رشید اسماعیلی – دوست اندیشمند و برادر گرامی آقای «محمد رضا جلاییپور» که چنانکه پیش از این یک بار نوشته و بارها گفتهام بدون شک از چهرههای شاخص و از سرآمدان نسل ماست (۱) با انتشار متنی تحت عنوان «چهل دلیل در ضرورت نامزدی خاتمی»، از حضور آقای خاتمی در انتخابات پیش رو دفاع کرده است، (۲)
ایشان ۴ سال پیش هم با دلایلی کم و بیش مشابه بر ضرورت نامزد شدن خاتمی تاکید داشتند خوب است ابتدا آن یادداشت را ارزیابی کنند که آن دلایل و پیش فرض ها و پیشبینی ها چقدر درست بود و اگر درست بود چرا وضعیت چنین است؟ به هر حال به عنوان کسی که از موضع اصلاح طلبی (و نه رادیکالیسم انقلابی و جنبشی) با حضور خاتمی در «انتخابات سال ۹۲» مخالف است باید بگویم که این متن حاوی نقاط ضعف و تناقضات مهلکی است که بر آفتاب افکندن آنها میتواند دست کم بخشی از دلایل وضعیت ناگوار فعلی جبههی اصلاحات را روشن و توجیه کند.
متن «محمدرضا جلاییپور» فرصت خوبی به دست میدهد برای آسیبشناسی «جبههی اصلاحات» و «جنبش سبز» چرا که استدلالهای موجود در این متن و پیش فرضهای این استدلالها (که اکثرا قدمتی به اندازهی قدمت جنبش اصلاحات دارند) طی این سال ها تا حدود زیادی در ذهن و جان نیروهای اصلاح طلب و کنشگران جنبش سبز رسوب کرده و اتفاقا همین رسوبات است که آنها را به ورود هیجان زده به عرصهی انتخابات و دعوت از خاتمی واداشته است.
به هر حال شخصا از انتشار این متن مهم و دعوت آقای جلاییپور به گفتگو در مورد آن استقبال میکنم. ضرورت آغاز گفتگوی درونی بین اصلاح طلبان ایرانی، امروز بیش از هر زمان دیگری احساس میشود، آغاز گفتگوی گستردهی «درون پارادایمی» اولین و ضروریترین گامی است که برای «بازسازی دوبارهی اصلاح طلبی در ایران» باید برداشت و متن منتشر شده از سوی محمد رضا جلاییپور میتواند نقطهی آغاز چنین گفتگویی باشد. گفتگویی که به شرط پایبندی به «آیین گفتگو» و «اصول اصلاح طلبی» نتیجهی نهاییاش ایجاد همگرایی و اتحاد در جبههی اصلاحات خواهد بود.
البته در زمینه مباحث مربوط به نامزدی آقای خاتمی اشکالی که باید تذکر داد این است که مشخص نیست این نظرات شخصی است یا نظرات جناحی و رسمی طرفداران حضور آقای خاتمی در انتخابات؟ در واقع پرسش اینجاست اگر در جبههی اصلاحات نیروها یا احزابی هستند که هوادار نامزدی آقای خاتمی هستند چرا یک تحلیل رسمی در ضرورت حضور آقای خاتمی نوشته نمیشود؟ احزاب و گروههایی که به مناسبت مختلف بیانیه میدهند در این مورد هم نظر دهند تا مسئولیتها معلوم باشد آیا همین که تا کنون هیچ گروهی در این مورد یک تحلیل روشن نداده ناشی از این نیست که برخی میکوشند نامزدی آقای خاتمی را با مکانیسمهای غیر شفاف و با ایجاد یک اتمسفر هیجان زده و احساسی جا بیاندازند و همگان و حتی خود آقای خاتمی را در برابر کار انجام شده قرار دهند؟
پس از این مقدمه و پیش از ورود به نقد متن مزبور و ارائهی گزارههای اصلی لازم است که چهار نکته را متذکر شوم:
اول اینکه مجموعهی این «دلایل» که در مقالهی آقای جلاییپور آمده واقعا میتوانست کمتر از ۴۰ دلیل باشد و گویا نویسنده مایل بوده است با افزایش کمّی ِ «دلایل» خود و رساندن آن به عدد جادویی ۴۰، این کمیت رازوارانه را حجت ضرورت حضور خاتمی کند به همین دلیل در بسیاری از گزارهها شاهد «تکرار» هستیم. ضمن اینکه بیشتر آنچه به عنوان دلیل مطرح شده است چیزی جز مجموعهای از «احتمالات ذهنی» نیست بنابراین آنچه در مقالهی چند دلیل در ضرورت نامزدی خاتمی مطرح شده در واقع معدودی دلیل و در عوض تعداد زیادی «احتمال ذهنی» است.
