اخیراً گروهی از زنان و فعالین فمنیستی اقدام به انتشار متنی با عنوان مانیفست رهایی کردهاند که با توجه به برههی تاریخی که در آن قرار داریم و نیز جهتگیری متن، لازم دانستیم متن کوتاهی را در همراهی با مانیفست و به منظور انتقاد از برخی وجوه آن، در معرض نقد عمومی قرار دهیم. پیشتر لازم به یادآوریست که مخاطبِ انتقادات به هیچ وجه اشخاص و فعالین امضاء کنندهی این مانیفست نیستند بلکه نقدی به رویکرد کلی مانیفست و خرد جمعی حک شده در آن است.
مانیفست رهایی با این جمله آغاز میشود« رو به شما حرف میزنیم، رو به فمنیستها و جنبشهای پیشروی جهان». این عبارت اصلیترین و بارزترین سویهی رادیکال متن است، مخاطب قرار دادن جنبشها و به عبارتی مخاطب قرار دادن مبارزان برای همراهی با زنان و مردانِ مبارز ایران، برخلاف نگاه قالبِ اپوزیسیون راست که همیشه نگاهی به بالا دستیهای دولتی یا سرمایهدار داشته است و با همین نگاهِ قیم معابانه مردم و مبارزان را مورد خطاب قرار میدهد. این عبارت در اصل تلاشی برای شکلگیری یک جبههی انترناسیونالیستی برای مبارزهای جهانی است که امروز زنان و مردان ایران پیشگام آن هستند. مبارزهای که مانیفست با اتکاء به شعار زن، زندگی، آزادی آن را انقلابِ فمنیستی در ایران مینامد. در ادامه اما مخاطب مانیفست از جنبشهای پیشرو به جهان پیشرو تغییر میکند. به عبارتی در کمتر از چند سطر اعوجاجی مفهومی رخ میدهد و از تنها ماندن به واسطهی تمرکز جهان پیشرو به موضوعاتی مثل مذاکره، تحریم و جنگ سخن به میان میآید. اما مانیفست به ما نمیگوید که کی و کجا جنبشهای پیشرو در میدانی که از قضاء متعلق به دولتهاست و پرواضح است که از صدر تا ذیل آنها مرتجع هستند، فعالیت کرده است. البته در بخشهای پایانی مانیفست به تغییر زمین اشاراتی میشود اما به جهت فقدانی که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد، این مسئله کماکان در ابهام باقی میماند. دوگانهی کاذب مطرح شده در مانیفست در هیچ جنبش پیشرویی مدنظر نبوده و همیشه از جانب دولتها مورد تاکید است. به این ترتیب جهتگیری مانیفست در مواجه با ارتجاع(تمامی دولتها) و جنبشهای پیشرو در هالهای محافظهکارانه، غیر قابل تشخیص شده است، مگر به غیر از این است که آنچه در فضای اجتماعی غرب و حتی در دانشگاهها با عنوان پیشرفت یا به اصطلاح پیشرو بودن از آن یاد میشود نتیجهی مبارزات جنبشهای زنان و سایر جنبشهای اجتماعی بر علیه دولتهای سرمایهداری بوده است؟ مگر تحقق برخی خواستهها و مطالبات زنان از مسیری به غیر از مبارزات فعالین فمنیست و سایر زنان مبارز به سرانجام رسیده است؟ بر همگان روشن است که دولتها نه از برای خیر عمومی بلکه فقط به واسطهی اجبار و فشار اجتماعی به برخی خواستههای زنان پاسخ دادهاند و هر جا این اطمینان را یافتهاند که مطالبات تحقق یافته، دیگر فاقد توان اجتماعی است، به فوریت و با اتکاء به دستگاه بوروکراسی و سرکوب خود، آن را به محاق بردهاند. در رابطه با موضوع جرم انگاری پایان خود خواستهی بارداری در آمریکا که مانیفست به آن اشاره کرده نیز دقیقاً این توهم استوار بوده که مجموعه قوانینی که از بالای سر مردم و در راهروهای کنگره به تصویب رسیده قادر خواهد بود پاسدار حقوق اولیه زنان باشد و نهایتاً بعد از نقضِ آنها تمامی توجهات متوجه سیاستمداران فاسد و نالایق شده که وظایف خود را به خوبی انجام نمیدهند، حال آنکه از اصلیترین وظایف دولتها تضمین استثمار و تحکیم انقیاد، است. متاسفانه در مانیفست رهایی اثری از نقدِ سرمایهداری و دولت نیست.
