۲۵ نوامبر روزی را یادآوری میکند که خشونت علیه زنان در ایران و جهان بارها تکرار شده است برای درک عمیقتر از این روز با باز خوانی این روز شروع میکنیم. ۲۵ نوامبر سال۱۹۶۰، در بخش شمالی «جمهوری دومینیکن» جسدهای سه خواهر به نامهای «پاتریا»، «مینروا»، «ماریاترزا» میرابل، در کنار یک مرداب پیدا شدند. این سه خواهر که از مبارزان فعال علیه دیکتاتوری «رافائل تراخیلو» حکومت مورد حمایت دولت آمریکا بودند، پس از تجاوز و شکنجه به دست جانیان این حکومت به شیوه فجیعی به قتل رسیدند. هرچند حکومت میخواست قتل آنها را یک حادثه رانندگی جلوه دهد، اما به سرعت نوع تجاوز و قتل آنها، باعث رسوایی آشکار حکومت شد و خواهران میرابل به عنوان سمبل «مبارزه در راه آزادی» با لقب «پروانههای فراموش نشدنی» مشهور شدند. شکنجهها و خشونتهای انجام شده بر روی سه خواهر و نقشی که آنها در مبارزه علیه دیکتاتوری حکومت تراخیلو ایفا کرده بودند، سبب شد در اولین گردهمآیی سازمانهای زنان آمریکای لاتین و جزایر دریای کارائیب در بوگوتای کلمبیا، در سال ۱۹۸۱، زنان، روز ۲۵ نوامبر را به عنوان «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» اعلام کنند. زنان، در این همایش، نه تنها خشونت برپایهی جنسیت را محکوم کردند، بلکه هر نوع خشونت علیه زنان را از شکنجه و قتل و تجاوز توسط حکومتها در زندان گرفته تا خشونتهای روانی و فیزیکی در محیط خانواده و آزار و اذیت و تبعیض در محیطهای کاری و اجتماع را محکوم کردند.
پس فراموش نکنیم، ۲۵ نوامبر تاکیدی ضروری و دوباره است بر انسانیت. تاکیدی بر اصول برابری و آزادی انسان اعم از زن و مرد در برابر هر موضوع، مساله و فرصتی فارغ از تمایزات جنسیشان. سالروزی جهانی که متاسفانه نشان از آن دارد پس از صدها سال اندیشیدن، ظهور تمدنها و تجربههای مختلف، همچنان زنان در بسیاری از نقاط جهان بالاجبار در وضعیتی فرودستتر و تحت فشار و تاثیر سکسیزم مردانه به بهانه و نامهای مختلفی چون سنت و مذهب و… قرار دارند. و هیچگاه به صلح، آزادی و شکوفایی تمدن بشری دست نخواهیمیافت تا مادامیکه وضعیت زنان در جوامع مختلف اینگونه بماند! از زمانی که اولین گردهمایی زنان مبارز آمریکای لاتین در سال۱۹۸۱، روز بیست و پنجم نوامبر را «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» اعلام کرد، هیجده سال طول کشید تا بهیمنیک مبارزه بیوقفه جهانی توسط زنان پیشرو، مجمع عمومی سازمان ملل در سال۱۹۹۹ تصمیم این گردهماییرا بهرسمیت شناخت. اکنون بعد از گذشت سالها، زنان در مقیاس جهانی همچنان با پدیده خشونت روبرو هستند. قتل فجیع خواهران میرابل در سال۱۹۶۰در جمهوری دومینیکن بهسبب مبارزه علیه دیکتاتوری “رافائل تراخیلو” انگیزهای گشت که جهان متوجه ابعاد این خشونت عریان گردد. با وجود اینکه در بسیاری از کشورهای جهان قوانین منع خشونت تصویب شده است ولی آمارها نشان میدهند که بطور متوسط سی و پنج در صد زنان در جهان خشونت را تجربه کردهاند. البته این رقم در برخی از کشورها بههفتاد درصد هم میرسد. این آمارها بیانگر آن است که خشونت علیه زنانیک پدیده جهانی است و زنان در پیشرفتهترین کشورهای سرمایهداری تا کشورهای پیرامونی آماج این خشونتها هستند. نظام سرمایهداری تلاش کرده امر خشونت علیه زنان را یک امر طبیعی جلوه دهد و مبارزه علیه این خشونت را نیز مطابق الگوهای کلیشهای خود در جامعه تثبیت نماید.
