شهر تاریک و خیابان پرعسس
شحنه ها و گزمه ها از پیش و پس
عربده جو، خشمگین، قداره کش
خون به چشم آورده، مست و بوالهوس
می زنند و می کشند و می درند
سینه عشّاقمردم هر نفس
مرد و زن، پیر و جوان، کُرد و بلوچ
در امان نبوَد از این شرّ هیچ کس
در چنین هنگامهی بیم و بلا
میرغضب گفتا به ملت “ای مگس”
جانی کشتار سال شصت و هفت!
آن همه جرم و جنایت نیست بس؟
فقر و تبعیض و فساد و اختناق
بند آورده است مجرای نفس
ای مغول شرمی نما زین وضعیت
دادخواهان جای شان حبس و قفس
پهنه ایران سراسر خون شده
از بلوچستان و تهران تا ارس
خرقه جور و جفا از تن در آر!
چون که فردا نیست ات جیش و حَرَس
گوش کن! بشنو خروش خلق را
نیست فردایت کسی فریادرس
این بدان آینده جولانگاه ماست
نه تو باشی و نه سیمرغ و مگس!
این بدان آینده جولانگاه ماست / نه تو باشی و نه سیمرغ و مگس!
جمعه, 29ام مهر, 1401
اضافه شده توسط تریبون شاعران و نویسندگان نویسنده مطلب: س.کمطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.