” روحانیت ” تحت رهبری ” خامنه ای ” و ” اصولگرایان ” عملا و فقط در صورتی به نهادها و گفتمان بر آمده از مدرنیسم تن می دهد که بتواند آنرا با ابزارهایی به خدمت حفظ و ادامه حاکمیت خود در آورد و عملا تبدیل به ابزاری برای به فساد کشیدن انسانها ، نهادها و کشور شده است

به چهره تک تک دانشجویان فعال در جمعی که خود را تحت عنوان ” جنبش های عدالتخواهی دانشجویی ” که نگاه می کنی ، براحتی می توانی به این موضوع اذعان کنی که اینان عموما به خانواده های کم در آمد ، روستایی و نقاط درو افتاده کشور و حتی حاشیه نشینان شهری تعلق دارند ، مجموعه ای که در حکومت هایی از نوع نظام سیاسی حاکم بر ایران تا قبل از انقلاب عموما نادیده گرفته می شوند . اما ایران اولین کشوری است که همین به حاشیه رانده شدگان ، روستاییان و مردم حاشیه نشین شهری و اجتماعی بر علیه آن شکل از ” مدرنیته ” به پا خواستند ، وِیژگی ایران تا قبل از سال ۱۳۵۷ ، نوعی” نخبه گرایی” بود نه اینکه اگر فردی وابسته به خانوده ای فقیر و روستایی ، استعدادی داشت و می توانست با جدیت و کوشش های فردی و عموما استثنایی از پله های ترقی بالا رود ، قانونی وجود داشت که از پیشرفت وی جلوگیری نماید ، اما چنین بر آمدها و ترقی جوانان وابسته به اقشار و طبقات ضعیف همانطور که گفته شد ، فردی ، استثنایی و یک از هزار بود .
از اولین سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و صادرات نفت همراه با گسترش امکانات مدرن آموزش و پرورش و فراهم شدن تحصیل در شمار انبوه فرزندان این آب و خاک که به خودی خود دستاورد عمیق شدن ریشه های تفکر مدرن در همه حوزه های زندگی اجتماعی بود و در اوان سال ۱۳۵۷ ، بخش های بیشتری از جوانان با وابستگی های اجتماعی و گرایشات سیاسی متفاوت در دانشگاههای داخل و خارج تحصیل کرده و ” رژیم سیاسی ” مبتنی بر حاکمیت نخبگان را بر نمی تافتند و حاکمیت سیاسی بی اعتنا به این واقعیت ، از توزیع عادلانه تر قدرت سیاسی و اجتماعی سرباز می زد ، در آخرین سالهای قبل از انقلاب ، حتی تعدا د بسیار زیادی از طلبه ها ، وارد دانشگاه ها ” گیرم که دانشگاه الهیات و معقول و منقول ” شده بودند .
چه با ج.ا. مخالف باشیم و چه موافق بر این حقیقت نمی توان چشم پوشید که همراه با وقوع انقلاب امکانات بسیاری برای کشیده شدن بخشهای وسیعتری و حتی میلیونی مردم از اقشار مختلف و بخصوص مردم کم درآمد و ساکن مناطق حاشیه ای شهر ها و کشور به عرضه زندگی اجتماعی و روابط بوروکراتیک و اداری که بخودی خود و در بدترین برداشت ، روابطی مدرن یا شبه مدرن بودند فراهم شد . روحانیت که اززمان ظهور اولین نشانه های مدرنیزم از دادگستری و آموزش پرورش و حتی راه آهن و داروخانه با آن مخالف بود و جمله معروف ” شیخ فضل الله نوری ” که می گفت ” تحصیل زنان عین فحشا است ” و ” انسانها در مقابل قانون با یکدیگر برابر نیستند ” ، اثبات کننده ضدیت ” روحانیت ” با پیشرفت و تجدد بود و اینکه امروز هم همین شیخ ، مرجع و مراد خامنه ای و مصباح یزدی است بخوبی اثبات کننده این موضوع است که همراه با انقلاب ۱۳۵۷ ، مدرنیته و تجدد ، روحانیت را به دنبال خود نه تنها کشیدند که مجبور به اطاعت از ضرورت های خود کردند . یکی از دلایل بازسازی نظام گذشته توسط ج.ا. هم دقیقا این است که اسلام و دینی که روحانیت فقاهتی معرفی می کند حرفی برای اداره جامعه ندارد و بیشتر لاف می زند واز امروز به فردا را به شکلی و همراه با بدتر شدن اوضاع می گذراند . و چون نه با عقل ودرایت که به اجبار تسلیم تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی بر آمده از نیازهای سختار اقتصادی می شود ، معمولا این تغییرات به بدترین شکل ممکن در کشور تحت حاکمیت ج.ا. به اجرا در می اید

. یکی از این ضرورتها که به ج.ا. تحمیل شد تحصیل میلیونی جوانانی بود که پدرانشان در اعتراض به نظام ” نخبه سالار ” قبل از انقلاب به پا خواسته بودند ، می خواهم بگویم اگر امروز فرزندان روستائیان و ساکنان مناطق محروم را می بینیم که در دانشگاهها و مراکز عالی تحصیلی و مراکز صنعتی به کار وتحصیل مشغول هستند ، این خود از دستاوردهای مدرنیته و تعمیق آن در کشور ما و فراهم شدن تغییر و گذر ازمدرنیته نخبگان به مدرنیته توده ای است و فارغ از گرایش سیاسی ، اینان این دانشجویان ، فرزندان مدرنیته وبر آمده از امکاناتی است که طوفان مدنیته با خود به ایران آورد .
