مقالهی “پرخاش در تنگنا – تاملی بر مضمون و آداب بحث در میان فعالان سیاسی چپ” در رادیو زمانه از محمدرضا نیکفر، خشونت کلامی و تلاش برای بدفهمی با فکر سیاسی رایج چپ را همخوان میداند و در پاسخی که به مخاطبان مقالهاش داده است مدعی میشود :
“اصولا در ایران کسی وارد بحث با شما نمی شود الا برای قانع کردن شما و ثابت کردن اینکه شما کاملا در اشتباهید. و نظر ایشان وحی منزل است” سپس نیکفر نتیجه میگیرد که “با اندیشیدن دموکراتیک فاصله بسیار داریم .” در صورتی که ما در ایران با بحثهای چالشی و تعیین کننده و در عین حال سخت و طاقتفرسایی مواجهایم و خشونتی که اصل بحث را منتفی کند آنچنان “رایج” نیست .
آقای نیکفر ، مقالات شما مرتب خوانده و بررسی میشود. این شما هستید که برای پاسخگویی در دسترس مخاطبان نیستید. گروهی از مترجمین و منتقدین در اینجا در کانالهای تلگرامی و فیسبوک و مطبوعات، عمیقترین مباحث ضروری جامعه ایران را کاوشگری میکنند و بعضا پاسخگو هم هستند. در آن سوی مرز نیز بطور مثال دوستانتان به فراخوان عمومی ۲۲۰ سوسیالیست چپ واکنشهایی نشان دادند و نقد درخشان “صدای سوم در برابر ضدامپریالیسیم ناسیونالیستی چپ” از شهاب برهان در اخبار روز منتشر شد. از جانب تقی روزبه ، روبن مارکایان ، امیر خوش سرور، سعید سهرابی پاسخهایی داده شده است.
این نمونه نشان دهنده سطح دیالوگی متین و سنجیده است. اتفاقا همین نوشته شما گنگ و بدون مصداق است که البته با گوشهی چشمی به موضوع مورد بحث فراخون از وارد شدن مستقیم به مسئله پرهیز کرده و با کلی گویی از c , b , a فرضی مثال آوردید که چه شود؟ اگر بگویم شاید نخواستید چهره فیلسوفانه نیکفر خدشهدار شود، خشونت کلامی بکار بردهام؟ تحول خواهان در واکنش به فاصله شدید و عریان طبقاتی جامعه ایران مثل سیر و سرکه میجوشند و نظراتشان را در حل معضلات پیچیده کنونی عرضه میکنند، چرا متوقع اید که بحثهای تئوریک در ارتباط با مبارزه حاد جامعهی سراسر بحران ساختاری، رنگ خشونت نگیرد!
شهاب برهان در فرازی از نقد بعدی خود به ایرادهای وارد شده به مقاله اول چنین پاسخ گفته است: “جبههی مخالف تهاجم جنگی به ایران میتواند پاسیفیستهای ایران و دنیا، فرصتطلبان و منفعتطلبان، میهنپرستان، طرفداران خود رژیم اسلامی، بخشهایی از جناح های امپریالیستی …. تا کمونیست های انقلابی را شامل شود که نقطه اشتراکی بجز مخالفت با یک جنگ معین ندارند. در چنین جنبشی هر جریانی به دنبال آرمانها و یا منافع خود است. کمونیستهای ایران مخالفت با جنگ را نباید از مبارزهشان با رژیم جمهوری اسلامی و مبارزهشان با سرمایهداری و امپریالیسم منفک کرده به بیراههی پاسیفیسم یا میهنپرستی و یا دفاع از موجودیت جمهوری اسلامی زیر لوای دفاع از میهن بیافتند. به عبارت دیگر، صدای سوم برای کمونیستهای ایران در جنبش ضد جنگ، صدای مخالفت با جنگ نیست بلکه تصریح و تشدید مبارزه سیاسی و طبقاتی با هر دو طرف جنگ در متن مبارزه ضد جنگ است. کمونیستها برخلاف بسیاری پاسیفیستها نمیتوانند به گفتن « نه به جنگ» بسنده کنند. صدای سوم واکنشی است به دو گرایش که یکی خواهان تهاجم نظامی آمریکا برای سرنگونی جمهوری اسلامی است و دیگری که در مخالفت با تهاجم نظامی به ایران، در کنار جمهوری اسلامی قرار میگیرد. شعار «نه به جنگ امپریالیستی! نه به جمهوری اسلامی!» یک موضع سوم در برابر دو موضع یاد شده در قبال جنگ است”.”صدای سوم کمونیستها در وهلهی اول باید بیان ” نه این و نه آن” باشد. اما صدای سوم اگر محدود به ” نه به این و نه به آن” در دوئل جنگی باشد، هنوز صدای سوم نیست، صدای انفعال و تماشاگری بیطرفانه است. صدای سوم پاسخ ِ این پرسش است: اگر نه این و نه آن، پس چه؟ شعار «نه به این و نه به آن» به معنای بیطرفی نیست به معنای طرفداری از جنبشهای مترقی مردم ایران در برابر هم امپریالیسم و هم جمهوری اسلامی است. طرفداری از هرکدام از این عفریتها یا بیطرفی یا فرعی کردن تاکتیکی یکی از آنها با هر توجیهی، به زیان حرکت مردم ایران برای رهائی و به دست گرفتن سرنوشت خودش تمام خواهد شد و به نیروهای مترقی و پیشرو در ایران ضربه خواهد زد. هر کدام از این دو طرف پیروز بشوند، تلفات و تاوان بلافصل و نقداش را جنبشهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه مردم ایران خواهد داد و بازنده اولیه و نهائیاش مردم ایران – و صد البته جنبشهای مترقی مردمان منطقه – خواهند بود”.
