شست و شوی مغزی و مسخ شدن مردم ریشه چند قرنه و چند دهه دارد. مردم از نظر ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی‌ گرفتار خدایان شورشی مطلقگرای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی، کمونیستی افراطی شده بودند. در زمان رژیم محمد رضا شاه انحصارگرایان درباری، آخوندهای درباری، مذهبی های افراطی، بخصوص خمینی به افراط و تفریط مردم افزودند. اپوزیسیونهای چپ و راست مذهبی و غیر مذهبی هم متوهم، واداده و بعضی از آنها خود فروخته بودند و آگاهانه و نا آگاهانه به این بحران کمک می کردند. اما این مسخ و شست و شوی مغزی بعد از انقلاب ۵۷ در زمان حکومت مطلقگرای آخوندیسم ولایت فقیهی به اوج خود رسید، یعنی تمام خدایان شورشی مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی حاکم بر ذهن، روح و جسم مردم و اپوزیسیونها همگی در برابر خدای شورشی مذهبی خمینیسم ناب محمدی رنگ باختند و رفتند زیر سلطه آن و مجبور شدند به آن به عنوان خدای شورشی بزرگ لایزال مذهبی لبیک بگویند. خدایان شورشی در ذهن و روح اپوزیسیون و در ذهن و روح مردم برای حکومت مطلقه خودشان به هواداران خود و مردم می گفتند که ای عزیز جون به فرمان ما خدایان شورشی در ذهن و روح خودتان آگاهانه و نا آگاهانه از خدای شورشی مذهبی رژیم آخوندی کورکورانه پی روی و به نفع رژیم آخوندی عمل کنید. اگر خدای شورشی مذهبی مطلقگرای آخوندی در قدرت بماند، ما خدایان شورشی مذهبی، ناسیونالیستی و کمونیستی افراطی در ذهن و روح شما مردم و شما اپوزیسیون در قدرت و حکومت آخوندی شریک و با هم با دشمن مشترکمان سرمایه داری می جنگیم و آن را شکست می دهیم.« پیش به سوی راه رشد غیر سرمایه داری». ما خدایان شورشی، بخصوص خدای لایزال مذهبی ولایت فقیهی بر حق و از همه برتر و بالاتر هستیم. خدای شورشی مذهبی آخوندی به آخوندها، مذهبیهای افراطی، ناسیونالیستها و کمونیستهای افراطی گفت که به فرمان من خدای شورشی یکتای مذهبی ناب محمدی، افراد بی عقل و کم سواد را با چندرغاز به خدمت بگیرید و با کمک آنها با تهدید از مردم بخواهید که مطیع حکومت مذهبی ولایت فقیه باشند و دنبال عقلگرایی و علمگرایی نروند. عقل آنها باید زیر سلطه من خدای شورشی مذهبی آخوندیسم باشد. اگر عده ای مقاومت کردند و نخواستند زیر بار بروند، آنها عقلگرا و کافر هستند و باید در راه من خدای بر حق قربانی جانی و مالی بشوند. تا آنها ضعیف و ما و جبهه ما قوی و من خدای باری تعالی از شما مردم و شما اپوزیسیون واداده راضی شده و ذهن و روح و جسم شما را آنطور که می خواهم و لازم می دانم تنظیم کنم. به این طریق من خدا شما بنده های گناه کار را می بخشم و می آمرزم‌. من خدایان ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیست افراطی را زیر سلطه و مطیع خود آورده ام. مهم این است که من خدای شورشی مذهبی آخوندیسم افراطی بر ذهن و روح شما حاکم مطلق باقی بمانم و چیزی از خدایی مطلق من کم نشود، حتی اگر به ضرر جامعه و محیط زیست تمام شود. بعد از انقلاب یک چنین جوی حاکم شد. افراد مذهبی از مردم عادی گرفته تا حکومتی ها خواسته و نا خواسته همه اسیر خدای شورشی مذهبی بودند. خدای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی در ذهن و روح این مردم زیر سلطه خدای مذهبی آخوندی گرفتار بود و از این مردم عقب افتاده می خواست که به فرمان خدای مذهبی آخوندیسم فرد و افراد جامعه را به چهارمیخ بکشند که ای عزیز جون تو بنده و امت اسلام ناب محمدی هستی و باید بنده وار کمبودهای ذهنی، روحی، عقلی و احساسی ما مذهبی ها و خدای مان را با جان دل بخری و این کمبود ها را به حساب خود نوشته و آنها را بر طرف کنی. این منجلاب شورشی مذهبی افراطی خداگونه را با جان