بیش از یک ماه از جنبش سراسری مردم آگاه و بیدار در اعتراض به قتل عمد مهسا( ژینا ) امینی به اتهام بد حجابی میگذرد اما گستره اتحاد و همبستگی این خیزش انقلابی هر روز وسیعتر شده و در سطح بین المللی نیز حمایت های بی نظیری به همراه داشته است. قلب طپنده این جنبش باشکوه حضور زنان و دختران جسور و شجاعی است که نقش تعیین کننده ای تحت نام ” زن، زندگی، آزادی ” را به همراه دارد.

زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه ایران و اینکه در دستاوردهای انقلاب نقش اساسی و کلیدی داشتند، اولین نیرویی بودند که در هشتم مارس ۱۳۵۷ در یک تظاهرات عظیم برای اعتراض به حجاب اجباری، علیه حکومت متوحش و جنایتکار اسلامی به مبارزه برخاستند. رژیم  مستبد اسلامی از فردای سر کار آمدنش جنایت علیه زنان را آغاز کرد و با تدوین ارتجاعی ترین قوانین ضد زن و تبعیض آمیز زنان را مورد سرکوبهای سیستماتیک و تبعیض جنسیتی قرار داد.

جنایت و سرکوب زنان با تدوین قوانین ارتجاعی زن ستیزانه  حکومت استبداد اسلامی یکی از سیاه ترین دوران تاریخی را برای زنان ایران رقم زد. با وضع این قوانین بود که زنان از پایه ای ترین حقوق انسانی خویش محروم شدند. حق آزادی پوشش، حق کار، حق سفر، حق طلاق، حق حضانت کودکان و مسایل مربوط به ارث، جدا سازی وسایل عمومی نقلیه، جدا سازی مراکز آموزشی، منع شرکت زنان در رشته های تخصصی و تصویب قوانینی ارتجاعی از جمله کاهش سن ازدواج دختران به ٩ سالگی، همه اینها در مدت زمان کوتاهی با گسترش ضرب و شتم و اعدام و سنگسار با قساوت تمام بر زنان تحمیل شد.

بی توجهی به نیازها و خواست های انسانی و پایه ای زنان روز به روز افزایش یافت از جمله : فقر و گرسنگی، آسیب های اجتماعی، قتل های ناموسی ، کودک همسری ، خودکشی و اعتیاد زنان، زنان خیابان خواب یا کارتن خواب ، رحم اجاره ای و …… هزاران پدیده های ناهنجار اجتماعی که در زیر سایه ۴۴ سال حکومت جنایتکار و فاسد اسلامی بر نیمی از جمعیت جامعه شدت یافت. تن فروشی و تجارت سکس و همچنین صدور زن یا دختر به کشورهای همسایه نیز از وجود نامبارک این حکومت ضد انسانی است که هر روز پر رونق تر شد. در ارتباط با استثمار زنان کارگر در ایران هم باید توجه داشت که این قشر در زمره ارزان ترین و بی حقوق ترین قشر در بخش طبقه کارگران هستند. تبعیضات جنسی و نابرابری های حقوقی که فرودستی اجتماعی زنان در ایران را نهادینه می کند به سرمایه داران و کارفرمایان این اجازه را داده است تا بدون هیچگونه محدودیتی از نیروی کار ارزان و منعطف زنان سواستفاده کنند. زنان کارگر علاوه بر آنکه حقوق انسانی شان در جامعه و خانواده به انحائ مختلف در معرض اجحاف و تبعیض قرار دارد عمدتا در کارگاههای کوچک با جعیت زیر ۱۰ نفر که تحت هیچ نوع پوشش بیمه اجتماعی هم نیستند کار می کنند که  تحت ظلم قراردادهای موقت برای محروم ساختن آنان از بیمه بیکاری و تعرضات سیستماتیک طبقه سرمایه دار علیه کارگر است.

