انقلاب “زن، زندگی، آزادی” در همین دو ماه و نیم گذشته همه راههای فرار جمهوری اسلامی از سرنگونی قطعی را با بن بست مواجه کرده است. مردم با جسارت همراه با هشیاری سیاسی شگفت انگیزی همه تاکتیکهای حکومت اسلامی برای مقابله با انقلابشان را شکست داده اند و همه راهها را در مقابل جمهوری اسلامی بسته اند. این خود نشانه درجه بالایی از بلوغ سیاسی و پیشروی انقلاب از یکطرف و درماندگی و آشفتگی و بی آیندگی حکومت از طرف دیگر است. نشانه ای از این است که حکومت اسلامی قادر نیست خود را از چنگ این انقلاب رها کند. برعکس این انقلاب جامعه ایران را از چنگ این حکومت رها خواهد کرد.

جمهوری اسلامی حاکمیتی است که ایدئولوژی رسمی حکومتی اش منفور و ورشکسته، سرکوبگرانش بی روحیه و دستگاه سرکوبش زمینگیر، کارتهای بازی درون حکومتیش تماما سوخته، استراتژیهای منطقه ای اش ورشکسته و رده های بالای حکومتش هراسان، آشفته و متشتت است. این وضعیت حکومت هر روز بیشتر تشدید میشود و انقلاب پیشروی میکند تا با یک قیام سراسری آخرین ضربه را به پیکر متزلزل نظام اسلامی وارد کند.

ایدئولوژی رسمی حکومت خود موضوع تعرض انقلاب است!

جدا از ایدئولوگهای خود حکومت اسلامی، سالهاست که تحلیلگران و مفسرینی در میان اپوزیسیون راست و همچنین مفسرینی در رسانه های رسمی جهان، موجودیت جمهوری اسلامی را با این تئوری سیاسی توضیح میدادند که جامعه ایران اسلامی است و بالتبع حکومت اسلامی و قوانین اسلامی حاکم انعکاس سیاسی این وضعیت در خود جامعه است. اگر چه بسیار پیش از انقلاب جاری برگشت ضد اسلامی به اشکال مختلف از جمله و بویژه در مقاومت زنان در مقابل حجاب اجباری مشهود بود، اما این انقلاب جاری است که تئوری “ایران جامعه اسلامی است” را در همان هفته اول در کف خیابان کاملا بی اعتبار کرد.

همه دیدند که هنوز حکومت سرنگون نشده است، زنان حجابها را از روی سرشان به زیر پاهاشان انداختند و رقص و پایکوبی کردند. این یعنی پیش از سرنگونی کامل، مردم فعلا حکومت را در سنگر حجاب سرنگون کردند. پرچمی را پایین کشیدند که حکومت اسلامی از همان اول برای تثبیت قدرتش بلند کرده بود. سنگری را فتح کردند که مقامات حکومت از آن به عنوان “خاکریز اول” یاد کرده اند.

اقدامات دیگر انقلاب مثل عمامه پرانی، حمله به حوزه های علمیه، به آتش کشیدن دفاتر نمایندگان ولی فقیه با شعار “مرگ برخامنه ای” و به آتش کشیدن خانه-موزه خمینی نشان دهنده این است که انقلاب با تعرض به همه تجلیات ایدئولوِژیک اسلامی حکومت دارد یک رکن مهم حکومت اسلامی را در هم میشکند. می بینیم که انقلاب در عرض ۷۵ روز به اندازه ۷۵ سال آنهم در کف خیابان اعلام کرد که اسلام و مقدسات اسلامی و قوانین اسلامی و حاکمیت اسلامی نه تنها بازتابی از آگاهی جامعه نیست، نه تنها منبع هیچ مشروعیت برای حکومت اسلامی نیست بلکه خود به مثابه یک رکن حکومت اسلامی موضوع تعرض انقلاب است.

تاکتیک سرکوب و ارعاب!

