توی درازا و پهنای این تاریخ بی پیر و این دنیا گل و گشاد مذهب ها و مرام هایی که حرف اول و آخر را زده اند و می زنند، چپ و راست مقدس سازی کرده اند. مقدس چیزی است که ترس توی خشتک عام و خاص می اندازد و همه را به اطاعت و عبادت کورکورانه وا می دارد. بخشی از این قدسی گرایی معصوم سازی است که هم توی ادیان غربی ریشه دوانده و هم مذاهب شرقی. در مذهب حقه ی شیعه ی جعفری ما چهارده معصوم داریم که سیزده تا شان مرد تشریف دارند و به خاطر بستن زبان نیمی از جمعیت ممالک محروسه، یک بانوی بزرگوار هم بین شان جا باز کرده است. قوام و دوام مملکت امام زمان تا بیش از یک هزار وسیصد سال به وجود این معصومین بستگی داشت تا سال ۱۳۵۷ که خدا بر مردم منت نهاد و معصوم پانزدهم را هم به آنها اضافه کرد. خوش به سعادت امت همیشه در صحنه شیعه اثنی عشری که امروز سایه سنگین و پر ابهت معصوم شانزدهم را هم بالای سر خود احساس می کند.

آیا شما هرگز از خود پرسیده اید که معصوم کیست و چرا هرکس و ناکسی نمی تواند معصوم بشود؟ احازه دهید خدمتتان عارض شوم که معصوم با مفهوم گناه معنی پیدا می کند. اگر گناه نبود معصوم هم وجود خارجی نداشت. گناه، برخلاف جرم که زیر پا نهادن قانون را معنی می دهد، چیزی نیست جز زیر پا نهادن احکام الهی. گور پدر همه ی انسان ها که به خاطر خوردن میوه ممنوعه ی عقل آفرین، قبل از قدم گذاشتن بر صحنه ی زمین  به گناه آلوده شده اند، ذاتاً گناهکارند و تا ابدالدهر گناهکار خواهند ماند. و امّا بدانید و آگاه باشید که علمای امامیه و فقهای اثنی عشریه این گناهکاری ذاتی بشر را رحمت می دانند زیرا معصومین را از هیأت انسانی خارج می سازد و آنان را کسوت خدایی می پوشاند.

معصوم خطا ناپذیر است. هرچه بگوید و هر چه بکند، آن معیار تشخیص درستی از نادرستی است. اگر دروغ هم بگوید، دروغ مبارکش ترفندی مقدس بوده است که باید مورد تقلید مؤمنین و مؤمنات قرار گیرد. یک آدم معتقد و با ایمان اگر پاچه ها را بالا بزند و با شکافتن قبرستان های کهنه فضله ی مبارک معصوم را کشف کند، این مدفوع مقدس را می بوسد و می بوید و بر سر می نهد. او سپس این ره آورد بزرگ را در تنگی بلورین می چپاند تا زائران گناهکار از آن تبرک جویند.

معصوم را  اگر بین حرف و عملش از زمین تا آسمان شکاف بیفتد و یا هر لحظه به شکلی این بت عیار در آید، این ها همه مصلحت است و جای چون و چرا ندارد. معصوم اگر از کشته پشته بسازد در راه خدا جهاد کرده است و اگر، حتی در مسیر جنگ و جدال بر سر اندازه ی احلیل حمار، جان از ماتحت مبارکش بیرون بزند، شربت شهادت را نوشیده است و در خلد برین با اولیاء و انبیاء محشور می شود.  معصوم برای هر پرسشی پاسخ دارد و راه حل هر مشکل غیر قابل حلی را با علم لدّنی خود به قوه ی یداللهی از خشتک مبارک بیرون می آورد. معصوم، چه مرده باشد و چه زنده، با نفس گرم خودش به مؤمنین و مؤمنات کمک می کند که اندکی گوشت گناه بتکانند، لیکن اگر کسی به اندازه سر سوزن نسبت به معصومیت معصوم شک کند و سر از اطاعت محض او بپیچد، وای بر روزگارش که مهدورالدم است و محارب با خدا و مفسد فی الارض.

زنان و مردان پا به سن که مثل من چهار پیرهن بیشتر پاره کرده اند به یاد می آورند که معصوم پانزدهم، امام راحل حضرت آیت الله روحی الله الموسوی خمینی معصومیت را ملک طلق خود کرده بود. او قبل از ورود به ایران، وعده هایی داد که پس از دست یابی به قدرت زد زیر همه شان. بعد اعلام کرد که “خدعه” کردیم. چیزی نگذشت که حزب الله، عبارت “دروغ شاخدار” با “خدعه ی مقدس” عوض کرد و دو رویی را همگانی ساخت.