اصغر ایزدی در کامنتی همدلانه با نیکفر مینویسد: “چپ شرمگین است و از ترس اینکه دوباره فاجعه نیافریند دست به حمله میزند تا از خود دفاع کرده باشد. چپ ایران سیاسی نیست ایدئولوژیک است، به جای طرح مساله سیاسی به ارمانهای سیاسی میپردازد.” در حالی که پیوند ارگانیک آرمان سیاسی و عمل برای شکوفایی آن، امر مهم مبارزاتی ماست . تا زمانی که معیار، فقط پایبندی در تغییر جامعه به دنیای انسان مدار سوسیالیستی و تدارک برای آن دیده شود، آرمان و سیاست ورزی به هم آسیبی نمیزنند و این همان ضرورت رها شدن از تنگنایی است که نیکفر آن را باورهای چپ میداند. اگر مسائلی چون دولت، طبقات، استثمار ، امپریالیسم، انقلاب و مبارزه طبقاتی، گرههای کوری شدهاند که راهکار چپ را زمینگیر کردهاند و نیکفر از آنها به عنوان بسته خلق کرد و بسته طبقه کارگر و . . . نام میبرد، اما میدانیم که این مفاهیم خود از ثمره مبارزات نستوه و تجربیات دویست ساله زحمتکشان و کارگران و جدلهای نظری نمایندگان اندیشمند پرولتاریا برآمده آنگاه جمعبندی و تئوریزه شدهاند که البته باید باز تعریف و تدوین دوباره و بهروز و کاربردی شوند.
دستیایی به قدرت سیاسی برای امکانگیری و راهگشایی جهت ساختن جامعه مشارکتی و تعاون و همکاری دلخواه اکثریت مردم که از نعمات نیروی کار خود محروماند، دلمشغولی همیشگی چپ بوده و هست.
مضمون سوسیالیسم مارکسی استراتژی چپ عدالتخواه و دموکرات است، هر تاکتیک و آدابی که چپ را از مسیر فهم مبارزه طبقاتی و درک ناتوانی تشکل کارگری در لغو کار مزدی بعنوان ریشه بندگی شهروند امروز، بازدارد، در واقع مبارزین چپ را از نقش خطیر و سرنوشت سازی که به عهده دارند پیشاپیش باز خواهد داشت.
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
سلام آقای بهاری،
در مورد دسترس نبودن. من در دسترس هستم از طریق چیزی که مینویسم. حوصله و وقت فیسبوک و … را ندارم. کوشش میکنم استدلالی بنویسم تا لازم نباشد خودم را به نوشتهام سنجاق کنم. به طعنهای هم که زدهاید، چه پاسخی میتوانم بدهم؟
در مورد ایرادهایی که گرفتهاید:
جوابی ندارم. جوابم همان مقاله “پرخاش در تنگنا”ست.
به این جواب میافزایم، نکتهای درباره ادعایی که درباره بحثهای عمیق و پیشرفتهای آن کردهاید.
دلتان خوش است. در این سی و چند سال بحثها پیشرفتی نکردهاند. چند اصطلاح خارج شده (مرحله انقلاب، دیکتاتوری پرولتاریا …) و چند اصطلاح تازه اضافه شده (حقوق بشر، سکولاریسم، دموکراسی)، اما در منطق گفتمان و روال بحث چیزی عوض نشده.
به همین مورد اخیر توجه کنید. ببینید که عدهای از رفقای قدیم تا چه حد همدیدگر را میفهمند و پس از بحث آیا به توافقی میرسند یا نه.
درود بر شما
پنجشنبه, ۱۴ام تیر, ۱۳۹۷