وجود تورم و گرانی سرسام آور در طول چهار دهه ، که فقر و فلاکت و گرسنگی را به کارگران و خانواده ها در سطح میلیونی تحمیل نموده است و این زنان کارگر و خانواده های کارگری هستند که مجبورند بار بیشتر این بحران را بر دوش بکشند. در این میان وضعیت زنان کارگر که اغلب نیز سرپرست خانواده اند در طول بحرانهای اقتصادی به مراتب اسفبارتر و با محرومیت بیشتری روبرواست، زیرا که آنان بار ستم مضاعفی را نیز بر دوش می کشند. کارگر زن که در محیط کار تبعیض ونابرابری را با تمام وجود خود لمس می کند، بیرون از کارخانه نیز با آن درگیر و مواجه است. حکومت فاسد و جنایتکار اسلامی در ایران  به عنوان یک نظام ارتجاعی زن ستیز این تبعیضات و نابرابری ها را در ابعاد وسیعی تشدید نموده و به آن پوشش قانونی داده است. خوشبختانه ، بنیان این خیزش که زنان و دختران شجاع ایران سکان داران انقلابی آن هستند، ریشه در نابرابری های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ای دارد که همواره زنجیر بر دست و پای چهار نسل از زنان و دختران بوده و زمینه های تحول و تغییر برای چنین حرکت عظیمی را آماده نموده است.

زنان ایران در خیزشهای دیماه  ۹۶ و آبان ماه ۹۸  و همچنین در خیزشهای خوزستان ، اصفهان ، بلوچستان و… نقش بسیار پررنگ و تاثیرگذارشان را در مبارزه علیه حکومت جنایتکار اسلامی ادا نمودند  و با  شعار ” اصلاح طلب و اصولگرا دیگر تمومه ماجرا”  اصل حاکمیت را نشانه گرفتند و البته در این راستا هم بهای سنگینی از زندان، شکنجه و اعدام پرداختند.  در سالهای اخیر،  نقش مبارزاتی زنان در صف های اول جنبشهای اجتماعی از جمله جنبش معلمان، بازنشستگان، در حرکتهای اعتراضی پرستاران بوِیژه در دوران پاندمیک کرونایی، در جنبش های دانشجویی و بخصوص در جنبش کارگری حمایت و یاری رساندن خانواده های کارگری بویژه نقش زنان در حمایت از اعتصابات و اعتراضات کارگری جزء مبارزات درخشان زنان علیه نابرابری و کسب مطالبات و خواست هایشان بوده است. از بستر این مبارزات پرتوان زنان در زیر سایه سیاه استبداد اسلامی سرکوب گر و زن ستیز ، نه فقط محرکه اصلی خیزش ” زن، زندگی، آزادی”  را رقم زده بلکه به دنیا هم ثابت نموده که هیچ نظام دیکتاتوری به راحتی نخواهد توانست بر نیمی از جمعیت یک جامعه خط بطلان بکشد.

با افتخار ، زنان و دختران جسور و هشیار امروز در ایران،  مصمم تر از هر زمان دیگر بر این مساله مهم  آگاهند که در میدان مبارزه بودن و حرکت جمعی ست که  میتوانند آزادی را بدست آورند و در همه لحظه های مبارزاتی خود به همراه مردان آگاه و دلیر ایران  پیش می روند. در صف مقدم مبارزه مشت بلند کرده و برای آزادی خود و جامعه فریاد می زنند و تعرضات نیروهای انتظامی ، اراذل و اوباش و مزدوران رژیم را دفع می کنند. در دل این مبارزه عظیم است که در کنار مطالبات دیگر حجاب اجباری را با برافکندن روسری ها و آتش زدن آن به نمایش می گذارند . در این روزهای تاریخ ساز، تمام دنیا نظاره گر اراده و شجاعت زنان آزاده ایران را در تغییر سرنوشت خود شاهدند و همراهی و همصدایی با قیام سرنوشت ساز زنان و دختران ایران را بر خود ضروری میدانند. زنان با عزمی راسخ در کنار مردان آزاده با مبارزه ایی وصف ناپذیر، برای دفع هر نوع ظلم و ستم جنسیتی و طبقاتی بپا خاسته اند و تنها خواهان بر کناری حکومت دیکتاتوری شده اند.

