میدان معناییِ مفهوم انگلیسیِ «هَرَسمِنت» در کاربرد جنسیاش (sexual harassment) به گمان من چیزی است معادل: مانور، پیشروی، و عبور از حریم خصوصی ذهنی یا بدنیِ یک انسان، علارغم میل باطنی یا مقاومتِ آشکار او، که هدفاش نوعی بهرهبرداریِ لذتمندانه است، اعم از لذت جنسی یا لذت از تسلط و تصاحب. «هرسمنت» غالباً زنان و کودکان را هدف میگیرد، گرچه منحصر به این دو گروه نیست، و عموماً در حوزهای از قدرت مردانه، توسط مرد یا مردانی که در موقعیت برتر هستند اِعمال میشود. بیشتر اوقات، هدف فقط کنترل فضای فیزیکی یا لمس بدن یا «تصاحب» اوبژهی تمنا نیست بلکه تلاش جهت نفوذ و رخنه به درون ذهن و فکر «شکار» نیز هست، به نحوی که کسی که هدف قرار گرفته، به سکوت، عقبنشینیِ ذهنی، یا در مواردی فلج ذهنی در قبال مقاومت دچار شود. گاه خشونت مسـتتر در «سکوت»، به سکوت واداشتهشدن، به مراتب بیشتر از تعرض است زیرا تعرض ماضی است اما «سکوت» در تداوم خود، درد را مدام تکرار میکند. تهاجم، هم در جغرافیای حرکت یعنی سطح فیزیکی رابطهی بدنها صورت میگیرد و هم در فضای ذهنیِ ارتباط با زبان، جملهها، واژگان، و تمهیدهای خاص زبانی و تهدیدهای ضمنی و پوشیده، یا شکلهایی از اخاذی عاطفی.
برای «هرسمنت» معادلهای «مزاحمت»، «آزار جنسی»، «تعرض» ناکافیاند و چیزهایی به ذهن میآورند مثل مزاحمت خیابانی، متلک، دستمالیکردن، و غیره. درعین حال، این معادلها فاقد آن بُعد زمانیِ ذهنی هستند (نه الزاماً به دقیقه و ساعت) که حاویِ «درازا»ی به ستوه آوردن، مرعوب ساختن، تکرار، بازی با شکار و گیج کردن او، استراتژیهای ذهنی و غیره باشد. تشخیص وقتی دشوار میشود که حرکتهاو ژستهای فیزیکی و مانورهای زبانی بسیار پوشیده و غیرمستقیم صورت بگیرد. از بیرون و با یک نگاه قابل رؤیت نباشد. بیتردید، قربانی «پیام» را میگیرد («من دلم میخواهد این کار را با تو بکنم») ولی مواردی هم هست که شکار هم دچار سردرگمی است و همین عدم اطمینان صد در صدِ او خود بخشی از «بازیِ قدرت» شکارچی است.
زنانی که از جنبش من_هم_همینطور (MeToo) فاصله گرفتند و واکنشِ منفی نشاندادند، منطقشان این بود که هرگونه تماس رُمانتیک یا اروتیک میان دو انسان در ابتدا، خواهینخواهی، حاویِ نوعی از «بازی» یا «قمار» است که حرکت اول در آن طبعاً یکسویه است، اما در «بازیِ تمنا و قدرت» یکسویه نمیماند. قدرت و مقاومت در برابر قدرت، درون این بازی جا میگیرند. ما در برابر یکدیگر نقش بازی میکنیم، خود را به شکلهای نمایشی عرضه میکنیم، توجه میطلبیم، میخواهیم تصاحب کنیم و تصاحب شویم. گاه میخواهیم «تسلیم محض» باشیم، گاه چموش و سرکش، تا بهای به دامافتادنمان بالا باشد و قدر ما را بازتابد. در «بازی رمانس»، همه میخواهیم به نوعی صید یا صیاد باشیم. اگر صیدیم، انعکاس پیروزی در چشم صیاد ما را برمیانگیزاند، لذت او همان لذت ماست.
تشخیص و تمایزِ این دو استراتژیِ تخیلِ اروتیک، «هرسمنت» و «بازی قدرت و لذت»، آسان نیست و پرسشی است که جای فکر دارد. به نظر من، هردو زیر مفهوم تخیل اروتیک قرار میگیرند. در نگاه نخست، شاید مثلاً تفاوت در آن «حس تهدید»ی باشد که در اولی وجود دارد، اینکه آنچه پوشیده روی میدهد هرلحظه ممکن است تبدیل به خشونتی فیزیکی یا ضربهای روانی شود. اما حس ناامنی و خطر هم قابلیت اروتیک شدن دارد. در «بازی قدرت و تمنا»، ناامنی و ناشناختگیِ خطر، مثل گذاشتن نقاب به هنگام سکس، مثل درد شلاق که آیا فرود خواهد آمد یا نه، مثل نوعی تعلیق در فضا، آویزان ماندن، حتا دشواریِ نفسکشیدن، همه حسّ هیجان و تشفی جنسی را بالا میبرد. چگونه میتوان ارتباط خوبِ صیاد و صید را از حوزهی تجاوز و تعرض دور کرد بدون آنکه ریسکِ بازی خنثا شود؟ در هر شکلی از رابطهی رمانتیک ـ اروتیک، این دو در هم و باهم میخزند و میتنند و در یکدیگر نشت میکنند و ترشحات یکدیگر را بخود میگیرند؛ گاه ناخودگاه از سوی دو بازیگر برهم منطبق هم میشوند! در قمارِ لذت و قدرت، مرز باریک خوی تجاوز در سادیسم با سادومازوخیسمِ اروتیزه شده در کجاست؟ پاسخ، چنان که در بخشهای بعد خواهیم دید، این است: مرز روشنی وجود ندارد! آن که سکان را به دست دارد میتواند با یک لغزش وخیم، خواسته یا ناخواسته، اُبژهی تمنایش را بشکند و روان او را نابود سازد.
نظرات
نظر (بهوسیله فیسبوک)
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.