در پاسخ دوستی که دل به فرزند محمد رضا پهلوی بسته است ،

متأسفانه فکر کنم تو و همه کسانی که ممکن است مثل تو بیاندیشند ، هیچ چشم انداز منطقی وعلمی از مبارزات اجتماعی نه تنها ندارید بلکه بر اساس ، آن نگرش خورده بورژوازی ، که محقق شدن هر رویداد اجتماعی را در زمان حیات خودش میخواهد ، و به این نمی اندیشد که کیفییت و کمییت این رویداد منافع و مضرات آن برای مردم جامعه اش چه میتواند باشد ، این خصیصه ، از خصلت خود خواهانه این اقشار اجتماعی ایست ، که حتماً هر رویداد باید در زمان حیات خودشان اتفاق بیفتد ، اگر تجربه انقلاب پنجاه و هفت را به خاطر بیاوری همین اقشار سخنانشان این بود که شاه و خاندان پهلوی بروند هر که میخواهد بیاید ، بدون اینکه ذره ای بیندیشند که روح الله خمینی ، وارث کاشانی که خود عامل آمریکا و انتلجنس سرویس بود و کاشانی و خمینی هردو وارثان شیخ فضل‌الله نوری که به دلیل خنجر زدن از پشت به مشروطه‌خواهان که خود عامل انگلیس بود آزادی خواهان اعدامش کردند ،، است
حالا هم همان اقشار خامی که چه در کودتای ۲۸ مرداد فرمانبر کاشانی شدند و چه در پنجاه و هفت زیر پرچم روح الله خمینی
قرار گرفتند و باعث شدند جامعه به قهقرا برود ، و غافل از این بودند که روح الله خمینی مهره ایست که سازمان سیا و سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و غرب برای ملت ایران خوابش را دیده اند و با فرستادن شمایلش در ماه به مردم ایران قالب کردند
حالا هم همین اقشار خورده بورژوازی ، سطحی نگر و نا آگاه
اینبار مهره دیگر سازمان سیا و سازمانهای اطلاعاتی غرب یعنی
فرزند شاه سابق را که اینبار قادر به فرستادن شمایلش درماه نیستند ، در تدارک قالب کردنش به ملت ایران اند ، و اقشاری که قرار است دوباره اسیر این بازی تکراری سازمان سیا و سازمانهای اطلاعاتی غرب شوند ، فکر میکنند که نداشتن عمامه ایشان
و داشتن کروات ، می تواند امید بخش دموکراسی در جامعه فلاکت زده ما باشد ، و اسیر همان حرفهای تکراری همه باهم که از زبان خمینی شنیده میشد
از زبان مبارک همین فرزند محمد رضا شاه پهلوی تکرار میشود ، سخنانی هم که به زبان می آورد که من طالب هیچ مقامی نیستم
یاد آور سخنان روح الله خمینی در زیر درخت سیب در
لوف نوشاتوست که گفت من یک طلبه بیش نیستم و طالب مقامی نیستم ، و میخواهم در گوشه حوزه علمیه تدریس کنم ،
با این تفاوت که آقای رضا پهلوی چندان تحصیلاتی هم ندارد که بخواهد در گوشه ای مدرس شوند ، اما بازی تکراری خمینی را در سر می پروراند و در پیش دارد
یعنی در حقیقت مأموریتی ایست که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و غرب از او خواهند خواست ، تا ملت ایران دوباره چهل سال دیگر برای رسیدن به آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی و برابری حقوق زن و مرد مشغول قربانی دادن شوند ، چون مقوله دموکراسی واقعی که متفاوت است با دموکراسی نظام نیولیبرالیسم و سرمایه‌داری غربی
خطر ناک ترین مقوله ایست که پیاده شدنش در جوامع پیرامونی
باعث قطع منافع جهان سرمایه‌داری و جهان غرب خواهد شد ، ایشان گویا در تدارک تهیه
صندوق کمکی هستند برای مبارزین وکارگرانی که دست به اعتصاب بزنند آنهم نه از اموال به تاراج رفته خود که متعلق به ملت ایران است بلکه سر کیسه کردن برخی از ایرانیان خارج کشور و احتمالاً کمکی از سازمانهای اطلاعاتی غرب ، ورنه ایشان در این مدت چهل ساله چه بخشی از اموال به تاراج بره ملت ایران را جهت کمک به ایرانیان خارج از کشوری که مجبور بودند به دلیل فقر خود فروشی کنند ، کرده اند
این اموال به تاراج برده آنقدر است که طبق گفته خودشان ایشان احتیاجی به حتی یک روز کارکردن نداشته اند ، و گفتند که مخارجشان توسط والده تأمین میشود البته حتماً از همان اموال به تاراج برده شده ملت ایران ، تا ایشان بی دغدقه کار کردند مشغول سیاحت در سواحل دریاهای اقصی نقاط عالم باشند ،
نمیدانم آیا میشود امید به این داشت که طرفداران ایشان و کسانی که دل به ایشان خوش کرده اند اینبار چشم و گوششان باز شود و قربانی بازی تکراری سازمان سیا و سازمانهای اطلاعاتی غرب نشوند و سنگ در راه مبارزه تاریخی مردمان این مرز وبوم نیندازند ، مبارزه‌ای که در تاریخ جهان بی نظیر است و ادامه آن هر چند طولانی شود که در زمان حیات خیلی از ما تحقق نیابد اما ادامه این مبارزه ثمرات آن به نسل های آینده و فرزندان ما خواهد رسید ، نسل ما با فداکاری راستینش راه را برای دموکراسی واقعی ، و رسیدن نیمی از جامعه مان به حق برابری
یعنی زنان ایران زمین که پرچمدار این مبارزه هستند خواهد شد به امید بیداری ، و باز هم بیداری و صبوری و صبوری و ادامه مبارزه ، و هوشیاری از هر خطری ، که می تواند این مبارزه عظیم ما را به بیراه بکشد چه خطر خاندان پهلوی ،، چه مجاهدین ، و چه گروه های دل بسته به غرب ، و مأموران پیشبر اهداف سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و غرب باشیم تا جامعه
به رستگاری برسد ، وامید به نیروی مردم داشته باشیم درخواست هرگونه کمک و پشتی بانی از احزاب و سیاست مداران غربی یک انحراف از مبارزه است
می توان امید به سازمانهای مبارز غرب و جهان داشت اما امید بستن به دول غربی و احزابی که در این کشورها سهمی در قدرت دارند خطی بزرگیست ، و باید از آن اجتناب کرد

پیروز و پاینده
همه خلقهای ایران زمین
ج.وحیدی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)