اما مطابق معمول که در جامعه ما روحانیت همیشه به کناری می ایستد و تا حرکتی اجتماعی براه بیفتد ، سرو کله آخوند و روضه خوان و اصولگرا و سنت گرایان تحصیل کرده پیدا می شود که ما هم هستیم و ما از اول همین حرفها را می زدیم و به روی مبارک هم نمی آورند که تا همین چند دهه پیش با رای دادن زنان هم مخالف بودند ، در ارتباط با دانشجویان مناطق محروم و متعلق به خانواده های فقیر نیز دقیقا همین کار را کرده اند .
دانشجویانی که در موسسات مدرن و دانشگاهها و موسسات عالی درس خوانده اند را تحت عنوان دانشجویان بسیج و جهادی ، چنان سازمان داده اند که گویا این جوانان هر چه دارند از ” حوزه های و مدرسه های دینی ” دارند و عملا بسیاری از اینان همان شعار را تکرار می کنند که ” دمکراتیک و ملی هر دو فریب خلق اند ” و ” الاسلام یعلو ولا یعلی علیه ” که اسلام ورای همه است و بالاتر از اسلام هیچ چیز نیست . یعنی ” روحانیت “همانطور که سعی کرده است مثلا ” انتخابات ” را با شمشیر دموکلس ” شورای نگهبان ” عملا از کار بیندازد و حق انتخاب انتخاب کنند گان را محدود و نقریبا منتفی کند ، در مورد حضور میلیونی جوانان در دانشگاهها سعی می کند با سازماندهی آنان در نهادهایی مانند ” بسیج دانشجویی ” ، این دانشجویان را به خدمت اهداف سیاسی خود در بیاورد و فقط آن تعداد از دانشجویان حق فعالیت سیاسی دارند که در راستای منافع سیاسی و فرقه ای آخوند فقاهتی – ولایی گام بردارد . کار این رسوایی به جایی رسیده است که ” سعید زیبا کلام ” آن کس که تامدتی پیش به نام ” خامنه ای ” قسم می خورد از ولایت پذیری بعنوان ” صغارت پذیری ” یاد می کند و دیگر حتی او هم حاضر نیست به پذیرش الگوهای فقاهتی و ولایی تن بدهد .
” روحانیت ” تحت رهبری ” خامنه ای ” و ” اصولگرایان ” عملا و فقط در صورتی به نهادها و گفتمان بر آمده از مدرنیسم تن می دهد که بتواند آنرا با ابزارهایی به خدمت حفظ و ادامه حاکمیت خود در آورد و عملا تبدیل به ابزاری برای به فساد کشیدن انسانها ، نهادها و کشور شده است . پر شورترین و صادقترین جوانان این مملکت را تحت سازمانی به نام ” سپاه پاسداران ” سازمان داد و از انها مشتی سردار اختلاسگر در مجلس و نهادهای نظامی و انتطامی ساخت .
دانشجویانی که می دیدند حکومت اسلامی بر علیه زحمتکشان وکارگران و ضد عدالت سیاسی و اجتماعی گام بر می دارد و خود را تحت عنوان ” دانشجویان عدالت خواه ” سازمان دادند را به دفعات همین سیستم دستگیر کردو حتی شلاق زد ! آنان را به بیراهه های مبارزه با رفسنجانی که گویا این اوست که مظهر زندگی اشرافی و انحراف ج.ا. از عدالت پروری است و اگر او حذف شود ، همه انحرافات ج.ا. رفع می شود کشاند ، آنان را به سرکوب دانشجویان دگراندیش واداشت ، بعد از اینکه ” فیروز ابادی ” به خاطر گرایش به ” حسن روحانی ” مورد غضب قرار گرفت ، توسط ” جنبش عدالتخواه دانشجویی ” موضوع سوء استفاده وی از یک ویلا مطرح شد و جنبش دانشجویی عدالتخواه ، برای کوبیدن جناح رقیب عملا به آلت دست خامنه ای تبدیل شد . در حالیکه خود ” جنبش دانشجویی عدالتخواه ” می داند که ویلای ” فیروز ابادی” یک از میلیون از این نوع حق کشی هاست . چرا ” جنبش ” به سراغ ملک و املاک برادران لاریجانی و زمین غصب شده از سوی آنان در ورامین نمی رود ، چون خامنه ای فعلا با آنها هم پیمان است و ” خامنه ای ” اگر روزی تصمیم به حذف آنان بگیرد ، قطعا اختلاس ها و دزدی های این سه برادر را هم در بوق و کرنا خواهد کرد .
