نظری به ” ضرورت استقرار جمهوری دوم ” و مقاله آقای کوروش عرفانی “جمهوری دوم ایران (راهکار برون رفت از بن بست)

رضا پهلوی فقط بعداز اعلام مستقیم و بدون شبهه انحلال سلطنت پهلوی و بعنوان یک شهروند عادی و در صورت عدم اعلام وصول شکایت از سوی مردم و کسانیکه از دوره سلطنت پهلوی آسیب دیده اند از وی حق شرکت در مبارزات سیاسی در ایران بعد از ج.ا. را دارد .

در پاسخ به سئوال بسیار مهم و حیاتی ” ایران به کجا می رود ” ، و شناخت پروسه و سیر حرکتی که ایران و ساکنانش بطور مشخص و از زمان شروع مبارزات پدران ما در بیش از صد سال پیش آغاز کردند ، ترسیم تصویری هر چند شماتیک ، یعنی تصویری که چهارچوبهای کلی را برای جوینده ،مشخص کند ، از ضرورتهای اولیه هر گونه سازماندهی برای تعیین تکلیف قطعی با نظام ظالم و خونریز و عقب مانده حاکم بر کشورمان است . شکی نیست که تعیین تاکتیک ها ی مبارزاتی قبل از هر چیز به این موضوع بستگی تام دارد که می خواهیم به کجا برویم و در پی دستیابی به کدام هدف ، تلاش ومبارزه و آماده دادن هزینه هستیم .
اما در ابتدا باید چند مسئله اساسی را به قول دانشمند فرزانه ” محمد رضا نیکفر ” تفکیک دقیق معنایی کنیم ” کنیم
اگر با نگرشی آینده نگر به فردای کشورمان نگاه کنیم منطقا باید بتوانیم به این سئوالات پاسخ بگوییم : الف : چه با ید بشود ؟ که این سقف خواسته ها و آرزوهای ما را تعیین می کند ، ب : چه می تواند بشود که پاسخ به این سئوال با توجه به وضعیت فعلی کشور از جمله سطح رشد یابندگی نیروهای سیاسی و اجتماعی و وضعیت اقتصادی – اجتماعی که در آن قرار داریم ، احتمال تاثیر گذاری نیروهای بیرونی و داخلی غیر قابل محاسبه بر سیر رشد جامعه مانند جنگ ، شورشهای کور ناشی از فشار تحریمها وناکار آمدی رژیم تعیین می شود . و نهایتا اینکه ج: چه خواهد شد که پاسخ به این سئوال با توجه به سیری که حداقل در یکصد ساله اخیر جامعه ما پشت سر گذاشته و خواست ما از یکطرف و تاثیر پذیری شرایط از عوامل غیر قابل کنترل و تاثیر همین عوامل غیر قابل کنترل بر خواست ما و تاثیر گذاری ما بعنوان عامل آگاه و همچنین تاثیر پذیری ما از شرایط ، تعیین می شود ، مثلا در حالتیکه جنگی میان ایران و عربستان سعودی و امریکا از یکطرف وج.ا. از دیگر طرف در گرفته باشد شعارهای ما و تعیین مسیر ما بعنوان نیروهای آگاه جامعه کاملا متفاوت خواهد بود .
پس ما نمی توانیم سیر رشد و شکل و چهارچوب نظام سیاسی آینده را برای کشورمان از میان سیر رشد در پیش گرفته جوامع دیگر مانند رفتن به مغازه و انتخاب یک کالا انتخاب کنیم ، انتخاب های ما محدود به چهارچوبهایی است که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت .
