتر بودهاند و آن نظام قابل دفاعتر و اصلاحپذیر بوده است. وگرنه اگر بخواهیم کای کهنه به باد بدهیم؛ خود مخملباف مگر متهم به بازجویی از زندانیان سیاسی اول انقلاب نیست و روزگاری فیلمساز پروپاگاندای همین نظام نبوده؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.