بطور حتم و یقین ، پیروزی با مردم ایران است و جمهوری ننگین اسلامی دیر زمانی است که مرده است. از همان روزی  که  سرکوب همه جانبه خود را با تعرض به حقوق زنان و تبعیض و جنایت همه جانبه علیه آنان آغاز کرده بود  و به مدت بیش از چهار دهه هر نوع حمله به موقعیت زنان و دختران را پیش در آمد سرکوب های همه جانبه تری در جامعه نمود. بنا بر این جای شگفتی نیست که شرکت وسیع و تعیین کننده ی زنان و دختران در خیزش آزادیخواهی اخیر، پس از چهل و چهار سال  جنگ روزمره  و تن به تن با حکومت زن ستیز و مستبد حاکم، شاخص پایان عمر این رژیم گردد  و  مردم ایران ، معیار آزادی خود را در” آزادی زنان ” مطالبه کند.

از سوی دیگر، زنان و دختران مبارز و جوانان دلیر و شجاع  که امروز خیابان های شهرهای ایران را فتح کرده اند،  سرنوشت مبارزه را نیز به کف گرفته اند و دیگر دست هر نیروئی که به سمت آنان دراز شود را نخواهند فشرد. چهار دهه تجربه با حکومت فاسد و جنایتکار مذهبی  با جناح های مختلف آن بویژه آزمون بیش از ده سال وعده های پوچ اصلاح طلبان حکومتی و سیاست بازی های حامیان آنها در اپوزیسیون این موضوع را ثابت نمود که از اساس همه باطل اند و باید بروند.

و از سوی دیگر، هر چند نسل جدید رویداد تلخ و فاجعه بار سال ۵۷  را تجربه نکرده است  اما آموزه های گرانبهای آن از یک سوهمراه با رشد اجتماعی و سیاسی با بالا رفتن سطح آگاهی زنان و دختران و از سوی دیگر در قدرت قرار گرفتن رژیم مستبد اسلامی که همه تلاشش تبدیل زن به نیمه انسان بوده ، شکل گرفته است که ماحصل آن امروز نسلی را با خود بهمراه دارد که از مبارزه مُداوم و روزمره برای دست یابی به برابری در حقوق فردی و کسب آزادی ، لحظه ای از پای ننشسته است. امروز که انقلاب ۱۴۰۱ مردم ایران به عنوان یک جنبش پر خروش و باشکوه در جریان است با پشت سر گذاشتن ممنوعیت ها و خط قرمزها، چه قانونی و چه عرفی یا مذهبی، تنها با  اتحاد و همبستگی سراسری است که می تواند مهر ابطال به ۴۴ سال حکومت دیکتاتوری استبداد اسلامی باشد. در مبارزه ایی بی امان و تعطیل ناپذیر  که کل نظام فاسد حاکم را مورد هدف  قرار داده اند.

اگرچه  قتل عمد مهسا ( ژینا ) امینی به دلیل بد حجابی انگیزه ایی شد تا ظلم و ستم مضاعف جنیستی و طبقاتی چند دهه بر زنان به شکل حرکتی انقلابی و  پر قدرت خود را نشان دهد، اما این جنبش را باید در همان چار چوب مطالبات و خواستهای بنیادی زنان دید و بررسی نمود و نمی توان تنها  به حجاب زنان ،  آن را تقلیل داد. سرکوب و پایمال نمودن حقوق زنان و توهین به کرامت انسانی آنان در طول عمر ننگین این حکومت فاسد و جنایتکار اسلامی در تضاد  قهر آمیزی با خیزش ” زن، زندگی، آزادی” خود را در عرصه سیاست نشان داده است.

“به امید آزادی ایران “

 

مریم مرادی

۳۰/اکتبر/۲۰۲۲

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)