دوم اینکه بسیاری از «دلایل» مطرح شده در مقاله بیش از اینکه دلیل به سود «نامزدی خاتمی» باشد توجیهاتی است برای این گزاره که «اگر خاتمی رییس جمهور شود خوب است»! یعنی پیش فرض اصلی در بسیاری از گزارهها این است که گویا «حضور خاتمی مساوی با رییس جمهور شدن» او خواهد بود و به همین دلیل بسیاری از گزارهها به دوران تبلیغات، جذب پول برای ستادها و حتی ترکیب کابینهی خاتمی یا انتخاب استانداران و فرمانداران مربوط میشود (که در نوع خودش جالب است!) از آنجایی که من با این پیش فرض مشکل دارم بنابراین به گزارههایی که در مورد این است که اگر خاتمی رییس جمهور شود چنین و چنان میکند نپرداختهام، چرا که آنها را گزارههایی ذهنی و بر مبنای پیش فرضهای غلط میدانم. هر چند محمد رضا جلاییپور معتقد است حتی اگر خاتمی رییس جمهور نشود هم حضورش در انتخابات به سود کشور خواهد بود!
سوم اینکه مخالفت امثال من با نامزدی آقای خاتمی خدایی نکرده نه به دلیل مشکلات شخصی یا حب و بغضهای پنهان نسبت به ایشان است و نه از سر نادیده انگاشتن ارزشهای شخصیتی ایشان. اینگونه قضاوت در مورد «مخالفین اصلاح طلب نامزدی آقای خاتمی» درست نیست و الا طبعا کسانی هم پیدا خواهند شد و خواهند گفت همهی کسانی که خواهان حضور آقای خاتمی هستند تنها به فکر پست و مقام یا باز گرفتن میزهای از دست رفته هستند (که البته چنین نیست). به هر حال مخالفت با نامزدی آقای خاتمی همچنین به معنای نفی نقش ویژهای که آقای خاتمی در جبههی اصلاحات دارند نیست و اتفاقا از سر خیرخواهی و دلسوزی برای شخص ایشان و جهت حفظ همین نقش و موقعیت است. دست کم هیچ کدام از چهرههای شاخص اصلاح طلب که با حضور خاتمی مخالفند و من پای صحبتهای آنها نشستهام محرکشان در این مخالفت احساسات یا منافع شخصی نیست و اتفاقا بسیاری از آنها این روزها از ترس اینکه مبادا به «انگیزههای ناپاک شخصی» متهم شوند سکوت کردهاند و این به هیچ وجه به سود اصلاح طلبان نیست. متاسفانه از سال ۸۷ بدین سو کسانی که با اعمال فشار به خاتمی خواهان نامزدی او شدند بیشترین ضربه را چه در جریان انتخابات سال ۸۸ و چه پس از آن به او زدند.
چهارم اینکه من در این مقاله انتقاداتم نسبت به طرح حضور خاتمی در انتخابات سال ۹۲ را بر مبنای «راهبرد اصلاح طلبی» استوار کردهام، از این رو احتمال دارد برخی از دوستانی که به اصلاح نظام اعتقادی ندارند یا آن را غیر ممکن میدانند و خواهان براندازی و سرنگونی حکومت هستند با نوع استدلالهای من مشکل جدی داشته باشند، منتها مخاطب این مطلب نیروهای معتقد به راهبرد اصلاح طلبی هستند. من پیش از این دلایلام در نقد استراتژی تغییر نظام را در مقالهای دیگر به رشتهی تحریر در آوردهام. (۳) بنابراین در اینجا تنها مخاطب من نیروهای اصلاح طلب هستند.