سرکوب و ارعاب اصلی ترین تاکتیک حکومت اسلامی است که همچنانکه انتظار میرفت بیدرنک به آن متوسل شد. اما تاکتیک سرکوب با هر درجه توحش و درندگی نه تنها مردم را مرعوب نکرده است و به خانه ها برنگردانده است، بلکه مردم بیشتری را از خانه ها به خیابانها سرازیر کرده است. بخشهای بیشتری از جامعه را با انقلاب مردم همراه و همدرد و همبسته کرده است. امروز در مقایسه با شروع خیزش انقلابی، علاوه بر گسترش تحرک اعتصابی در میان دانشجویان و کارگران و کسبه، ادامه حضور دانش آموزان در انقلاب، چهره های بسیار بیشتری از میان وکلا، پزشکان، اساتید دانشگاه، نویسندگان و ناشرین، جامعه ورزشی و هنری و غیره را می بینیم که به صف انقلاب می پیوندند. همه اینها یعنی اینکه تاکتیک سرکوب کارایی نداشته است. اگر کارایی داشت باید انقلاب نیرو از دست میداد در حالیکه نیروی بیشتری جذب کرده است.

اما وجه دیگر و مهمتر شکست تاکتیک سرکوب، تغییر روحیه خود نیروی سرکوب است. جابجایی اردوی ترس است. نیرویی که قرار بود مرعوب کند خود مرعوب شده است. برعکس، نیرویی که قرار بود مرعوب شود جسورتر شده است. صحنه های فرار نیروهای یگان ویژه از مقابل جوانان خشمگین و جسور در همان روزهای اول، از یکطرف صف انقلاب را جسورتر کرده است و از طرف دیگر موجب بهت و وحشت سران حکومت و افت روحی همین نیروی سرکوب شده است. اظهارات فرماندهان میدانی و سرداران گله گنده سپاه و بسیج که چپ و راست به بیرون درز میکند به خوبی نشان میدهد که این تضعیف روحیه در میان سرکوبگران آنچنان بالاست که خود فرماندهان در بهت و حیرت و نگرانی بسر میبرند و پاسخ و راهکاری برای تغییر وضعیت ندارند.

وضعیت روحی نیروهای سرکوب و صف انقلاب را سخنان معاون سازمان سراج سپاه به خوبی منعکس میکند وقتی در جمع بسیجیان از یکی از لحظات تقابل میان بسیج و مردم تصویر میدهد: “این نسل نمی‌ترسه از اینکه بزنیدش، مقاومت می‌کنه. دیروز توی خیابون ما یک ساعت درگیر بودیم. قبلا حمله می‌کردیم می‌رفتند این‌دفعه وایساده نمیره. وارد بعضی کوچه‌ها میشیم هر ۳۰ تا ساختمون به ما سنگ می‌زنند، گلدون و اتو پرت می‌کنند.” بی دلیل نیست که خامنه ای از یکطرف لاف میزند که “بدون شک این بساط شرارت جمع خواهد شد” و از طرف دیگر بسیجیان روحیه باخته را جمع میکند و برایشان آیه ای را میخواند که پیغمبر در جریان شکست جنگ احد به لشگریان در هم شکسته و مایوس خود خوانده بود: “سست نشوید و غمگین نگردید و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.” این همان “مقام معظم رهبری” است که همین چند ماه پیش با تماشای مراسم سرود فاشیستی “سلام فرمانده” نشئه توهم خودفریبانه شده بود و امروز مثل درمانده ای روحیه باخته ناگزیر شده است لشکر روحیه باخته اش را با آیه ای از قران سرگرم کند. چه وضع رقت باری!

کارت سوخته اصلاح طلبان!

ایدئولوژی حاکمیت خود موضوع تعرض انقلاب است. سرکوب کارساز نیست. اصلاح طلبان چطور؟ از دستشان کاری ساخته است؟ کسی نمیداند بهزاد نبوی سراغ اژه ای رفته است یا برعکس. این مهم نیست. مهم این است که شرکای جرم همیشگی که مشکلشان با هم رقابت مافیایی بر سرقدرت و تاکتیکهای متفاوت برای بقای سیاسی بود، امروز دست به گردن شده اند. دلیل؟ خوب انقلابی بینان کن در جریان است. طوفانی در جریان است که هر دم ترکهای کشتی جمهوری اسلامی را بیشتر می کند. کشتی دارد غرق میشود و همه شرکای جرم داخل کشتی دنبال راهی برای نجات هستند.

