اما در دیگر سو کسانی بر این باورند که اندیشه حافظی را هرکه در زمانه خود رواج دهد و به روز کند او “حافظ زمانه” است.حاصل این نگرش نیز چنین است که برای نمونه علی شریعتی به باور برخی از متفکران قوم “حافظ زمانه” نامیده شد.
اما مراد این قلم از طرح موضوع در این زمینه پرداختن به شعر هوشنگ ابتهاج است.او که در مقاطعی از زمان به عنوان مخرج مشترک دو دیدگاه فوق مطرح شد و مدال “حافظ زمانه” را از دستان رزمندگان هر دوجبهه دریافت کرد.
ابتهاج فرزند دوران پس از مشروطه در ایران است.نخستین نغمه های شاعر در ۲۰سالگی تحت عنوان “نخستین نغمه ها” در اختیار علاقمندان شعر در ایران قرار گرفت.اما او با “سراب” که مجموعه شعری منتشر شده در آغاز دهه۳۰ بود به چهره ای شناخته شده در شعر ایران بدل شد.
“سراب” شامل ۴پاره هایی بود که در آن روزگار به نوعی شعر زمانه محسوب می شد اما در ادامه تاثیرات نیما بر شاعران هم روزگار خود ،سایه را نیز بی نصیب نگذاشت.در سال کودتا دو مجموعه از سایه به نامهای “سیاه مشق” و “شبگیر”منتشر می شود.
“سیاه مشق” مجموعه ای از غزلیات سایه است که اشعار سروده شده او را در میانه دهه۲۰ چون “نیاز” که اینگونه آغاز می شود:
موج رقص انگیز پیراهن چو لغزد بر تنش
جان به رقص آید مرا از لغزش پیراهنش
تا اشعاری در پایان این دهه چون “افسانه خاموشی” که اینگونه پایان می پذیرد:
نمی سنجند و می رنجند ازین زیبا سخن سایه
بیا تا گم کنم خود را به خلوت های خاموشی
را در برمیگیرد.
به پا برخاستم پردرد و خشم آلود
زپا بگسیخته زنجیر،
دست آزاد.
نگاهم شعله خیز کوره ی آتشفشان خشم،
و من لبریز خشم وحشی فریاد…
با تمام خشم خویش
با تمام نفرت دیوانه وار خویش
می کشم فریاد:
ای جلاد!
ننگت باد!
از قامت چون سرو و شمشاد سخن کوتاه کن، از درختان گردو و کاج جنگل مازندران حدیث ران. از دامن سیمین بران دست بکش و بر سینه ی معدن نقره و آهن بیاویز. بساط عیش را برچین، دستگاه قالی بافی را پهن کن. امروز هنگام، استماع سوت راه آهن در کار است، نه نوای عندلیب گلزار. باده ی عقل فرسای را به ساقی بی حیا واگذار، تجارت تریاک وطن را ترقی و رواج بده. حکایت شمع و پروانه کهنه شد، از ایجاد کارخانه ی شمع کافوری سخن ساز کن. صحبت شیرین لبان را به دردمندان واگذار، سرودی از چغندر آغاز کن که مایه ی شکر است«.
آنچه در اشعار حافظ نسبت به کسی چون مولانا یا حتی سعدی محل تفاوت است،انعکاس روح زمانه در غزلیات اوست.تزویر و ریا،اختناق و استبداد،برتری طریقت بر شریعت و شریعت بر حقیقت،تقدم افراطی و رادیکال معاد بر معاش و مفاهیم و جریاناتی از این گونه روح زمانه ی حافظ را تشکیل می داد که او در اشعارش بدانها با بیانی شیوا و البته انتقادی و مصلحانه پرداخته است.
حافظ آنگونه نبود که در عوالم زلف و خال و لب معشوق “غزل” ساز کند و آنگاه که پای انتقاد از روح زمانه به میان می آمد قالب دگرگون نماید.فرم برای حافظ متناسب با محتوا بود و در این مسیر زیبایی شناسی کاربرد کلمات و مفاهیم به شدت مورد توجه قرار داشت.
درباره سایه بسیار نوشته و شنیده شده است که او “حرف های تازه را در قالبی کهن” ارائه کرده است.اما حکایت این است که اگر مراد از قالب کهن “غزل” باشد به هیچ عنوان او چنین نکرده است و اگرهم پا در این میدان نهاده،چندان کامیاب طی طریق نکرده است.
سالی پس از کودتای ۲۸مرداد۳۲ سایه غم آن دوران را در بهاری که از راه می رسد به شعر می کشد.اما قالب “غزل” نیست.او در مثنوی “بهار غم انگیز” که اینگونه آغاز می شود:
بهار آمد گل و نسرین نیاورد
نسیمی بوی فروردین نیاورد
اندوه شکست را فریاد می کشد.
صدالبته مراد این قلم آن نیست که غزلیات سایه به تمامی از روح زمانه تهی و بی نصیب بوده ،هرگز چنین نیست!اما سخن آن است که راه “حافظ زمانه” خویش بودن از درک ابزار شاعری که از جمله ی آن اشراف بر مقتضیات فرم می باشد،می گذرد.
بسیاری از استعدادهای درخشان شعر در این سرزمین تنها بواسطه ی تعصب و تمرکز بر یک قالب شعر،از بروز اندیشه و توانایی فهمی والای خود به تمامی محروم مانده اند.
اگر در زمانه ی اکنون اثر هنری، خود به تنهایی بیانگر آرا و عقاید و جهان بینی شاعر است،آنگاه چند شاعر در ایران معاصر را سراغ دارید که بواسطه خوانش اشعارشان امکان پیروی از و پی بری به مرامشان ممکن می باشد؟!
هوشنگ ابتهاج از معدود شاعران فارسی زبان است که ماندگاری و تاثیرگذاری خود را در زمان حیات خود ثبت کرده و به چشم دیده است.سایه از “ارغوان” تا “تو ای پری کجایی” و “سپیده” و “یادگار خون سرو” و از “سراب” تا “سیاه مشق” و “شبگیر” راهی را طی کرده است که برای شعر ایران آبرو و اعتباری ست.
او در راه “حافظ زمانه” ی خویش بودن از ورود به وادی تصنیف نیز ابایی نداشته،بسیاری غزلیات سایه را همپای غزلیات حافظ می دانند،این سخن در توانایی های زیبایی شناسی کهن شعر فارسی تا حدودی محل اعتنا و اعتبار است اما و هزار اما سایه با دور شدن از غزل است که به “حافظ زمانه” خویش بودن نزدیک می شود!
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
عاشقشم؛ تولدش مبارک!
یکشنبه, ۶ام اسفند, ۱۳۹۱
مژده بده مژده بده یار پسندید مرا
سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا
جان دل و دیده منم گریه ی خندیده منم
یار پسندیده منم، یار پسندید مرا
پرتوی دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد دیدمش و دید مرا…
دوشنبه, ۷ام اسفند, ۱۳۹۱