با این مقدمه و در قالب گزارههای زیر به نقد مدعاهای اصلی محمد رضا جلاییپور میپردازم:
۱-هسته سخت و اصلی بسیاری از تحلیلها و استدلالها به سود حضور محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ این است که با نامزدی او اصلاح طلبان میتوانند بازی حاکمیت را به هم بزنند و اجازه ندهند که حاکمیت انتخابات را بیهزینه مهندسی کند. به جد معتقدم که شرکت در انتخابات به منظور تحمیل هزینه به حاکمیت خصوصا در موازنهی قوای کنونی نه یک سیاست اصلاح طلبانه است و نه کمکی به گذار مسالمت آمیز ایران به دموکراسی میکند. (مگر اینکه تلفات سال ۸۸ را مفید بدانیم) «سیاست تحمیل هزینه» به حاکمیت یک بازی «دو سر باخت» است، به این معنا که اگرچه برای حاکمیت گران تمام میشود ولی هزینه آن برای اصلاح طلبان سنگینتر خواهد بود. چنانکه جریانات سال ۸۸ نیز هزینهی سنگینی برای نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه داخل کشور داشت بدون اینکه پرداخت این همه هزینه روزنهای به اصلاح و گذار مسالمت آمیز بگشاید. پیامد هزینههای پرداخت شده طی قریب به ۴ سال گذشته فروپاشی تشکیلات سیاسی و اضمحلال یا دست کم تضعیف شدید شبکهها و نهادهای مدنی مدافع اصلاح طلبی و دموکراسی خواهی بوده است. اگرچه حاکمیت نیز طی این برخوردها هزینههای سنگینی پرداخت و با فشارهای روانی شدیدی روبرو شد، با این حال نفس هزینههای تحمیل شده به حاکمیت گرهی از کار فرو بستهی دموکراسی خواهان در ایران نگشوده و نمیگشاید، خصوصا اگر میزان هزینههای سنگین پرداخت شده توسط اصلاح طلبان نیز مورد توجه قرار گیرد. این رویه تنها مقاومت حاکمیت نسبت به هر نوع فعالیت اصلاح طلبان را افزایش میدهد.
۲-گفته شده است که نامزدی خاتمی در انتخابات احتمال رفع حصر موسوی و کروبی و آزادی زندانیان سیاسی را افزایش میدهد. هرچه در متن آقای جلاییپور کنکاش کردم متوجه منطق این پیش بینی نشدم. این در حالی است که در شرایط کنونی و در حالی که چراغ قرمز حاکمیت و همهی دستگاههای امنیتی و نظامی برای جلوگیری از ورود آقای خاتمی روشن است و با توجه به نوع نگاه دوستان که هدفشان از شرکت در انتخابات «تحمیل هزینه» و به قول معروف «به هم ریختن کافه» است نه تنها نامزدی خاتمی در انتخابات کمکی به رفع حصر از موسوی و کروبی و آزادی زندانیان سیاسی نمیکند بلکه احتمالا در نهایت موجب حصر خاتمی و محبوس شدن تعداد زیادی از فعالین اصلاح طلب هم میشود. (مسلما کسانی که در ایران زندگی میکنند و گزینه ی فعالیت سیاسی علنی و قانونی داخل کشور را انتخاب کردهاند به هیچ وجه راضی به چنین چیزی نیستند.) به خصوص اگر دوستان از هم اکنون خود را برای تکرار الگوی سال ۸۸ آماده میکنند لابد انتظار ندارند که حاکمیت دست روی دست بگذارد، آن هم حاکمیتی که یک بار تجربهی این قضایا را داشته است.