این تاکتیک بسیار قبلتر شکست خورده است. جناحی که پایان عمر سیاسی اش در دیماه ۹۶ در کف خیابان اعلام شد هرگز نمیتواند راهی برای سقوط قطعی حکومت پیدا کند. اصلاح طلبانی که پنچ سال پیش مردم از رویشان عبور کردند هرگز نمیتوانند کشتی سوراخ شده حکومت را از میان امواج خروشان انقلاب مردم عبور دهند. به این دلیل ساده که اصلاح طلبان به اندازه جناح حاکم منفور هستند. حکومتی را که آماج تعرض یک انقلاب قدرتمند است نمیتوان با کارتهای سوخته همان حکومت نجات داد.

“تفرقه بیانداز و حکومت کن”!

دیکتاتورها روی این تاکتیک همیشه حساب کرده اند. جمهوری اسلامی چطور؟ جمهوری اسلامی که زمین زیر پایش را یک انقلاب داغ کرده است، در جریان همین انقلاب بارها به این تاکتیک متوسل شده است اما نه برای حکومت کردن بلکه برای نجات حکومت. تلاش کرده تفرقه بیاندازد تا شاید فرجی حاصل شود که حاصل نشده است.

همین هفته گذشته، به عنوان مکملی برای سرکوب و ارعاب، حکومت تهاجم به شهرهای کردستان همزمان با موشک پرانی به مقر نیروهای کرد اپوزیسیون در اقلیم کردستان راه انداخت. منطقه را میلیتاریزه کرد که گویا با خطر تجزیه کشور مقابله میکند. ابلهانه تصور میکردند که با هجوم خونین به کردستان به نام مقابله با خطر تجزیه، مردم تهران و سایر شهرها از انقلاب دست خواهند کشید و در مقابل مردم کردستان قرار خواهند گرفت. به اتحاد شورانگیز مردم در انقلابشان ترک خواهد افتاد. چه امید واهی و چه خیال باطلی. نه تنها این اتفاق نیافتاد بلکه مردم متحدتر شدند.

پاسخ مردم همان روز اول قاطع بود. بخشهای مختلف مردم در شهرهای مختلف همبستگی شورانگیزشان با مردم کردستان را اعلام کردند. از اعلام انزجار و محکومیت ددمنشی حکومت در کردستان توسط نهادها و تشکلها و فعالین مختلف در سراسر ایران گرفته تا شعارهای کف خیابان نشان داد حکومت اسلامی قادر نیست کوچکترین خدشه ای به اتحاد سراسری مردم برای سرنگونی وارد کند.

شعارها گویا بودند. در زاهدان فریاد زدند: “کرد تنها نیه، بلوچ پشتیبانیه”. در آذربایجان شعار دادند: “آذربایجان اویاخدی، کردستانا دایاخدی” (آذربایجان بیدار است، حامی کردستان است”). در تهران و تبریز و شهرهای دیگر فریاد “مهاباد، کردستان، الگوی کل ایرن” طنین انداخت.

نه تنها حکومت نتوانست اتحاد مردم را خدشه دار کند، برعکس تفرقه درون حکومتی بیشتر شد. روزنامه ایران، ارگان رسمی دولت سعی کرد هم حکومتی هایش را حالی کند که “اتهام تجزیه طلبی به کردها” نمی گیرد: “اگر فکر می‌کنید رنگ ناآرامی‌ها در کردستان با تهران و شیراز فرق دارد، اشتباه می‌کنید. اگر فکر می‌کنید معترضان سنندجی و سقزی و بانه‌ای چیزی غیر از معترضان شیرازی و اصفهانی در ذهن دارند، اشتباه می‌کنید”.

می بینیم که تاکتیک تفرقه بیانداز تا شاید فرجی حاصل شود هم نگرفت و نخواهد گرفت چون درد مردم سراسری است. خواست مردم سراسری است. دشمن مردم سراسری است و به خاطر همه اینها رزم مردم و اتحاد مردم هم سراسری است.

باید تاکید کرد که شکست این توطئه سیاسی حکومت نشان داد که انقلاب جاری از درجه بالایی از بلوغ و هشیاری سیاسی برخوردار است.

تقلاهای بی نتیجه دیگر!