امام راحل، قبل و بعد از نزول اجلال در ممکت امام زمانش، بدون برو و بر گرد از حجاب دفاع کرد. او همان اوایل با زبان الکن خود گفت: “حجابی که اسلام قرار داده است، برای حفظ آن ارزش های شماست.” در اطاعت از فتوای امام معصوم برادران حزب الله در برابر شعار زنان آزادیخواه مبتنی بر “برادری برابری نه چادر نه روسری” با شعار “یا روسری یا توسری” حلقوم هاشان را جر دادند.

همان اوایل، بازرگان پیشنهاد داد که دولت تازه تأسیس را “جمهوری دموکراتیک اسلامی” را بنامند، ولی معصوم پانزدم زد توی دهن نخست وزیرش که “دموکراسی غربیه”. بازرگان که با کارکشتگی خود می دانست که معصوم حرف اول را می زند، دیگر لام از کام تکان نداد. 

امام راحل با این دروغ آشکار که حزب دموکرات کردستان زنان را در مسجد جامع سنندج گروگان گرفته است، به کردستان حمله کرد، خلخالی را به منطقه فرستاد و حمام خون به راند انداخت. از دید خزب الله، او معصوم بود و نه دروغش دروغ بود و نه خون ریزی اش قابل چون و چرا. در گرماگرم کشتارهای هولناک کردستان دسته های حزب اللهی در نقاط مختلف به راه افتادند و آمادگی خود را برای قتل و نابود سازی به گوش رهبر “معصوم و مظلوم مستضعفان عالم” رسانید:

“خمینی عزیزم؛ بگو که خون بریزم”

هرگز به کله های “نارس” خود راه ندهید که این سید مظلوم زبان فارسی بلد نبود و گاه و بیگاه جملات و عبارات بی سروته را به خورد مردم می داد: “برکسی که خود را کشته، کفاره واجب نیست”، “اقتصاد مال خره”، “آمریکا دو هزار سال است که ما را استثمار کرده است”، “می گویند که مغزها فرار می کنند، به جهنم که فرار می کنند”، “دانشگاه باید دانشگاه باشد، دانشگاهی که دانشگاه نباشد دانشگاه نیست”. او معصوم بود و مقدس. اشکال از زبان است که باید از فرمایشات ایشان پیروی می کرد. این معصومیت باعث شده است که بندگان مخلص اش تا به امروز هم از او نقل کنند و گفته هایش را مورد تفسیر و تحلیل قرار دهند.

معصوم پانزدهم با یک چرخش زبان، که “من ابوالحسن بنی صدر را از ریاست جمهوری عزل می کنم” انتخابات قبلی خود رژیم را که در آن بنی صدر ۲۰ میلیون رای آورده بود، قیرمالی کرد. امت معصوم پرست همه جا به راه افتاد و پشت کله هم شعار داد: “ابوالحسن دق کرده؛ هوای مصدّق کرده”.

معصوم پانزدهم از روزی که عمامه قدرت به بر سرنهاد و نعلین سرکوب را به پا کرد، به جهانیان اعلام کرد که “آمریکا هیچ غلطی نمی تواند یکند”. نیتجه ی این گنده گویی اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری کارکنان سفارت بود. اینکه نفس گروگان گیری (علیه هر کس که می خواهد باشد) جنایت علیه بشریت است و دست اندازی به خاک یک ابرقدرت ممکن است به جنگ سوم جهانی منجر شود،  کک را هم به تمبان یک معصوم نمی اندازد چرا که او برای همه و برای خودش تافته جدا بافته است. نتیجه ی این ماجراجویی معصومانه اینکه چون ریگان به قدرت رسید معصوم و معصوم پرستان ماست ها را کیسه کردند و با وساطت اسقف فلسطینی هایلاریون کاپوچی دل ریگان را به دست آوردند. آمریکا هیچ غلطی نتوانست بکند فقط از ۲۴ میلیارد دلار طلب ایران ۲ میلیارد دلار را پس داد. یک هایکوی ژاپنی می گوید: “خجالت نمی کشی ای مترسک احمق که پیش پایت پرندگان باقلا می خورند و تو کماکان مثل میخ سر جایت ایستاده ای.”

همین معصومیت بود که به خمینی اجازه داد بود بستن دانشگاه ها و سرکوب دانشجویان را انقلاب فرهنگی بخواند و توجیهی را علم کند که خر بی زبان مرحوم ملا نصرالدین هم اگر قدرت تکلم داشت برزبان نمی آورد: “همه ی گرفتاری های ما از دانشگاه هاست.”