هر جامعه ، پدیده ای یگانه است ، اما می توانیم تشخیص دهیم که جامعه ما چه مشابهت هایی با جامعه و یا جوامع دیگر دارد و یا گفتمان و دوران تاریخی ای که جامعه ما در آن قرار دارد از جنس کدام گفتمان تاریخی است ، بر این اساس و فقط بر این مبنا ما می توانیم از تجارب دیگر کشورها استفاده نماییم و نه بر این اساس که یک تجربه معین در جامعه مفروض دیگر نتیجه خوبی داشته است ، چون ممکنست تجربه ای در کشوری معین نتایج چشمگیری داشته بوده است اما همان تجربه در این شرایط معین در کشور ما نه تنها آن شرایط مثبت را بدنبال نیاورد که حتی نتایج عکس آنرا بدنبال داشته باشد . بر این مبنا مشابهت شرایط کشور ما با فرانسه بعد از انقلاب ۱۷۸۹ واقعی است و این نکته مثبت تحلیل ” اقای عرفانی ” است و این مشابهت در اینست که امروز در ایران ما نبردی سرنوشت ساز از بیش از یک قرن پیش میان سنت و مدرنیته در جریان بوده است ، نماینده سنت و نیروهای ارتجاعی ، سلطنت و روحانیت بوده اند که در عین حال برای جلوگیری از نابودی تاریخی خود ، از بسیاری از تاسیسات و گفتمان های مدرن برای تطبیق گفتمان ارتجاعی خود با شرایط استفاده که نه ، سوء استفاده کرده و کوشش های شاه و روحانیت در عین اینکه از بعضی گفتمان ها مانند جمهوری و مجلس و هیئت دولت بهره برده اند اما همیشه از امکاناتی ارتجاعی مانند ” شاه سایه خدا ” و ” توشیح رای مردم توسط شاه ” و ” ولایت فقیه ” و شورای نگهبان ” برای محدود کردن دخالت جمهور مردم در تعیین سرنوشت خود بهره برده اند و اما حرکت رو بجلو مردم ایران ابتدا ئا و در سال ۱۳۵۷ در اتحاد ” روحانیت ” یعنی یکی از دو نیروی ارتجاعی سیاسی – اجتماعی به خلع قدرت از ” سلطنت ” منجر شد و امروز همان مردم در صدد حذف ” روحانیت ” و ” دین ” از صحنه سیاست کشور هستند یا در بدترین حالت و یا حداقل این موضوع روشن است که سیر مبارزات مردم بسوی اجرایی کردن چنین هدفی است .
. ما فقط می توانیم آنچه را که بر اساس گذشته و پروسه ای که تا کنون طی شده است وقطعا قبل از اینکه نسل ما بوجود آمده باشد وقوع یافته بودندو بخش وسیعی از سرنوشت امروز ما را شکل داده بودند و از آن حوادث نتایج معینی ببار آمده وپروسه معینی شکل گرفته تشخیص دهیم و با توجه به آن واقعیت یعنی شناخت واقعیت بر این سیر تاثیراتی بگذاریم ، پس امکان تاثیر گذاری نیروی آگاه و روشنفکر محدود است به تاریخچه مبارزات سیاسی – اجتماعی و شرایطی که امروز در آن قرار گرفته ایم و نیروهای روشنفکر و آگاه و مترقی می توانند تنها اندکی بر آینده این روند تاثیر گذاشته و تغییرات بسیار کمی در آن بوجود بیاورند ، ما نمی توانیم روندو پروسه را خلق کنیم و طرحی کاملا !نو بر اندازیم چه اینکه این روند قبل از ما شروع شده بوده است ما می توانیم در صورت خلاق بودن ، و توان تولید اندیشه و گفتمان این پروسه را کشف و با توجه به شناخت این سیر و روند ، بر سرنوشت حرکات سیاسی – اجتماعی کشورمان تاثیر گذار باشیم . ، اینجا روی سخن من با آقای ” کوروش عرفانی ” است که در نوشته اول خود در باره ” جمهوری دوم ” بر روی عبارت ” انتخاب ” تا کید دارد و بر روی خواست و اراده عامل انسانی در واحد زمان تا کید بیش از حد دارد در این جملات : ” اگر بخواهیم و اراده کنیم، می توانیم این بار و شاید یک بار برای همیشه، تغییر سیاسی را نه معادل تغییر مسیر تاریخی، که به مثابه تصحیح مسیر تاریخی بدانیم. چنین انتخابی به ما اجازه می دهد که، با الهامی کلی از روش به کار گرفته شده در فرانسه و برخی دیگر از کشورها، از این پس، برای هر تغییر مهم در «عرصه ی سیاست»، مجبور نباشیم تمامی پهنه های دیگ…..ر”
آقای “عرفانی تقریبا هیچ اشاره ای به گذشته حرکات سیاسی اجتماعی واقع شده در کشورمان نمی کنند و نتیجه ضرورت استقرار ” جمهوری دوم ” را نه با تکیه و اشاره به سیر طی شده که صرفا با توجه به روندی که در فرانسه وجود داشته و برای آن مردم تاثیر مثبت داشته است ، همان روش را هم برای ایران تجویز می کنند .