در کنار همه ابزارها وروشها و تاکتیکها، حکومت البته اقدامات دیگری را گاها امتحان کرده است که از پیش محکوم به شکست بوده اند و اگر تکرار کند حتما باز هم سرش به سنگ خواهد خورد.

برای مثال همین چند هفته پیش، فرمانده سپاه با سر و صدا تهدید کرد که عربستان در شبکه های ماهواره ای دست دارد که اخبار اعتراضات را پوشش میدهند و باید “منتظر پاسخ” باشد. این تهدیدات هرچند توخالی اما برای مدتی احتمال جنگ در منطقه را به مشغله رسانه ها در غرب و منطقه تبدیل کرد.

دو ماه و نیم گذشته به مقامات حکومت باید نشان داده باشد که مردم این حکومت را دشمن اصلی خود میدانند و مصمم هستند سرنگونش کنند و با هر ماجراجویی جنگی هم همچنان انقلابشان برای رهایی از این حکومت را ادامه خواهند داد. نسلی پیشاپیش انقلاب است که حتی باخت تیم فوتبال ایران در مقابل تیم ملی آمریکا را به خاطر دیدار تیم با رئیسی جلاد جشن میگیرد. این نسل را نمیتوان با هیچ نوع رجزخوانیهای جنگی از جبهه انقلاب برای سرنگونی حکومت اسلامی به جبهه تخاصمات این حکومت با هر حکومت دیگری منتقل کرد. برعکس، انقلاب حتی رجزهای جنگی حکومت را هم به فرصتی برای تعرض بیشتر به نظام تبدیل خواهد کرد.

به عنوان مثال دیگر، وقتی حکومت در شاهچراغ شیراز قتل عام راه انداخت و ادعا کرد داعش حمله کرده است که مثلا مردم را نگران خطر داعش و مثلا سوریه ای شدن ایران بکند، مردم فورا با شعارشان اعلام کردند تردید ندارند که خود خامنه ای “قاتل شاهچراغه”. معلوم شد مردمی که قبلا بارها شعار داده اند “بسیجی، سپاهی، داعش ما شمایی” و امروز علیه داعش ایران بپاخاسته اند را نمیتوان با چنین جنایاتی سرکار گذاشت.

در عرصه بین المللی هم البته حکومت اسلامی همچنان روی نقش “محور مقاومت”، اتمی شدن و استراتژی نگاه به شرق و تبدیل شدن به یک قدرت منطقه ای حساب میکند. این بحث مفصل جداگانه ای نیاز دارد که در فرصت دیگر باید در باره اش نوشت. اما همینجا لازم است تاکید شود به یمن انقلابی با شعار “زن، زندگی، آزادی”، حکومت اسلامی با سرعت بی سابقه ای در جهان منزوی شده است. ابعاد گسترده همبستگی بین المللی با انقلاب مردم و علیه حکومت اسلامی، روند رو به گسترش محکومیت حکومت در میان نهادهای بین المللی و نهایتا حتی روند رو به رشد انزوا در میان دولتها نشان میدهد که حتی در قلمرو جهانی هم حکومت نمی تواند برای بقای سیاسی اش نقطه اتکای جدی پیدا کند.

روشن است که مسیر پیشروی هیچ انقلابی هموار نیست. مسیر انقلاب جاری هم حتما پر از دست اندازهاست. همانقدر که شناخت نقطه ضعفهای دشمن مهم است، شناخت نقطه ضعفهای انقلاب هم حیاتی است. تمرکز روی این موضوع نیازمند بحث جداگانه و نوشته ای دیگر است. در نوشته حاضر قصد من فقط برجسته کردن نکات ضعف جدی دشمن است. مواردی که در بالا برشمردم نشان میدهد که تاکتیکهای حکومت اسلامی در مقابل انقلاب و برای بقا پشت سر هم شکست خورده اند. حکومت به هر طرف می چرخد با بن بست مواجه میشود. و به این اعتبار حکومت اسلامی نخواهد توانست از چنگ انقلاب مردم رهای شود. انقلاب تا سرنگونی، تا پیروزی پیشروی خواهد کرد. آینده از آن انقلاب “زن، زندگی، ازادی” است. ***

۱۱ آذر ۱۴۰۱-۲ دسامبر ۲۰۲۲

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)