در ایران نیز با رویکرد آمرانه علیه زنان تمام سنت و روابط طبقاتی و مردسالارانه دیرپا، در آمیزش با ایدئولوژی داعشی و قوانین زن ستیز شرایطی را بهوجود آورده است که زنان در گستردهترین ابعاد، آماج خشونتهای اجتماعی و خانگی قرار میگیرند و هم در پهنه گسترده و جلوههای گوناگون دست بهمقاومت و مبارزه میزنند. زیرا که نباید فراموش کرد جمهوری اسلامی از ابتدای تأسیسش اولویت برنامههای خود را ساخت و نمایش جهانی «کشور اسلامی» قرار داد. این برنامه به شکلی که مد نظر حاکمان جمهوری اسلامیست، با گوناگونی عقیدتی شهروندان و واقعیت جامعه ایران همخوانی نداشت و ندارد. از اینرو حکومت در چهار دهه گذشته با به کارگیری سیاستهای قهری در صدد محقق کردن هدف خود برآمده است. در همین راستا، از ابتدای حیات جمهوری اسلامی، حجاب زنان به عنوان یکی از بارزترین نشانههای نمایش «کشور اسلامی» مورد توجه حاکمان قرار گرفت. با تحمیل حجاب اجباری به تمام زنان جامعه، پیام دلخواه حاکمیت برای نشان دادن تمایز با «غرب» و سبک زندگی «غربی» به دنیا مخابره شد. در عین حال، به کارگیری سیاستهای اجباری و تنبیهی در رابطه با حجاب اجباری باعث کنترل و قدرتنمایی به آن بخش از جامعه شد که در مقابل تغییر سبک زندگی و هویتش اعتراض و مقاومت میکرد.
در چهل سال گذشته کسانی که معتقد به رعایت حجاب به شکل دلخواه جمهوری اسلامی نبودند تبعیض و خشونت سیستماتیک دولتی را تجربه کردهاند. از جمله مصادیق تجربه تبعیض و خشونت در نتیجه سیاستهای مربوط به جا انداختن حجاب اجباری در جامعه، از دست دادن شغل در صورت مخالفت با حجاب اجباری، به خصوص در سالهای اول بعد از انقلاب ۱۳۵۷ در نتیجه سیاست «پاکسازی و تصفیه» وزارتخانهها، ادارات و سازمانهای دولتیست. کنترل، توهین، تحقیر و تهدید توسط حراست اماکن دولتی مثل فرودگاهها، دانشگاهها، دادگاهها، ورزشگاهها و زندانها، در طول سالها تبدیل به بخشی از تجربیات روزانه گروه وسیعی از زنان در شهرهای مختلف ایران شد. همینطور اعمال خشونت روانی و فیزیکی که عامل آن مأموران گشتارشاد در اماکن عمومی و مأموران حکومت در بازداشتگاهها هستند از مصادیق آشکار خشونت علیه زنان است.
در مدت این چهل سال نیز زنان بیکار ننشستهاند، زنان نه تنها گام به گام جای پای خود را در تمام جنبشهای رادیکال اجتماعی تحکیمبخشیده¬اند بلکه به نیروی بالقوه قدرتمندی برایدگرگونی عمیق در جامعه ایران تبدیل شدهاند. وقتی زنی شجاع در صف مقدم هزاران تن از کارگران هفت تپه با اعتماد بهنفس تمام بهبالای سکو رفته و همه را بهمبارزه مشترک علیه غارت دسترنجشان فرا میخواند، وقتی زنان آزاده در صف اول اعتصابات سراسری معلمان قرار میگیرند، وقتی دختران دانشجو شعار کارگر، معلم، دانشجو اتحاد، اتحاد را سر میدهند، وقتی تعداد زنان در بند از نوع فعال سیاسی تا خبرنگار و فعال مدنی از مردان مبارز پیشی میگیرند، وقتی زنان خیابان انقلاب بر بلندی ایستاده وحجاب این نماد خشونت ایدئولوژی داعشی و آپارتاید جنسیتی را بهزیر میافکنند، همه و همه بیان آشکار این امر است که زنان نه تنها حاضر نیستند بهاین تبعیض و نابرابری و بهاین خشونت نهادینه شده تن در دهند، بلکه عزم کردهاند که یکی از ارکان انقلاب برای به زیر کشیدننظام موجود باشند.
تحولات بعد از خیزش دیماه ۱۳۹۶، در بستر اعتصابات و اعتراضات گسترده مردمی و تحول عظیمی که در آگاهی تودههای مردم بوجود آمده، فرصتی بدست زنان داده است که با تمام قامت خود بهخیابان آمده و نظم طبقاتی و مرد سالار حاکم را بهچالش بکشند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.