۳-آقای جلاییپور معتقد است نامزدی آقای خاتمی فرصتها و امکانات دموکراسی خواهان برای ارتقای سلامت انتخابات را افزایش میدهد. گویا ایشان فکر میکنند با توجه به محبوبیت آقای خاتمی و با اتکا به امواج اجتماعی وسیع قبل از روز رای گیری میتوان از مهندسی انتخابات جلوگیری کرد. ایشان در این قسمت نیز باز از سیاست «هزینه سازی برای حاکمیت» دفاع کردهاند و پرسیدهاند: «آیا با نامزدی خاتمی هزینههای مهندسی انتخابات به میزان قابل توجهی افزایش نمییابد؟» پاسخ این است که بدون شک حضور آقای خاتمی در انتخابات هزینههای مهندسی انتخابات را افزایش میدهد اما خب که چه؟! آیا اصلاح طلبان میتوانند در نهایت از مهندسی انتخابات جلوگیری کنند؟ اگر در سال ۸۸ نتوانستند امروز چگونه خواهند توانست؟ آیا امروز ما در موضع قوی تری قرار داریم؟ آیا موازنهی قوا به سود اصلاح طلبان تغییر کرده است؟
نگاه واقع بینانه به صحنهی سیاسی کشور بیانگر این است که اصلاح طلبان حتی در صورت تحمیل هزینهی مهندسی انتخابات به حاکمیت قادر به رئیس جمهور کردن آقای خاتمی نخواهند بود، ضمن اینکه تجربه و شناخت ۱۶ سالهی ما از آقای خاتمی بیانگر این است که «تهدید به استعفا در روز انتخابات» توسط خاتمی گزینهای است که تنها در تخیلات دوستان گرامی و صادقی مانند آقای جلاییپور قابل صورت بندی است و الا چنین اقداماتی حتی در مخیلهی آقای خاتمی هم نمیگنجد. احتمالا منظور آقای جلاییپور از «احیاء جنبش اجتماعی – اصلاحی و تلاش برای استیفای حق انتخابات آزاد» تکرار الگوی اعتراضات سال ۸۸ است. یعنی فرض این دوستان این است که آقای خاتمی تائید صلاحیت میشود،تا آخر در صحنه می ماند، بعد «۲۷ میلیون» رای میآورد آنگاه حاکمیت یا آرای واقعی خاتمی را اعلام میکند و یا اگر چنین نکرد خاتمی رهبری جنبش مردمی برای استیفای حق انتخابات آزاد را بر عهده میگیرد. به عنوان مثال محمد رضا جلاییپور در جایی نوشته است: «اگر به خاطر مهندسی آراء، [خاتمی] پیروز اعلام نشد جامعه میتواند همچون سال ۸۸ از طریق مجاری خشونت پرهیزانه اعتراض خود را به گوش مجریان انتخابات برساند و هزینههای مهندسی انتخابات توسط تمامیت گرایان را افزایش بدهد» اگر چنین چیزی در ذهن این دوستان است باید عرض کنم لابد این عزیزان از یک آقای خاتمی دیگر به جز «سید محمد خاتمی» سخن میگویند. مثلا احتمالا «سید محمد رضا خاتمی»! وگرنه کیست که نداند آقای خاتمی خوب یا بد اهل به خیابان کشاندن مردم و یا هر اقدامی که از نظر ایشان پیامدش تحمیل هزینههای سنگین فیزیکی به مردم و بدنه اصلاحات باشد نیست. آقای جلاییپور در بخشی از نوشتهی خود آوردهاند که: «اگر خاتمی شجاعت ثبت نام در انتخابات را داشته باشد چنین و چنان میشود» چطور انتظار دارند کسی که به بنا به مدعای آقای جلاییپور شجاعتش حتی برای ثبت نام در انتخابات و تحمل فشارهای پیش از آن محل «اما و اگر» است در صورت مهندسی فاحش انتخابات همان مسیری را برود که مهندس موسوی پس از انتخابات سال ۸۸ رفت. (حالا از این بگذریم که آیا ان مسیر درست بود یا نه!). مشکل این است که برخی دوستان فکر میکنند همهی کارها با تهور و شجاعت قابل حل است در حالیکه شجاعت بدون عقلانیت گرهها را کورتر میکند همچنان که تا کنون کرده است.