می گویند چون تا کنون و برای هر تغییر کل روابط را شخم زده ایم و خواسته ایم همه چیز را از نو در اندازیم ، این بار نباید اینطور باشد ، این خود ادعایی اراده گرایانه است ، ما ابتدا باید اثبات کنیم که بر اساس آنچه هستیم نه بر اساس آنچه آنرا خوب و مفید می دانیم می توانیم و امکان آن هست که همه چیز و روابط را شخم نزنیم ؟ و دیگر اینکه آنچه از بعد از مشروطیت تا کنون بر مملکت ما گذشته است را اگر از منظری تاریخی نگاه کنیم و آنرا در چهار چوب یک انقلاب مداوم نگاه کنیم آنچه بر مملکت بر ما رفته است اساسا شخم زدن همه روابط نبوده است اینطور نیست که پیشنیان ما یکسره اشتباه کرده اند و نسل ما اکنون به مانند ” نسل قهرمان ” و ” نسل فدا ” برپا خواهند خواست و همه اشتباهات گذشته را تصحیح خواهند کرد و ” فلک را سخت می شکافند و طرحی نودر می اندازند ” . اقای عرفانی نوعی اراده گرایی بشدت روشنفکرانه را در نوشته خود بنمایش می گذارند .
مگر مثلا در خود فرانسه این حرکات از ۱۷۸۹ تا دهه های ابتدایی قرن بیستم به درازا نکشید ؟ والبته در طی این همه سالها جنگ داخلی وبازگشت سلطنت و اعلام ” امپراطوری ناپلئون و جنگ داخلی وحمله خارجی و همکاری ضد انقلاب سلطنت طلب با نیروهای مهاجم و اعلام کمون پاریس را مردم فرانسه بخود دیدند ، .
بگذار با دید ” انقلاب مداوم به آنچه بر مملکت ما بعد از ” مشروطیت ” گذشته نگاه کنیم :” رضا شاه” علیرغم استبداد خود در راه تحکیم قدرت مرکزی و مستقر و مقتدر که سنگ پایه شروع پروسه مدرن ” تشکیل دولت- ملت ” و گام برداشتن در راه آماده سازی کشور برای رسیدن به اهداف مبارزات مردم ایران در رسیدن به حکومت قانون ، مجلس شورا، قانون اساسی ، تفکیک قوا هست گام بر داشت و از یک کشور ملوک الطوایفی ، کشوری با چهارچوب معین جغرافیایی ساخت ، اما ایران در آن سالها برای رسیدن به اهداف والاتر مشروطیت هنوز سالها و دهه ها به زمان نیاز داشت
در فاصله سالهای ۱۳۰۰-۱۳۲۰ در عین حال ، استبداد رضا شاهی برسرعت دستیابی به اهداف نهضت مشروطه تاثیر منفی هم گذاشت که می توان این تاثیر منفی را ” محدودیت تاریخی ” نام نهاد.
ایران هرچند که به بسیاری از پیش زمینه ها و سنگ بناهای رسیدن به یک کشور مدرن که البته حرکتی نسلی است و در همه کشورها ۲۰۰-۳۰۰ سال طول کشیده دست یافت ، پول واحد ، بوروکراسی واحد ،فراهم شدن زمینه ارتش سراسری ، زبان واحد و…. در ۱۳۲۰ عامل خارجی و جنگ جهانی این سیر رو به جلو را متوقف کرد ، در فترت دیکتانوری ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ کشور ما گامهای بسیاری برداشت ، حزب توده علیرغم پذیرش سلطه ” استالین ” بر حزب خود ، که خصیصه ای منفی بود در راه تربیت کارگران در آشنا شدن با حقوق صنفی خود و بوجود آوردن اتحادیه های کارگری اقدامات موثری کرد ، در این میان اندیشه ملی کردن نفت وقهرمان بزرگ مردم ایران ” دکتر مصدق ” مطرح می شود و ایران بمثابه اولین کشور خاورمیانه ای صادر کننده نفت ، تفکر ملی شدن این صنعت را به دنیا عرضه کرده و در این راه شهدای بزرگی مانند دکتر فاطمی و دهها روشنفکر ملی و مترقی تقدیم ملل خواهان آزادی تحت استعمار می کند ، اینطور نیست که پدران ما تا کنون اشتباه کرده اند و ما اکنون یکبار برای همیشه می خواهیم و می توانیم همه آن گذشته مشحون از خطا را تصحیح کنیم از مشروطیت تا کنون حرکت ملت ایران البته با آهستگی به پیش بوده است .
