معمولان رسم است که شعرا با شعر از رهبران تاثیر گذار جامعه استقبال می کنند – با واژه های زیبا تصور و او را برای مخاطبان خود به تصویر می کشند. نویسندگان با قصه نویسی شهامت را /جسارت را تصویر می کنند.
اما من نمی خواهم هیچ کدام یک از آنها باشم بلکه می خواهم بعنوان انسانی که با گذر از بردگی و بندگی و قوم پرستی / با گذر از آیین های مقدس، بدور از هر دین و مذهبی علرغم فرسنگها دور دستان گرمت را بفشارم و بگم رفیق در کنارتان هستم
بعنوان یک رفیق برایتان می نویسم که صدای شما همه جا شنیده شد/ رسا بود – رساترین فریاد امروزی / که بیشترین مخاطب را داشت/ طنین انداز بود یعنی باز گشت امید به دلها، پیامی بود برای تغییر وضع موجود / برای برخاستن و خیابانها را فتخ کردند / قصرها را که به قیمت فرسودگی جسم و دست رنج شما و همکارانت بنا شده است بلرزانید!
نامه را طولانی نمی کنم
اما این را بدانید که فقط و فقط شما رهبران کارگران – و دیگر صنف های جامعه ایران مثل رانندگان کامیون – معلمان و …… رهبران واقعی جامعه،
شما و دیگر همکارانتان هستید شما و دیگر شماها همرزمتان از دانشجو گرفت تا معلم و پرستار همان ۹۹ درصد آزرده و در رنج می توانید و توانش را دارید که حرمت وارزشهای انسانی را در جامعه بنا کنید. با آرزوی موفقیت.
قلبم برای هفته تند تند می زند موافق باشید.
دوست دارتان
شمی صلواتی
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
شمی جان خیلی ممنون بابت این نامه ات. فقط به نظر می رسه که یه نکتهء جزئی در مورد هفت تپه و اسماعیل جان را فراموش کرده ای.
خود آقای بخشی چندین و چند بار تاکید داشته است که:
“من نه رهبرم و نه سخنگو, من فقط نمایندهء کارگران هفت تپه هستم.”
که در این عبارت کوتاه, حکمتی نهفته است که چند کتابخانه در مورد آن میتوان نبشت.
اسماعیل بخشی شاید با نظریات جامعه شناختانهء پیر بوردیو چندان آشنا نباشد, اما محتوی و گوهر تعریف مشخص بخشی از نقش خود (نه رهبر و نه سخنگو, بلکه فقط نماینده, بر اساس تصمیم گیری شورایی, در فرایندی مشورتی) دقیقا پاسخ به پرسش هایی است که بوردیو در مقاله خود در باره پرسشوارهء نمایندگی مطرح می کند.
کارگران خوزستانی همواره پیشرو ترین بخشهای طبقهء کارگر در ایران بوده اند: از اولین سالهای تاسیس صنایع در آن دیار؛ تا یوسف افتخاری و یارانش؛ تا نقش کارگران نفت در جنبش ملی کردن صنعت نفت؛ تا اعتصاب ۵۶-۵۷ و اکنون فولاد اهواز و نیشکر هفت تپه؛ که هر دو این مبارزات بار دیگر سنتهای تشکیلات شورایی و مدیریت کارگری: توجه مشخص به رفع ستمهای جنسی, و شاید از همه اینها مهمتر مسئله “رهبری” را بار دیگری به مرکز گفتمان سیاسی در ایران بازگرداده اند.
از آنها باید بیاموزیم.
چهارشنبه, ۷ام آذر, ۱۳۹۷