۴-آقای جلاییپور ترس از رد صلاحیت خاتمی را ترسی موهوم دانستهاند. به همین سیاق عدهای اتفاقا با قاطعیت بیشتر میتوانند مدعی شوند امید به تائید صلاحیت خاتمی امیدی موهوم است با این قید که تازه رد صلاحیت بهترین اتفاقی است که در این انتخابات میتواند در انتظار آقای خاتمی باشد! من بر خلاف آقای جلاییپور احتمال رد صلاحیت آقای خاتمی را بسیار بالا میبینم. رد صلاحیت آقای خاتمی برای حاکمیت اگرچه بیهزینه نیست اما آنقدرها هم که دوستان متصورند سخت و پر هزینه نخواهد بود. حاکمیت طی ۴ سال گذشته کارهایی به مراتب هزینه زاتر از رد صلاحیت خاتمی انجام داده است. (ضمن اینکه اگر دوستان معتقدند که در انتخابات سال ۸۸ تقلب موثر شده تقلب در انتخابات که ده بار پرهزینهتر از رد صلاحیت است و به علاوه الزاما نیازی به رد صلاحیت هم نیست با توجه به روانشناسی آقای خاتمی کافی است چند تن از نزدیکانش را بازداشت کنند تا ایشان از گود خارج شوند.) اما به طور کلی این پندار که حاکمیت از رد صلاحیت خاتمی به خاطر هزینههایش میترسد یا ابایی دارد به نظرم ناشی از عدم شناخت دقیق ساختار حقیقی قدرت در ایران است. آیا رد صلاحیت خاتمی از حصر دو رهبر جنبش سبز که ماهها، صدها هزار هوادار آنها در خیابانها حکومت را به «بر پایی قیامت» تهدید میکردند پر هزینهتر است؟ رد صلاحیت کسی که ۴ سال است همهی تریبونهای رسمی علیه او سخن گفتهاند و حتی در مجلس نمایندگان «مرگ بر» او را فریاد زدهاند اتفاق چندان عجیبی نیست که روی دادن آن غیر منتظره باشد. چطور برخی دوستان اینگونه خام اندیشانه فکر میکنند حاکمیت بعد از این همه هزینهای که داده است اجازه میدهد فردی مانند آقای خاتمی رییس جمهور شود؟! یکی از تناقضات نوشته آقای جلاییپور این است که ایشان نوشتهاند حتی بدون حضور خاتمی هم حداقل ۵۵ تا ۶۵ در صد مردم در انتخابات شرکت میکنند با این وصف باید پرسید پس حاکمیت برای کشاندن مردم به پای صندوقهای رای چه احتیاجی به خاتمی دارد؟ و چرا نباید هزینه رد صلاحیت او را بدهد؟
۵-آقای جلاییپور معتقدند در صورت نامزدی خاتمی ۳ حالت قابل تصور است «۱- رد صلاحیت ۲- تائید صلاحیت و پیروزی و ۳- تائید صلاحیت و شکست» و عجبا و حیرتا که از نظر محمد رضای گرامی هر سه این گزینهها به نفع جنبش دموکراسی خواهی و اصلاحات در ایران است! ایشان معتقدند «در صورت ثبت نام و رد صلاحیت خاتمی اتفاقی که تحریمیان سالها انتظارش را میکشیدند رخ خواهد داد». احتمالا اتفاق مورد اشاره چیزی جز همان سوخت شدن خاتمی و گسست کامل او و اصلاح طلبان از ساختار حقیقی قدرت نیست. آیا این به سود اصلاحات و گذار مسالمت آمیز است؟ اما عجیبترین بخش ادعای آقای جلاییپور این است که «اگر هم خاتمی در رقابتی نسبتا آزاد شکست خورد، تصویری که تحلیل گران سیاسی و دموکراسی خواه از جامعهی ایران دارند تصحیح و واقع نگرانهتر خواهد شد». (مثل این است که مستقیما به مغز خودمان شلیک کنیم تا کشته شدن بر اثر تیر را ثابت کنیم!) سوال اینجاست که آیا آقای جلائیپور به عنوان یک جامعهشناس برای شناخت واقع بینانهی جامعهی ایران راهی بهتر از نیست و نابود کردن مهمترین سرمایهی انسانی جبهه اصلاحات ندارد؟! البته میدانم که ایشان معتقد است آقای خاتمی قطعا رای میآورد، منتها گنجاندن این جملات سست در چنین مطلب مهمی بیانگر این است که محمد رضای عزیز «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» را در خدمت توجیه حضور خاتمی در انتخابات میخواهد. این پیش بینی «پیامبرانه» که «پس از ثبت نام خاتمی همان حلقههای امنیتی که اکنون برایش مانع میتراشند او را تحمل خواهند کرد و او شانس بالایی برای پیروزی در انتخابات دارد» هم بیش از اینکه حاکی از واقعیات باشد ناشی از آرزوهای بزرگ محمد رضا است که اتفاقا من هم در آنها شریک هستم.