در این ارتباط نوشته ” جمهوری دوم ” “کورش عرفانی ” بسیار تئوریک به معنای جدا از واقعیت و بدون بررسی گذشته جامعه ای که اکنون می خواهد برای تغییر آن طرح و ایده بدهد است . ایده ” جمهوری دوم ” ایده ای است که منعکس کننده ضرورتی است که نیروهای آگاه روشنفکر ومترقی باید برای به واقعیت رساندن آن بعنوان ضرورتی انکار ناپذیر تلاش کنند ، و من خود در سالهای پیش در این نوشته “ ایران به کجا می رود ” و نوشته ” در باره من ” در این باره نوشته ام .
جمهوری دوم نه یک انتخاب به این دلیل که ” فرانسوی ها ” چنین مدلی را انتخاب کرده و موفق بوده اند ، البته هر جامعه ای مدلی یگانه است و تنها اصول کلی آن قابل تکرار به مانند تجربه ای تاریخی است ، اما یک ضرور ت است چون انقلاب در ایران از همان زمان مشروطیت تا به امروز فرزند خوانده ” انقلاب فرانسه” است به این معنا که در پی بوجود آوردن دولت و ملت مدرن که از دستاوردهای انقلاب فرانسه بوده اند ، بوده است . اما وابسته بودن اقتصادی و سیاسی کشور ما در سالهای بعد از مشروطیت قطعا باعث می شود که سیر دستیابی به دولت و ملت مدرن مسیری بسیار متفاوت نسبت به کشورهای اروپایی که این مسیر را طی کرده اند درپیش بگیرد
با توجه به تجربه کشورهای پیرامونی که بشدت وابسته به کشورهای پیشرفته صنعتی بودند و بعد از جنگ دوم جهانی رشد شتابان اما ناموزون را تجربه کردند و دخالت سود جویانه و گاه توطئه گرانه کشورهای پیشرفته صنعتی در سرنوشت کشورهای پیرامونی ، انقلاب در ایران ، منتقد مدرنیته بوده ودر فضای پست مدرن خواهان نوعی جدید از ارتباط میان کشورهای خاورمیانه ای صادر کننده نفت با کشورهای پیشرفته سرمایه داری بود ، اماا ایرانیان در سال ۱۳۵۷ هنوز تکلیف خود را با نیروهای تولید گر سنتی که با توجه به تجربه سرمایه داری وابسته و خانه خرابی کشاورزان و شبکه توزیع و تولید سنتی و خرد بشدت نسبت به مدرنیته و رژیم شاه که آنرا نماینده تجدد و مدرنیته می دانستند بدبین بودند ، روشن نکرده بود ، روحانیت به طور طبیعی نماینده و سخنگوی این اقشار بود، هرچند که همین ” روحانیت ” از قضیه تنباکو بدین سو ، همیشه در معامله با دربار و سرمایه خارجی همین اقشار را وجه المصالحه قرارداده و با استفاده از کارت آنان معامله کرده و از امکانات اجتماعی وسیاسی برخوردارشده بود ، اما در سال ۱۳۵۷ همین اقشار سنتی و بازار که” روحانیت ” به شهادت تاریخ همیشه به آنان خیانت کرده بود ، به روحانیت اعتماد داشته و این قشر (روحانیت )را بنمایندگی مبارزات سیاسی خود برگزید ،اکثریت مردم ایران که از نظر مذهبی و فرهنگی بشدت زیر رهبری فکری اقشار تولید گر سنتی و فرهنگ وایدئولوژی دینی آنان بودند باید چنددهه حاکمیت سیاسی و اجتماعی و تفوق فرهنگ سنتی دینی اقشار محافظه کار اجتماعی را می پذیرفت ، در سال ۱۳۵۷ انقلاب با اکثریت جمعیتی و رهبری فکری اقشار تولید گر سنتی و بازار وروحانیت