کوچ بنفشهها، قطعه شعری است از شفیعی کدکنی که بیشتر با صدای فرهاد برای ما آشنا است.
روزهای آخر اسفند است، گوش سپردن به آن ترانه و زمزمه شعر میتواند نوید روزهای بهتر باشد.
در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشه های مهاجر
زیباست
در نیم روز روشن اسفند
وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد
در اطلس
شمیم بهاران
با خاک و ریشه
میهن سیارشان
در جعبه های کوچک چوبی
در گوشه ی خیابان می آورند
جوی هزار زمزمه در من
می جوشد
ای کاش
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
در جعبه های خاک
یک روز می توانست
همراه خویشتن
ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
این شعر و ترانه خیلی خوبه،.. ولی یکجاش تو کار فرهاد، خیلی روی اعصابه؛ اونجاش که هی یک جمله را تکرار و تکرار و تکرا می کنه و ول کن هم نیست که نیست
یکشنبه, ۲۰ام اسفند, ۱۳۹۱