۶-اینکه گفتهاند احتمالا این انتخابات ممکن است آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران باشد باید بگویم بله ممکن است اما اگر دوستانی مانند آقای جلاییپور در این انتخابات یا در آستانهی هر انتخاباتی بر سیاست «تحمیل هزینه بر حاکمیت» اصرار ورزند این انتخابات نه «احتمالا» که «قطعا» آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران خواهد بود. اگر ما هر انتخابات را تبدیل به یک چالش امنیتی کنیم آن هم در شرایطی که از این چالشها هیچ سودی عایدمان نمیشود، قطعا عزم حاکمیت برای برچیدن کلی اسباب این چالش یعنی انتخابات- به خصوص انتخابات ریاست جمهوری- جزمتر خواهد شد البته احتمالا تحقق این مساله موجب مسرت «اپوزیسیون سرنگونی طلب» بخصوص آن طیفی که آرزویش رسیدن به حکومت در ایران به کمک حملهی خارجی است خواهد شد. چنین چیزی اما به هیچ روی خواست و هدف اصلاح طلبان نیست.
برخی از دوستان ما در ۴ سال گذشته تمام تلاش خود را کردهاند تا «بخشی از مشکل» باشند و البته به این هدف نیز رسیدهاند. حاکمیت نیز از آنها و آقای خاتمی تصوری جز «مشکل» ندارد. این در حالی است که اصلاح طلبان باید بتوانند خود را به عنوان بخشی از «راه حل» به جامعه و حکومت بقبولانند. مسلما پیگیری سیاست تحمیل هزینه و ایجاد چالش در انتخابات ۹۲ کمکی به تحقق این مهم نخواهد کرد.
۷- جلاییپور در بخشی از مطلب خود از «احتمال تبدیل نامزدی خاتمی به بازی برد-برد برای اصلاح طلبان و رهبری مینویسد»، پرسش اینجاست که طی سه ماه آینده چه میزان امکان تحقق چنین احتمالی و پذیرش آن از سوی راس هرم قدرت در ایران وجود دارد؟ من نیز معتقدم اصلاح طلبان نهایتاً راهی جز تبدیل اصلاحات به یک بازی برد-برد برای خود و حاکمیت ندارند. اما در شرایط کنونی این امر- خصوصاً در این فرصت کوتاه- با نامزدی آقای خاتمی محقق نمیشود و حضور ایشان در این انتخابات بیش از آنکه بر اساس منطق اصلاح طلبی و یکی از مهمترین ابزارهای آن یعنی «مصالحه و سازش» باشد بر مبنای یک نوع «چالش طلبی» بیفایده و پرهزینه است.
۸-تبدیل «فضای امنیتی» به «فضای سیاسی» در حال حاضر مهمترین نیاز و دغدغهی فعالین سیاسی در داخل کشور است. مسلماً «رویکرد چالش طلبانه» به انتخابات پیش رو نه تنها از فشارهای امنیتی نخواهد کاست بلکه غلظت و چگالی این فشارها را افزایش خواهد داد. به همین دلیل است که آقای خاتمی به دلیل همان هراسی که آقای جلاییپور معتقد است ورودش در انتخابات در دل «حلقههای قدرتمند امنیتی درون نظام» ایجاد میکند به هیچ وجه گزینه مناسبی برای نامزدی اصلاح طلبان نیست.