و روشنفکران مدهبی و بنیاد گرا به انجام رسید ، هر نوع حرکت بسوی تعمیق مدرنیته باید از دو مرحله خلع سلطنت بعنوان حکومت فردی و ضد حاکمیت جمهور مردم می گذشت ، هر نوع حرکت بسوی حکومت قانون و سکولاریزم و ملی گرایی باید دین بعنوان یک نظریه سیاسی را بی اعتبار می کرد و اقشار سنتی و حتی کارگران که بشدت تحت تاثیر فرهنگ و جهان بینی سنتی – دینی و البته شیعی این دسته بودند باید با چشم سر ناتوانی روحانیت و روشنفکران بنیاد گرای شیعی را در امر اداره جامعه می دیدند ، چنین تجاربی تا به ” زیست ” درنیایند و نیروهای ارتجاعی ناتوانی خود را به عینه بمعرض نمایش نگذارند بعنوان استخوان لای زخم باقی مانده و همیشه زمینه بازگشت این تفکرات و نمایندگانشان به سپهر سیاسی کشور محتمل است . امروز ۱۳۰ سال بعد از انقلاب مشروطیت ، سلطنت ، قدرت سیاسی را بطور کامل از دست داده است و مردم خلع سلطنت را به کمک یار غار همیشگی اش یعنی ” روحانیت ” انجام دادند ، به این معنی انقلاب ۵۷ حرکتی به پیش بوده و یکی از دوبازوی ارتجاع یعنی سلطنت را که مخل حاکمیت جمهور مردم بر سرنوشت خود بود را از دور بازی خارج کرد و البته بهای آنهم قدرت گیری روحانیت ارتجاعی بوده است که اکنون بخشهای وسیعی از همان مردم در کار تدارک زدودن دخالت روحانیت و دین از میدان سیاست در کشور هستند . در عین حال روحانیت برای یار گیری از میان نیروهای اجتماعی مجبور به کشاندن روستاییان وساکنان مناطق محروم و حتی زنان به دانشکاهها و مراکزاداری وامور بوروکراتیک اداره کشور بود و در مواردی که حاکمیت خود نمی خواست به این ضرورت پاسخ دهد ، فشار نیروهای اجتماعی آزاد شده از حکومت ” اتوکراتیک ” و نخبه گرای ” شاه ” ، رهبران عقب مانده ج.ا. را به عدم مقاومت وادار کرد . آنچه در ایران و در سال ۱۳۵۷ صورت گرفت دگردیسی ” مدرنیته نخبگان ” به ” مدرنیته توده ای ” بود ، جمعیت کثیری از محرومترین اقشار اکنون امکان استفاده انبوه از امکانان مدرن دانشگاه و موسسات عالی وکشانده شدن روحانیت و طلبه ها بعنوان عقب مانده ترین اقشار اجتماعی به مرکز روابط مدرن و شبه مدرن اداره بوروکراتیک کشوررا پیدا کردند ، با این نگرش انقلاب ۵۷ حرکتی به پیش بوده که رهبری روحانیت سعی در لگام زدن به آن را داشته و این ممانعت تا به امروز هم ادامه دارد . درست به این دلیل است که امروز ایران صاحب یکی از تحصیل کرده ترین جمعیت در خاور میانه و دارای بیشترین تعداد زنان دانشگاهی و دانشجو در منطقه است . زندگی از مرگ می روید و روحانیت بدون اینکه خود بخواهد با قدرت گیری سیاسی در سال ۵۷ ، شرایط ر ا برای ایران سکولار و حتی لاییک فراهم می کند و این خود بیانگر به پیش بودن حرکت مردم ایران از مشروطیت بدینسو است

با چنین نگرشی زمینه این سخن که ما و نسل ما امروز می خواهیم حرکت گذشتگان را که گویا فقط خطا و اشتباه بوده تصحیح کنیم ، محلی از اعراب ندارد .
