.
از پایه های دموکراسی یکی گردش آزاد اطلاعات و نیز ایجاد فضای باز برای هر چه شفاف تر شدن آراء و نظرات و ارائه برنامه های نظری وعملی از سوی کنشگران در حوزه های گوناگون است.
تحت پوشش قرار دادن تمام و کمال و بدور از سانسور وقایع از طریق وسایل ارتباط جمعی از جمله شبکه های خبری از دیگر مشخصه های دنیای آزاد امروز است.
همچنین از پایه های دموکراسی یکی این است که مخالف ترینها مجال زندگی در آزادی، و بیان مستقل نظرات خود را دارند.
جامعه ایران برای پایان دادن به محدویت های حکومتی و سانسور در انواع آن از مشروطه تا کنون بارها به جنبش برخاسته و انقلاب ها به انجام رسانده، اما هیچگاه به نتایج دلخواه نرسیده و هر بارطعم تلخ شکست را چشیده است.
از عوامل و مشکلات اساسی ایرانیان در نرسیدن به هدف، استبداد زدگی مفرط، تنگنظری و سانسور محوری حکومت ها و نیز برخی از شخصیت ها و گروههای سیاسی بوده است.
بیش از یک قرن از مبارزه مردم برای پایان دادن به سانسور و تبعیض می گذرد، درحالی که برخی افراد و رسانه ها بطور علنی هنوز پایبند به تیغ سانسورند و از طرق مختلف غیر خودی ها را سانسور می کنند.
مردم ایران درجریان گردهمایی در برلین با دو یا چند برخورد که حکایت از “نگاه آمرانه و سانسور محوری ” برخی از افراد و نیز نوع پوشش برخی از شبکه ها از گردهمآیی داشت، مواجه شدند.
مورد اول پیام تحکم آمیز و آمرانه برخی از افراد برای روز گردهمآیی بود
مورد دیگر عصبانی شدن یکی از خبرنگاران از شعارهایی که به مذاق شان خوش نیامد، میکروفون را از مصاحبه کننده گرفتند و دستور منع شعار را دادند .
مورد سوم، سانسور گزارش ها توسط برخی شبکه های تلویزیونی بود.
اظهار و بیان و عمل هرسه در گفتمان قدرت که بیان سانسور محوری است تعریف می شود.
همچنین تلاش هر سه برای برجسته کردن و در نهایت به قدرت رساندن یک جریان خاص حکایت می کند.
هریک از این موارد میتواند تکه های یک پازل برای چلبی سازی ایرانی باشد. چلبی سازی در دیگر کشورها تخصص سلطه گران و چلبی شدن تخصص زیرسلطه هاست.بدین لحاظ شایسته تر آن است که مردم مواظب چلبی محوران باشند.
اما در پیام قبل از گردهمآیی برلین چندین نشانه به جامعه اعلام می شود
فرمان داده می شود که چه بکنید و چه نکنید. اگر آن شعار را بدهید محکوم به حمایت از رژیم آخوندی هستید. اگر این شعار را که من می گویم بدهید. نه !
پس برای اتحاد آنچه من می گویم بگویید.
وگرنه در خدمت رژیم خواهید بود.
این در حالی است که مردم از اتحاد همه باهم شعار می دهند
اما
زورمداران اتحاد را، به اتحاد همه با من تعبیر کرده و تغییر می دهند. مصداق همان روندی است که حکام شاهی وشیخی در پیش گرفتند.
اول اینکه
با یک نگاه گذرا خواننده متوجه می شود،
چنین بیان هایی، بیان مانع است و در عین حال انگ و تهدید.
بیان و زبانِ زورمداران بیان منع و منع کنندگی است.
بدینصورت بسان حُکامی که در ابتدای حکومت، آهسته و نرم می گویند” نکیند” “نگویید” این هموطنان هم دیگران را از بیان نظرشان منع می کنند، می گویند نگویید، اهل نظر می دانند منع اساس سانسور و زمینه ساز انواع سانسورها است.
دوم
ضمن اینکه منع می کنند.
انگ نیز می زنند که: هر کسی چنین کند و فلان شعار را بدهد طرفدار حکومت است و در خدمت آن.
این زبان چه تفاوتی با زبان شیخ و شاه دارد ؟ که هر مخالفی را به دشمن می چسباندند و می چسبانند
شاه و شیخ هم مخالفان و منتقدین را عامل خارجی و کمونیست می خواند و می خوانند دو رژیم بیشترین سود را از این زبان برده و می برند. چه بسیار مردان و زنانی که با انگِ نوکر این یا آن قدرت توسط حکومت های فوق ، مال و امکان و جان خویش را از دست ندادند.
زبان این هموطنان با زبان حکام تفاوت چندانی ندارد تفاوت در این است که شاه و خمینی حاکم بودند و ایشان فعلا نیستند.
سوم. بعد از منع و انگ؛ محدویت در کار می آورند.