آیا این نیست که این جوانان صادق به الت دست ” خامنه ای ” برای کوبیدن هر کس که با وی اختلاف سیاسی ، داشته باشد تبدیل شده اند ؟
آقایان و برادران جنبش عدالتخواه کمی انصاف داشته باشید و فکر کنید آیا واقعا شما می توانید درچهارچوب این نظام حتی یک گام در دفاع از منافع کارگر شلاق خورده ، کارگر اخراج شده توسط کارفرمایی که خود نظام ، اموال مردم را به وی به مفت فروخته و حتی حقوق ماهانه وی را هم نمی دهد ، در دفاع از حق میلیونها حاشیه نشین شهری که فرزندانشان یا در زندانها می پوسند و یا دسته دسته اعدام می شوند ، دفاع کنید ؟ مگر همین ” معتمدی نژاد ” دبیر جنبش نبود که بخاطر حضور در تجمع رانندگان کامیون ، دستگیر شد و به چشم خود دید که با دستگیر شدگان چه بر خوردی می کنند ، به چه امید دارید ، آیا آنقدر از درک و شعور مسائل به دور هستید که فکر می کنید ” خامنه ای ” در راس این بیعدالتی ها قرار نداردو می خواهید این موضوعات را به اطلاع او برسانید ؟ بعید است اینقدر خام باشید .
” روحانیت ” برای حفظ منافع خود تمامی یک مملکت را به خدمت خود در آورده است و شما هم بعنوان بخشی از این ملت آما آگاهانه و با تصمیم خود و با امید باطل داشتن به پدیده ای به نام ” انقلاب اسلامی ” به ابزار ” خامنه ای ” . ” مصباح یزدی ” و ” مکارم شیرازی ” ها تبدیل شده اید . کمی به اطراف خود نگاه کنید ، مردم ما در بلوچستان و کردستان و کوهستانهای لرستان و بختیاری با کمترین امکانات زندگی می کنند ، فرزندان ما در کپر و آغل گوسفندان کلاس درس تشکیل می دهند و آنوقت به حوزه های دینی و جلال و جبروت آرامگاه خمینی نگاه کنید ، اشک از چشمانتان برای این همه نابرابری سرازیر نمی شود ؟ چرا امروز یک طلبه ، نمی تواند مانند یک طلبه در زمان شاه ، فقیرانه زیست کند ، زمانی که من خود طلبه بودم با حداقل ها زندگی می کردیم ، ایا روحانیت قدرت را گرفت که مدارس دینی را به مراکز و مدارس اشرافی تبدیل کند و خود زندگی سراسر تجمل را تجربه کند ، یاد دارم که در زمان شاه در سلول زندان با ” حجت الاسلام دعا گو ” هم سلول بودم و از او پرسیدم گه کدام انگیزه وی را به زندان کشانده و او گفت مگر می توان این همه بیعدالتی را دید و دم بر نیاورد ” امروز معلوم شده است که تمام آن ادعا ها برای دست یافتن به قدرت سیاسی و منزلت اجتماعی بوده است و دیگر هیچ .
به زندگی روحانیونی مانند ، ری شهری ، مکارم شیرازی ، ابراهیم رییسی ، امام جمعه ایلام و امام جمعه سابق سبزوارو داماد متخلف وی مسئول صندوق ” ثامن الائمه ” نگاه کنید اثری از عدالت جویی در این زندگی ها می بینید ؟ مگر همین ها و امثالهم حکم شلاق کارگران معدن ” آق دره ” و یا ان برادر عدالتخواه شما را صادر نمی کنند ؟
به راه دور نروید به همین جنوب شهر تهران سری بزنید ، جمهور ی اسلامی از آن خاطر که به بازسازی ساختار سیاسی – اجتماعی قبل از انقلاب تن داده ، امکان حل اولیه ترین ناهنجار ی ها و نابرابری ها و رفع فقر و فساد و اعتیاد را ندارد . به روحانیت اعتماد نکنید ، روحانیت در سپهر سیاسی ایران ، عجوز هزار داماد است ، شما راهم فاسد میکندو بعد اگر مقاومت کنید و فاسد نشوید ، دستگیر می شوید ، حذف می شوید ، کمی فکر کنید ، مردم ما ، زحمتکشان ایران و حاشیه نشینان وبر خاک افتادگان به شما و حرکت انقلابی شما نیاز دارند ، خود را از دام این عجوز هزار داماد رها کنید .

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)

این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر می‌کنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و می‌خواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com