مدتهاست که نوشتهها و شعرهایی با منابع نامعلوم به نام شاعران مشهوری مثل احمد شاملو و فروغ فرخزاد در اینترنت منتشر میشوند. این نوشتهها که نه منشا معلومی دارند و نه سرانجام مشخصی مثل کفِ روی رودخانه میآیند و میروند.
تا اینجا بازی دستِ ناشناسهای سرزمین اینترنت است. محل تبادل چنین چیزهایی هم جایی نیست جز پیجها و کانالهای زردِ از هر دری سخنی. اما وقتی داستان بغرنج میشود و به بحران میرسد که کسانی در ردای روزنامهنگاری تبدیل به منبع نشر اکاذیب، اخبار غلط و تاریخِ اشتباه میشوند. اینجا دیگر باید بیماریِ «شهوتِ نشر کذب» را جدی گرفت و «حتما فکری به حالِ این وضعیت وخیم کرد.»
روزنامهنگاری* در صفحهی فیسبوکاش مژدهی پیدا شدن «تصویری دیده نشده از مرحوم تختی!» را میدهد. تصویر اما چیزی نیست جز نمایی از فیلم «تختی» که به تازهگی و به کارگردانی «بهرام توکلی» جلو دوربین رفته. کسی هم که نقشِ نوجوانی تختی را بازی میکند، کشتیگیر جوانیست به نام «علیرضا گودرزی».
تا همین جا چند غلط در هم تنیده شدهاند. تصویری که متعلق به تختی نیست به نام او ثبت و نمایی از یک فیلم سینمایی، به عنوان بخش حقیقی زندهگی یک اسطوره معرفی میشود، کشتیگیر و نابازیگرِ جوان امروز جای جوانی دیروزِ تختی سرشناس را میگیرد و در نهایت یک عکس با عنوانی اشتباه به سینهی تاریخ سنجاق میشود.
کشف حقیقتِ ماجرا هم به چیزی جز یک سرچ ساده در سایتهای گوناگونی که خبر تولید فیلم سینمایی «تختی» را منتشر و از این عکس رونمایی کردهاند، ندارد. اینجا دومین بخش بیماری رخنمایی میکند. ناآشنایی گروهی از روزنامهنگاران عموما کهنسال با امکانات اینترنت که به شما اجازه میدهد واقعیت و حقیقت یک خبر و یک عکس و یک ماجرا را چک و پس از آن منتشر کنید.
روزنامهنگار مورد بحث مثل بسیاری از روزنامهنگاران دیگر یا گرفتارِ هیجان جهان مجازی است یا کاسبِ کاذبِ لایک یا هنوز به روز نشده و کاهل و جاهل در روزگاری سپری شده سیر میکند. و به همین خاطر است که تصویری را با اطلاعات غلط و منبعی نامعلوم منتشر میکند. سومین بخش گرفتاری اما از دیگر بخشها بحرانیتر و بدتر است. روزنامهنگار و صاحبِ خبرِ غلط وقتی با اصلاحیه روبهرو میشود، چون به جهانِ تکگویی و «سردبیر خودم» عادت کرده و در بادِ لایکها و قلبهای دوستانه خوابیده، با نخوت و دماغِ باد دار! ایراد خود را نمیپذیرد و تاریخ، حقیقت و خبرِ درست را به پای منیت و خودشیفتهگی کاذب خود قربانی میکند و خبرِ سر تا پا غلط که لجوجانه دو دستی میچسبد تا مباد خال و خدشهای به قبای روزنامهنگاریاش بیفتد.
به نوشتهی ویلیام شکسپیر: «تدریس به مدرس شایسته نیست.» اما حالا و اینک که سرچشمهِی مدرسان اینچنین گِل آلود است، تنها میتوان دلسوزانه حقیقتِ بیماری را بیان و به سهمی کوچک ویروسِِ ویرانگرِ بیخبری را از تنِ تاریخ پاک کرد.
*روزنامهنگارِ مورد بحث، «علی شریفیان» نام دارد و خود را درس خواندهی رشتهی «هنر» و «ارتباطات» معرفی کرده و در مجلهی معتبر «شهروند» چاپ کانادا قلم میزند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.