پاسخگویی به عملکرد خویش از مهم ترین مشکلات جامعه کنونی ایران است دامنه این عدم پاسخگویی از مسئولین گرفته تا افراد مشاغل دولتی و آزاد و… را شکل داده است.
آقای هاشم خواستار پیام شما را بعد آزادی از چنگال رژیم جمهوری اسلامی شنیدم که بیان داشتید:” به جنبش آزادیخواهی شما خیانت نکنم وتا جان در بدن دارم از جنبش آزادیخواهی شما حمایت می کنم”.
گفته اید: “ستم و خفقانی که رژیم جمهوری اسلامی بر جامعه تحمیل کرده در حال انفجار اجتماعی است و به سوی انقلاب پیش می رود…رهبر باید جوابگو باشد به همان اندازه که مسئولیت دارد.”
من سخن یک فرد فرهنگی بازنشسته را تایید می کنم اما به فردای ایران تردید دارم چرا که هنوز فرهنگ پاسخگویی و خیلی از موضوعات دیگر در جامعه ما گسترش پیدا نکرده است.
آقای خواستار پاسخگویی به عملکرد خویش از مهم ترین مشکلات جامعه کنونی است دامنه این عدم پاسخگویی از مسئولین گرفته تا افراد مشاغل دولتی و آزاد را شکل داده است.
پیش از همه جناب خواستار شما باید بهتر بدانید که معلمی در هر جامعهای یک شغل پراهمیت بوده و دارای نقش ارزنده و قابل ملاحظهای است.آموزگارانش کسانی هستند که نوجوانان و جوانان جامعه را آموزش میدهند، آنهایی که به نوبت رهبران نَسل آیندهی ملت خواهند شد؛ آموزگاران کسانی هستند که دانش را در سالهای تأثیرپذیر و حساس زندگی افراد به آنها منتقل میکنند؛ آنچه بچهها در کلاسهای درس از دبیران خود فرا میگیرند، به احتمال زیاد در مابقیِ زندگیشان با آنها خواهد ماند.
بنابراین، معلمان، اثر چشمگیری بر رشد و پرورش فرزندان ما خواهند داشت،و اعضای فعال و متعهد جامعۀ خویش خواهند شد.
با تمام احترام به شما به عنوان یک معلم که مسئولان رژیم را “ناکارآمد”می دانید و معتقدید “همه باید یک روز پای میز حساب بیایند” با عرض پوزش شاگردان دیروز شما بودند که وضعیت را به این روز رساندند.
بله من هم موافق روز حساب هستم همه باید پاسخگو باشیم از خامنه ای گرفته تا شما به عنوان آموزگار یک نسل و خود من؟
آقای خواستار می خواهم بگویم فردای ایران باید همه پاسخگو عملکرد خویش باشند تربیت نسل دیروز که شما آموزگاران آن ها بودید بی تاثیر در وضعیت فعلی نبوده اند وضعیت این روزها را دانش آموزان دیروز ما رقم زدند که بر تک تک صندلی ها تکیه زدند و کشور را مدیریت می کنند.
سابقه مبارزه ای شما از زمان شاه تا رژیم جمهوری اسلامی جاری بوده است به عقیده من فرصت های تاثیر و تغییر را که ۳۰ سال با نوجوانان و جوانان داشته اید را از دست داده اید.
شما را دلسرد از نوع مبارزه نمی کنم اما ای کاش جور دیگر مبارزه را در جایگاه خودتان در دراز مدت پیش می گرفتید.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
جناب “نیما رامین” شما از کجا و طبق چه مدرک و شاهدی به خود اجازه می دهید چنین تهمتی به آقای خواستار بزنید که: “شاگردان دیروز شما بودند که وضعیت را به این روز رساندند.”
آیا شما در یکی ازگروه های فرهنگیان, معلمین, دانشجویان که برای آزادی ایشان کار می کردند, حضور داشته اید؟
این همه معلمان و دانشجویان که با الهام از روحیهء سازش ناپذیر ایشان مبارزه را ادامه می دهند, برای شما نشانهء چیست؟
سنتاً, سلطنت باختگان مبارزانی را که علیه رژیم شاه مبارزه می کردند قبول نداشته و نداردند.