و دل بپذیر و شکرچنین نعمتی را بجای آور. مردم مسخ شده از روی اجبار، نفهمی، بی عقلی بیش از حد به مذهب آخوندیسم وابسته بودند و یا اگر هم مذهبی نبودند و به آخوندها وابسته نبودند می بایستی سکوت اختیار و زیر سلطه آخوندیسم قرار می گرفتند. برای افراد مذهبی افراطی، بخصوص آخوندها این جا افتاده بود که خدای شورشی مذهبی درون فردی و درون جمعی خودشان کمبودهای هزار و چهارصد ساله مذهبی دارد. در جامعه و محیط زیست خرابی به بار می آورد، ولی از آنجایی که بی عقل و از نظر ذهنی، روحی و جسمی بیش از حد به این خدای شورشی مذهبی وابسته بودند، این مذهبی ها و این آخوندها به روی مبارک خود و به روی مبارک خدای مطلقگرای درونی خودشان نمی آوردند که مبادا از جلال جبروتی این خدای مذهبی کمی کاسته شود. در مذهب ما عیب نیست ، عیب در شماست، پس بنابراین مذهبی ها، بخصوص آخوندها مدام به دیگران تحمیل می کردند که ما مذهبیها، بخصوص آخوندها و خدای شورشی درون ذهن و روح خودمان هیچ عیب و ایرادی نداریم و به حق هستیم. خرابی های ما از شما است و شما مقصر اصلی هستید. شما باید آنها را جبران کنید، حتی اگر لازم باشد قربانی شوید. چرا؟ چون ما آخوندها و خدای ذهنی و روحیمان با کمبودهای زیاد، حرفی برای گفتن نداریم و اگر حرف زور در کار نباشد کم کم مردم آگاه می شوند و دیگر زیر بار خدایان شورشی ما مذهبیها، بخصوص آخوندها نمی روند و خرابی ها و تقصیر های ما مذهبی ها و خدای مذهبی ما را به گردن نمی گیرند و خرابی های ما را با جان و دل و مالی جبران نمی کنند، در نتیجه خدایان مطلقگرای حاکم بر ذهن، روح و جسم ما مذهبی ها، بخصوص آخوندها ارضاء و راضی نمی شوند. در این حالت خدایان شورشی مذهبی در ذهن، روح و جسم ما آخوندها به جان هم افتاده و با خودشان می جنگند و این خدایان شورشی جنگ طلب ذهن و روح ما مذهبی های افراطی را به آشوب کشیده و از ما مذهبیها می خواهند که آتش به اختیار عمل کنیم. خدایان شورشی جنگ طلب مذهبی، این مذهبی های افراطی، بخصوص آخوندهای اصولگرا ، اصلاح طلب و سپاه پاسداران را به جان هم انداخته و از خودی های نظام قربانی می گیرند تا یکی از این خدایان اصولگرایی، اصلاح طلبی و یا سپاه پاسداری بر دیگری پیروز شود و از طرفی این خدایان شورشی مذهبی هزار فامیل با مردم جان به لب رسیده می جنگند تا شاید مردم عقب نشینی کنند. اولا مردم چیزی ندارند که از دست بدهند و دوماً با شناختها و تجارب زمان شاه و بخصوص زمان آخوندی این رژیم و هزار فامیلش و اربابان خارجیش را خوب شناخته اند و در نهایت در این نبرد مردم ایران پیروز میدان هستند، منتها نباید فراموش کرد که در این نبردها، هنوز خود مردم و اپوزیسیون با خدای شورشی خودشان آنطور باید و شاید تسویه و تصفیه حساب نکرده اند، چون اولا خدای شورشی آنها هنوز زیر سلطه خدای شورشی مذهبی آخوندی و اربابانش گرفتار است. دوما خدای شورشی مردم و همچنین اپوزیسیون ریشه چندقرنه و چند دهه در مذهب افراطی، ناسیونالیست افراطی، قومگرایی افراطی و کمونیستی افراطی دارد و هنوز در چگونگی رشد و حرکت مردم به طرف انقلاب ابهاماتی بوجود آورده و می آورد و سوما گرایشهای جنبشی مردم( عقل سلیم، احساس سالم، انعطاف پذیری، انتقادپذیری، تعامل، قانونمداری و منطق ) هنوز به آن شکل در ذهن، روح و جسم مردم جا نیفتاده اند. چهارم بعد از پیروزی انقلاب مردمی ما مردم هنوز راه طی نکرده زیاد داریم که چاله چوله‌ زیاد دارد، البته اینها به مرور اصلاح می شوند و در قسمت سوم به آنها بیشتر می پردازم.

این مقاله قسمتی از کتابی است که اینجانب در آلمان منتشر کرده ام.

پاینده و جاوید ایران و مردم دلاورش

اکبر دهقانی ناژوانی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)