۹-محمد رضای گرامی در بخش دیگری از نوشته خود «افزایش امید اجتماعی ایرانیان و کاهش خمودگی فعالان دموکراسی خواه» را از جمله نتایج طبیعی ورود آقای خاتمی به انتخابات محسوب کرده است. «محمدرضا» اما به این روی سکه توجه نکرده است که اگر آقای خاتمی بیاید و رد صلاحیت شود یا به هر ترتیبی در انتخابات پیروز نشود این فضای یاس و سرخوردگی موجود دو چندان خواهد شد و هر گونه امید نسبت به اصلاحات در جامعه از بین خواهد رفت. آیا نحوهی ورود اصلاح طلبان در انتخابات سال ۸۸ و واکنش آنها به نتایج انتخابات در نهایت در میان اصلاح طلبان و مردم شوق و امید برانگیخت یا پس از تحمیل هزینههای فراوان بر گردهی جامعه و فعالین سیاسی اصلاح طلب به یاس و خمودگی انجامید؟ «محمدرضا» در پایان بار دیگر از خاتمی خواسته است که «موی دماغ» حلقههای امنیتی حاکمیت شود، حالا لحظهای خود را جای حلقههای امنیتی حاکمیت بگذارید، شما اگر جای آنها بودید و قدرتش را هم داشتید با «موی دماغ» چه میکردید؟
۱۰-بنیان مشکل در همان بیت شعری است که محمد رضا در پایان مطلب خود آورده این بیت به بهترین وجه بیانگر کل بنایی است که خانهی شنی نامزدی خاتمی در انتخابات بر آن بنا شده است، آنجا که «محمد رضا» مینویسد «دوست دارد یار این آشفتگی/ کوشش بیهوده به از خفتگی» به این معنا که دوستان پر انرژی ما صادقانه «خفتگی» را تاب نمیآورند و به هر دلیل آشفتگی و کوشش بیهوده را ترجیح میدهند بیتوجه به اینکه این «کوشش بیهوده» آن هم توام با «آشفتگی» میتواند منجر به بدتر شدن اوضاع شود. این بیت به عنوان یک شعر زیباست اما مسلما با منطق نهفته در این شعر نمیتوان فعالیت سیاسی کرد چرا که برای دنیای سیاست منطقی مهیب و نابود کننده است، این همان چیزی است که نام آن را «سیاست قماربازانه» میگذارم و البته منطق «سیاست قمار بازانه» فرسنگها با منطق اصلاح طلبی فاصله دارد. ضمن اینکه اگر دوستان بر انجام کار بیهوده اصرار دارند گزینههای «کمتر بیهوده» و «کمتر آشفته» هم هست! من البته در این انتخابات «خفتگی» و «بیعملی» یا «تحریم» و «کناره گیری» را تجویز نمیکنم بلکه تنها با نامزدی آقای خاتمی و ورود چالش طلبانه به انتخابات بر مبنای سیاست «ایفای نقش موی دماغ» به وسیله اصلاح طلبان مخالفم.
به نظرم مهمترین و جالب توجهترین بخش مقالهی جلاییپور گزارهی ۷ آن است، آنجا که به «استفاده از انتخابات به عنوان بستری بیبدیل برای متصل و فعال شدن شبکه اصلاح طلبان کشور» اشاره میکند. با توجه به آنچه در مضرات ورود آقای خاتمی گفته شد اصلاح طلبان باید به دنبال رویکرد و برنامه دیگری جهت تحقق این گزاره، استفاده از این بستر و آغاز فرایند بازسازی خود باشند. چنین طرح و برنامهای وجود دارد و آقای خاتمی نیز بدون نامزد شدن در انتخابات و با توجه به محبوبیت و جایگاه و نفوذ خود در میان اصلاح طلبان میتواند به تحقق آن کمک کند.
اگر عمری باقی بود و آزادی و مجالی برای نوشتن، در یادداشت بعدی پیش از عید نوروز به طرح و برنامهی پیشنهادی خود اشاره خواهم کرد و این نوشتار را که تا همین جا هم به اندازه کافی طولانی شده است جهت جلوگیری از اطالهی بیشتر کلام خاتمه میدهم.
ــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
۱-محمد رضا جلایی پور نفر اول کنکور علوم انسانی،برنده ی مدال طلای المپیاد ادبی، تحلیلگر، جامعه شناس و از نخبگان قابل احترام کشور است، امیدوارم روزی فرا برسد که ایران بتواند از استعداد و دانش این فرزندان با استعداد خود استفاده کند.
۲-متن مقاله ی محمد رضا در این لینک قابل دسترسی است:
http://www.rahesabz.net/story/67415/
۳-لینک مقاله ی «در نقد استراتژی تغییر نظام»:
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2012/june/25/article/-42cb43595e.html
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.