آن‌گاه که شبانه چاقویی را پنجاه بار از تنت‌ گذراندند تا دیگر چیزی نگویی،
من تازه صدایِ تو را از عمقِ آن زخم‌ها،
و تازه نفیر آنان را از عمقِ شقاوتشان شناختم
قطره‌ نبود،
دریایی از خونِ موج‌انداز بود که با هیچ آبی شسته نمی‌شد
و ردِّ پاهایی سرخ که تا تمام کوچه‌های شهر کشیده شده بودند
تا درِ خانه‌ها
تا حتی درِ اتاق‌های خصوصی خواب
گم نبودند که پیداتر شدند،
حتی در سکوتی که از هراسِ برقِ تیغه‌ی چاقو بر شهر یله کردند
زیرا آن‌روز حقیقتی،
پیش چشم‌های ترسیده‌ی عابران در خیابان عریان شد
دریایی از خونِ موج‌انداز که شسته نخواهد شد
 
پویان مقدسی
از دفتر شعر قیام خستگان
 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com