مردم را محدود به حدود می کنند که یکی از مشخصه های زبان زور و از ابزارهای برنده در گفتمان استبداد است.
همه با من از ستونپایه های گروه ها و حکومتهای روز باور و استبدادی است در چنین حکومت هایی حتی ریز رابطه مردم با مسائل اجتماعی سیاسی، محدود به حدوی است که حکومت تعیین می کند.
همه تا جایی آزادند که رفتارشان بر خلاف امر همایونی و یا مخالف مبانی اسلام نباشد. این محدودیت دست و پای جامعه را از صدر تا ذیل بسته و می بندد.
چرا؟
چون شما وارد هر عملی می شوید از جانب حکومت مخالف مبانی اسلام و یا نظام مقدس شاهی تعبیر میشود
زبان زور از هر مرجعی صادر شود، زبان حکم و تحکم، زبان منع و سانسور، زبان تهدید و اتهام و زبانِانگ و بهتان و محدودیت است.
چهار اینکه -در ادامه نویسند : جز شعارهای همه پسند شعاری ندهید! یعنی چیزی که من می پسندم، همه پسند است.
شعارهای مردمِ از جان گذشته و دانشجویانِ جان برکف که خواسته های تاریخی ایرانیان را بیان و دنبال می کنند شعار همه پسند نیست.
چرا؟
چون من نمی پسندم.
بکار بردن همه در حکم فوق، بیان ندیدن دیگران و نادیده انگاری است چرا که بدون مراجعه به مردم و برگزاری انتخابات و یا نظر سنجی حکم می دهند که این شعار همه پسند است و آن یکی نیست ! باید از آنها پرسید آیا شعار همه پسند که صددرصد مردم یک جامعه را در بر بگیرد هست؟
چنین فرمان هایی حاکی از گفتمان قدرت و نوعی تنگ نظریِ تمامیت خواهانه است که از ذهنهای مطلق گرا می تراود.
اکنون مردم بعد از تجربه اند و به تجربه در یافته اند که نگاه سانسور محور بس خطرناک و از ویژگی های استبدادطلبی است
اگر امروز به این هموطنانِِ محترم یاد آوری نشود که این ره که میروید به استبدادستان است، فردا مار تنگ نظری و تمامیت خواهی در بیان قدرت هفت سر می گردد و همانند اژدهای شاه و شیخ ، مردم را می بلعد. همانطور که در صد سال گذشته تا کنون بسیاری بلعیده شده اند.
کسانی که در سمت مردم ایستاده اند از
هم اکنون برای پایان دادن به فاشیزم و جلو گیری از ظهور دوباره آن و بر قراری آزادی و صلح به عمل برخاسته اند، تا هرگونه تنگ نظری و زور محوری در جامعه رخت بربندد
هموطنان محترمی که مردم را در روز گردهمآیی برلین از دادن برخی شعارها منع می کردند،
باید بدانند که بذر استبداد و دیکتاتوری از همینجاها و در چنین زمینی کاشته می شود.
باید بدانند شعارهای خود جوش مردم برخاسته از شعور جمعی و بیان خواسته های واقعی مردم طی ۱۳۰ سال است.
باید بدانند با عقل جمعیِ جامعه به مقابله برخاستن، استبدادی و به استبداد فراگیر سر باز می کند.
مردمی که شعار می دهند خود می دانند، شعار، پیام به همه است
از جمله پیام :
به تاریخ است، تا در آن ثبت گردد که ایرانیان پیگیر خواسته های ۱۳۰ ساله خود هستند. حتی اگر شیخ و شاه و عنصر خارجی بارها با هم در آمیزند و بر بنیان های دموکراسی ، آزادی خواهی و استقلال طلبی بتازند و مانع رسیدن به رویا های ایرانیان شوند.
پیام
به حکومت مستقر است که با شعارهای خود پایان دیکتاتوری و ستمگری را به او یاد آور می شوند.
پیام مردم به یکدیگر، جهت یادآوری و احقاق حق هایی که دارند و خیزش همگانی برای بدست آوردن آنها و ساختن زندگی در استقلال و آزادی و رشد و توسعه متوازن است.
پیام به
شخصیتها، فعالان جامعه، به احزاب، سازمانها و گروههای سیاسی است که راه قدرت طلبی را نپویند و با پویندگان راه قدرتمداری که پویایی مرگ است در نیامیزند و با آنها به مقابله برخیزند.
پیام
به مردم منطقه و جهان، برای دادخواهی و همراهی در احقاق حقوق مشترک است.
همچنین پیام است به تشنگان قدرت و سکانداران حکومت قبلی که توسط مردم به زیر کشیده شدند که : دوران دیکتاتوری و ستمگری به سر آمده و تلاش برای بازگشت به عقب، و بازسازی دیکتاتوری برای گستردن ستمگری بیهوده است.