با چنین نگرشی بحث بر سر اینکه سلطنت طلبها نیز حق دارند و بیایند در دموکراسی بعد از ج.ا.متاع خود را به جامعه عرضه کنند و یا آنطور که اقای ” عرفانی ” می گویند ” تاکیدی بر روی شکل حکومت بعد از ج.ا.” ندارند، می تواند صرفا برای راضی کردن سلطنت طلبان کاربرد داشته باشد ، حکومتهای فردی چه از نوع فقاهتی آن و چه از نوع سلطنتی آن باید و یکبار برای همیشه از سپهر سیاسی ایران حذف شوند ، هر نوع تردید در این موضوع ، یا بیانگر عدم برخورد تاریخی با مبارزات سیاسی امروزملت ماست و یا بیانگر نوعی سازش با نیروی ارتجاعی سلطنت برای باز گرداندن این نیرو به قدرت سیاسی است . اکنون بسیاری از شرایط لازم برای حذف نیروهای فرا قانونی از عرصه سیاست در ایران فراهم است و خود این واقعیت که امروز ” سلطنت ” سعی دارد با کمک ” عربستان ” و آمریکا ، خود را در عرصه جهانی و کشوری مطرح کرده و زنده نگهدارد بهترین دلیل نداشتن پشتوانه مردمی و فاسد بودن این نیروی سیاسی است .
حکومت فردی ولی فقیه نیر جز با کشتار وسرکوب نمیتواندخود را بر سر قدرت نگهدارد و این خود دلیل کافی است که ج.ا. امروز نیز به نیرویی ضد حاکمیت جمهور مردم در تعیین سرنوشت خودتبدیل شده وبه اندازه سلطنت ارتجاعی است . بر این اساس آنچه که بعنوان طرحی شماتیک برای فردای کشورمان بعد از ج.ا. می توان در نظر داشت و منطبق با سیری است که از گذ شتگان و پدران ما ، به ما رسیده است به جز جمهوری دوم نمی تواند باشد، نیروهای طرفدار نظام سابق علیرغم این ادعا که شکل نظام سیاسی بعد از ج.ا. بری انها مهم نیست قابل اعتماد نبوده و با توجه به متحدان بین المللی آنها که نومحافظه گران آمریکایی وعربستان سعودی هستندو در داخل هم در بهترین حالت بخشهای سر خورده بازار و تولید گران مرفه سنتی که در حوزه سیاسی بعد از سر خوردگی از ” روحانیت ” به نوعی ممکنست به ” سلطنت ” گرایش داشته باشند ، هستند در صورت حضور دوباره و تفوق بر صحنه سیاسی کشور ، قطعا بدنبال اعلام سلطنت و قلع و قمع نیروهای ملی و مترقی خواهند بود .
رضا پهلوی فقط بعداز اعلام مستقیم و بدون شبهه انحلال سلطنت پهلوی و بعنوان یک شهروند عادی و در صورت عدم اعلام وصول شکایت از سوی مردم و کسانیکه از دوره سلطنت پهلوی آسیب دیده اند از وی حق شرکت در مبارزات سیاسی در ایران بعد از ج.ا. را دارد . نیروهای مذهبی که بخواهند در ایران بعد از جمهوری اسلامی در مبارزات سیاسی فعال باشند تنها با اعلام وفاداری به نظام بر آمده از قانون اساسی سکولار وعدم دخالت مذهب و شریعت در شکل دهی قانون اساسی حق فعالیت سیاسی خواهند داشت .
اما در باره اینکه شکل گذار از این حکومت به ” جمهوری دوم ” چگونه خواهد بود و نظرات اقای “کورش عرفانی ” در احتراز از به کار بردن این پروسه تحت عنوان” انقلاب” کاملا محل ایراد است و سرنگونی ج.ا. فقط با انقلابی دیگر که در ادامه انقلاب مشروطیت و انقلاب ۱۳۵۷ است ممکنست که در این باره در نوشته دوم بحث خواهیم کرد .

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com