اما مردم ایران سلطنت باختگان را قبول نداشته و ندارند.
یکشنبه, ۲۰ام آبان, ۱۳۹۷
جناب “نیما رامین” شما از کجا و طبق چه مدرک و شاهدی به خود اجازه می دهید چنین تهمتی به آقای خواستار بزنید که: “شاگردان دیروز شما بودند که وضعیت را به این روز رساندند.”
آیا شما در یکی ازگروه های فرهنگیان, معلمین, دانشجویان که برای آزادی ایشان کار می کردند, حضور داشته اید؟
این همه معلمان و دانشجویان که با الهام از روحیهء سازش ناپذیر ایشان مبارزه را ادامه می دهند, برای شما نشانهء چیست؟
سنتاً, سلطنت باختگان مبارزانی را که علیه رژیم شاه مبارزه می کردند قبول نداشته و نداردند.
اما مردم ایران سلطنت باختگان را قبول نداشته و ندارند.
یکشنبه, ۲۰ام آبان, ۱۳۹۷
جناب “Kargaran Irani ” که ادبیات و نوع نگاهشان به خرابکارهای مجاهدین خلق شباهت دارد، به چه جرأتی خود را نماینده مردم از گروههای فرهنگیان، معلمین و دانشجویان معرفی میکند؟
و از کجا میداند که “مردم ایران” پادشاهان خود را قبول نداشته و ندارند؟
سه شنبه, ۲۲ام آبان, ۱۳۹۷
قبل از هر چیز,
اولاً: “ادبیات” نه چندان شاخص سلطنت باختگانِ ساواکی ماب برای همگان به طرز خسته کننده ای آشنا و مطرود است. در این گفتمان مبتذل ساواکی همه چیز امنیتی میشود و مخالفان “خرابکار” و غیره (دقیقا مانند پسر عمو های حزب اللهی و ساوامایی, بماند که نصف کارمندهای ساواک هم از ساواما و وزارت اطلاعات ج.ا. سر در آوردند!)
دوما: اگر خرابکاری ها و خانه سوزی های سیستم های ستمشاهی و جمهوری جهنمی اسلامی نبود هیچ وقت نه دلیلی برای وجود مجاهدین و کل جنبش چریکی وجود داشت و نه دلیلی برای اینکه شهروندان ساده دست به اسلحه ببرند و قیام مسلحانه ای توده ای: ۲۲ بهمن ۱۳۵۷.
فرقهء کنونی رجوی نیز چیزی نیست غیر از بازی دست عربستان و آمریکا و …که البته چنین واقعیتی در مورد خود سلطنت باختگانِ وطن فروشِ بی همه چیز نیز صادق است.
سوما: این حقیر “نماینده” و “سخنگوی” هیچ کس نبوده, نیستم و نخواهم بود, از شما پرسشی ساده شد, که می توانستید به سکوت برگزار کنید, اما انتخاب کردید که چهرهء واقعیِ سلطنت باختهء خود را نشان دهید.
نهایتا: شما اگر آنقدر با تاریخ پر افتخار این سرزمین و تاریخ پر افتخارتر معلمین این دیار بیگانه و بی سواد نبودید و با مبارزات و جانفشانی های آنان کوچکترین آشنایی داشتید, جان باختهء راه آزادی ابوالحسن خانعلی را به خاطر می آوردید و پرسش های سراسر بلاهت و حماقت در مورد “عاری از مهر” به میان نمی آوردید.
اما بلاهت و حماقت همواره از عناصر کلیدی شخصیت بی شخصیت سلطنت باختگانِ وطن فروشِ بی همه چیز است.
برای این قماش نوکری برای اجنبی و خود فروشی عادتی است که به این سادگی ها ترک نمی شود, “با شیر اندرون شد و با جان به در شود.”
امیدوارم که پرسشهای شما پاسخهای مناسب را گرفته باشند.
موفق باشید!
چهارشنبه, ۲۳ام آبان, ۱۳۹۷