شعارهای مردم پیام بس مهم دیگری هم دارد و آن پیام به دول سلطه گر است، که بارها در امور داخلی ایران دخالت کرده و با زد و بند با شیخ و شاه، طراح و مجری کودتای های سریالی طی ۱۲۰سال بوده اند . آنها همراه گروهبندی های قدرت حاکم از مانعان رشد و توسعه جامعه بوده وهستند.
و
پیام مردم به همه زور مداران است تا به آنها یادآور شوند که سرنوشت مردم ایران را به خودشان واگذارید و از زد و بند با شیخ و باز مانده های شاهی حذر کنید.
اینچنین است که سه شعار محوری:
شعارهای مرگ بر دیکتاتور،
زن، زندگی، آزادی،
و
مرگ بر ستمگر چه شاه باشد چه رهبر.
گفتمان تاریخی مردم این سر زمین است.
بیان و خواسته های تاریخی ملتی هستند که حکومت های شیخ و شاه و سلطان و خان و قوم و سفید و سرخ و سیاهَ را تجربه کرده است و خواهان گذار از ستمگری ، دیکتاتور، نازندگی و استبداد تحت هر پوششی است.
مرگ در زبان مردم شعاردهنده بیان پایان نوعی از روابط که بر پایه زور بنا شده است و آغاز زندگی در آزادی و صلح است که بر حقوق بنا می گردد.
جریان هایی که با شعارهای مردم از جمله
” مرگ برستمگر چه شاه باشه چه رهبر ” مخالفند و مشکل دارند در گفتمان ستمگری سیر می کنند.
آشکارا و عیان سمت گیری خود را نشان میدهند که در کدام سمت تاریخ ایستاده اند. مخالفان شعار مرگ بر ستمگر در کانون ستمگرانند و در کار ایجاد اپوزیسیون قلابی برای قبضه قدرت له له می زنند.
گروههایی از این دست با توجه به تجربه تاریخی که از خود بر جای گذاشته اند، از موانع اساسی آزادی و دموکراسی در ایرانند و مردم از وجود چنین زور پرستانی که فقط به باز گشت به قدرت فکر می کنند هراسان می شوند.
این در حالی است که یکی از اهداف انقلاب پایان دادن به گذشته گراییِ مشحون از تنگ نظری و سانسور است.
ملتی که به جنبش بر می خیزد تا
دیوارهای فضای بسته پر از زور و تحجر و سانسور و استبداد و خودمحوری را فرو ریزد، تا فضای باز آزادی با همه زیر مجموعه هایش را از آنِ خود کند.
تا زندگی در آزادی و استقلال بر خط عدالت اجتماعی، رشد و توسعه همه جانبه را تجربه کند. تلاش برای بازگشت به گذشته ی پر از ستم و گذشته گراییِ تحجر محور دهنکجی به جنبش و جنبش کنندگان است.
انقلاب رخ دادی برای گذاراز محدود محوری و ورود به محیط باز با امکانات برابر برای همگان است.
محدودیت یکی از انواع خشونت هایی است که زمینه خشونت های بعدی را فراهم می کند .
انقلاب به دنبال ایجاد فضایی برای ترویج و توزیع امکانات درهمه زمینه ها برای همگان و پایان دادن به خشونت از نوع محدود محور آن،
پایان دادن به زمینه شکل گیری حکومت اقلیت بر مردم است،.پایان دادن به نخبه گرایی خودخوانده تک محور،
و ایجاد مجال زندگی در حقوق و صلح و آزادی برای اقلیت و همگان است.
اساساً هرگاه در جامعه زیست چهارگانه(اقتصادی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ) بر مبنای حقوق سامان یابد و قوانین بر آن پایه تنظیم شوند. دوگانگی اقلیت و اکثریت رخت بر می بندد.
همه انسانها دارای حقوق هستند که بایستی به رسمیت شناخته شوند و در زیست آنها لحاظ و به آن احترام گذاشته شود.
در امورسیاسی هر منتقدِ جریانِ حاکم وحکومت یک امکان است برای رشد و کاستی زدایی که باید به بیان درآید و برای بیان مستمر به او امکان داده شود.
سانسور محوران و طرفداران حکومت های فعلی و قبلی از جمله شیخی و شاهی از درک چنین موضوعی عاجزد.
انقلاب برای پایان دادن به استبداد و فاشیزم در هر شکل آن رخ می دهد و درچنین روندی اتحاد با دزدان دیروز و غارت گران امروز، ستم تاریخی به ایران و نسل در نسل ایرانیان است. نهادهای سلطنتی و شیخی از بعد از انقلاب مشروطه در چهار مرحله برنامه های دیکتاتوری زور محورخود را به عمل در آورده اند.
اهل نظر می دانند زور در کار آوردن نافی همه حق هایی است که یک ملت دارد. تلاش برای بازگشت به گذشته ی پر ستم خاک در چشم ملت پاشیدن است.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.