نویسندگان مانیفست در ادامه گزارهای سراسر یکسویه را مطرح کرده اند« حکومت جمهوری اسلامی خودش را روی شکاف جنسیتی سوار، آن را سیستماتیک کرده و از طریق کنترل بدن منتسب به زن دستگاه کنترل جامعه را ساخت. دیری نپایید که همه گروههای اجتماعی سرکوب شدند». لازم به یادآوریست که پیش از جمهوری اسلامی شکاف جنسیتی و ستم جنسیتی درونماندگار نظام شاهنشاهی بوده و اشکال متفاوت کنترل بر بدن زنان با چشم غیر مسلح قابل دیدن بوده است، آنچنان که امروز در سایر نقاط جهان ستم جنسیتی و ابزارهای کنترل بر بدن زنان درون مناسبات مردسالارانه و سرمایهدارانه نهادیه شده است. فرصت کافی برای تشریح این نکته نیست اما مختصراً باید گفت اسلام سیاسی پاسخ دولت_سرمایه به انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ بوده و جانشین خلف شاهنشاه و تحکیم کنندهی انواع ستمهای جنسیتی، طبقاتی، اتنیکی و… با ویژگیهای خاص خود بوده است. آنچه رژیم پهلوی قادر به منقاد ساختن آن نبود توسط اسلام سیاسی سرکوب شد. نارضایتی عمومی از انواع ستمهای موجود در جامعه که مسیری انقلابی یافت در بستر رژیم پهلوی ظهور و بروز یافته بود و اسلام سیاسی توانست با کشتار هزاران نفر و جنگی هشت ساله آن را سرکوب نماید، البته نباید اشتباهات و نقصانهای گروهها و جریانات مترقی فعال در انقلاب را هم نادیده گرفت. نویسندگان مانیفست صرفاً با نام بردن از خمینی و با اشاره به حکومت اسلامی بخشی از تاریخ مبارزات زنان ایران در طول یکصد سال اخیر را نادیده گرفتهاند، آیا برای گفتگو با جنبشهای پیشرو لازم نیست تصویری همهجانبهتر از مبارزات زنان ایران ارائه گردد. البته ما امیدواریم این مانیفست به معنای واقعی وجهی سیاسی، اجتماعی داشته باشد و نویسندگان با شرح و بسط نظری_عملی آنچه در مانیفست بیان شده نهایتاً مسیری مبارزاتی برای انقلاب آتی ایران ترسیم نمایند و از ابهامات موجود بکاهند.
بازگردیم به نقص اصلی مانیفست، آنچه به معنای دقیق کلمه مانیفست فاقد آن است، صراحت و رادیکالیسم سیاسی است. نویسندگان از جنبشهای پیشرو میگویند بدون اینکه به ماهیت و رویکردهای این جنبشهای پیشرو اشاره کنند. پیشرو از چه زاویهای، در چه چارچوبی، با چه تعینی؟ فقط کافی بود به یکی از جنبشهای پیشرو مد نظر خود اشاره کند تا حداقل مخاطب داخل ایران هم بتواند تصویری کلی از مواضع و رویکرد نویسندگان داشته باشد. جنبشهای پیشرو شامل چه نیروهایی میشوند به طور مثال این مانیفست رو به پیشروان جنبشهای کارگری و اقلیتهای جنسی نیز سخن میگوید؟ یا دیدگاه نویسندگان مانیفست در مورد مناطق خودمختار روژوا و گرایش سیاسی فعال در آن مناطق که اتفاقاً شعار زن، زندگی، آزادی اولین بار در آنجا مطرح شده چیست؟ آیا این گرایش و نمایندگان آن در جنبش زنان شامل جنبشهای پیشرو مدنظر مانیفست هستند؟ مانیفست رهایی در رابطه با سازماندهی اجتماعی آیندهی چه نظری دارد و کدام جنبشهای پیشرو در راستای این شکل از سازماندهی اجتماعی فعالیت میکنند؟ به نظر میرسد مانیفست در این مورد دچار لکنت شده تا مبادا اتحاد کاذب همه با هم دچار انشقاق شود، از جریانات راست ارتجاعی بدون نام بردن از نمایندگان آن صحبت میشود در عین حال هیچ نشانهای هم از جریانات مقابل آن قابل مشاهده نیست. از مکث و تردید طولانی جریانات مترقی جهان به مسئله ایران یاد میشود اما کماکان روشن نیست این جریانات واجد چه ویژگیهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… هستند. نویسندگان مانیفست فراموش کردهاند نقد به مردسالاری بدون نقد سرمایهداری ممکن نیست و مانیفست در رابطه با انقلاب آتی ایران و خصائص ضد سرمایهدارانهی آن هیچ توضیحی نمیدهد. به نظر میرسد راست ارتجاعی فقط دارای خصوصیاتی مردسالارانه است و زن ستیزی را در کرهای دیگر اجرایی میکند. نویسندگان صرفاً با اشارهای کوتاهی به بسیج شدن راست افراطی حول مسئلهی ایران و یا سادهسازی مسائل و تحریکات رسوبات ارتجاعی، قادر نخواهند بود نقصان یاد شده را جبران کنند. اصلیترین نیروی سیاسی که دارای جهتگیری ناسیونالیستی است و اتفاقاً نمایندگانی در داخل ایران هم دارد کدام جریان است؟ آیا نویسندگان بیمِ طرد شدن و عقبماندن از اپوزیسیون راست و رسانههای جریان اصلی را دارند؟ فقط نام بردن از اتنیک، ستمدیده و فرودست بدون تشریح شروط تکوینِ این ستمها و نیز شرط امکانِ حرکت در مسیر رفع این ستمها، در بهترین حالت بیدقتی و در بدترین حالت محافظهکاری تعبیر خواهد شد. مانیفست سخنی از چگونگی مبارزه بر علیهی بازتولید ستمهای مطرح شده و جنبشهای مترقی «بی نامی» که در این مسیر حرکت کردهاند به میان نمیآورد. مانیفست رهایی در صورتی میتواند حامل خواستی رهایی بخش باشد که جسارت مواجه با اشکال مختلف ستم و مناسبات اجتماعی بازتولید کنندهی این ستمها را داشته باشد و همهی ابعاد آن را هم در ساحتی هستیشناسانه و هم در ساحتِ پدیداری مورد نقدی همهجانبه قرار دهد. از این رو با ترسیم مسیر مبارزهای طولانی و دشوار که لغو و امحای این مناسبات شرط امکانِ تحقق آزادی و برابری در معنای حداکثری آن است در همراهی و همکاری با جنبشهای پیشرویی که این هدف استراتژیک را مد نظر دارد و در راستای افزایش رادیکالیسم انقلاب آتی در ایران، قدم بردارند.
س ، ر
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.