معصوم پانزدهم قبل از اینکه نزد معصومین دیگر پرواز کند، کارهای کرد که اگر از کس دیگری سر می زد، او را به عنوان خطرناک ترین جانیان ضد بشر به تیمارستانی مهر وموم شده می فرستادند. این جنایت های دهشت بر انگیز یکی دو تا نیستند. از دامن زدن به جنگ ایران و عراق بگیر تا فرستادن بچه های بسیجی به جنگ و روی مین، تا خوردن جام زهر و فتوای کشتارجمعی هزاران زندانی سیاسی تا دعوت به کشتن سلمان رشدی و غیره. او پس از امضای قرارداد صلح با عراق از جنگ ستایش کرد و گفت که شکست یا پیروزی در جنگ مهم نیست، جنگ خود برکت است:  “هر روز ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همۀ صحنه ها از آن بهره جسته ایم.” همین حرف را قبلا هیتلر و موسولینی نیز بر زبان جاری ساخته بودند: “درصلح ملت ها ضعیف و پایمال می شوند، در جنگ جاودانه است که آنها به شکوه وعظمت دست می یابند.” تا به امروز میلیون ها نفر هیتلر و موسولینی را به خاطر جنون آدم کشی شان محکوم کرده اند، لیکن در ایران تنها معدودی با دادن القابی مانند “امام مرگ”، “جلّاد جماران”، “کفتار پیر” و نظایر این ها سند محکومیت معصوم پانزدهم را امضاء کردند. قاطبه ی مردم ایران به چنان توهمی نسبت به معصومیت مطلق او گرفتار آمدند که به هنگام مردنش در خرداد ۱۳۶۸ بیشتر از ده میلیون نفر در تشییع جنازه اش شرکت کردند و وقتی که جسد مرده اش از هلی کوپتر به زمین افتاد، این تصادف را معجزه بر شمردند. یعد هم برایش زیارتگاهی ساختند که مجتمعی است که دست هر مقبره ای را در عالم قداست از پشت بسته است. امروز هم چه اصول گرایان، چه اصلاح طلبان و چه ملی – مذهبی ها به معصوم پانزدهم و گفتار و کردارش استناد می کنند. وای بر ما که غیر از ایران و کره شمالی هیچ کشوری در ربع مسکون یافت نمی شود که مرده بر آن حکومت کند.

چون معصوم پانزدهم در سن ۸۷ سالگی جوانمرگ شد، یار غار امام حجه الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی تشنه ی قدرت بود و در پشت پرده زند و بند ها داشت. او یکی از ضعیف ترین حلقه ها را در بین خدم و حشم معصوم پانزدهم به صدارت رسانید: سید علی خامنه ای. گل و گیوه ی رهبری و ولایت برای این طلبه ی بی سواد بی اندازه گشاد بود. او در بادی امر سعی کردن پا در کفش معصوم دوم کند و با فروتنی عوام فریبانه این مقام را شایسته ی خود نداند و از ولایت و رهبریت طفره رود. او به همگان اعلام کرد که “باید خون گریست به حال جامعه اسلامی که حتی احتمال رهبر شدن کسی مثل بنده در آن مطرح بشود.” لیکن او با گذشت زمان و پس از آنکه گام به گام، پله به پله از نردبان قدرت بالا رفت، جامه ی معصومیت و آنهم از نوع زرهی و خاردارش را به تن کردن و سعی کرد جا روی نقش پای معصوم پانزدهم بگذارد. او حتی مثل غول فرانکنشتاین به سازنده خود نیز رحم نکرد و سرانجام سر این متحد سابق را زیر آب کرد.

بر هرکس پوشیده باشد بر علمای اعلام و حجج اسلام ظاهر و باهر است که معصوم سازی برای کسی که در این کار سال های دود چراغ موشی نوش جان نفرموده و استخوان ها خورد نکرده باشد کار آسانی نیست. خامنه ای که در معصوم سازی خود، ناشی بود و تازه به دوران رسیده، راه میان بر را انتخاب کرد. او دُم خودش را چسباند به دم نهادهایی که در زمان خمینی پایه گذاری شده بود: سپاه پاسداران، بسیج، نیروهای لباس شخصی و نهادهای اطلاعاتی. خامنه ای منابع محدود جامعه را به پای این نیروهای منفور و سرکوبگر ریخت و آنان را در انجام هر جنایتی آزاد گذاشت و اجازه نداد به هیچ وجه مورد هیچ گونه باز خواست قرار گیرند. تواب سازی در زندان ها و جنگ ایران و عراق یک ارتش لمپن آدم کش و آدم خوار را دراختیار جمهوری اسلام قرار داد که از ارتکاب هولناک ترین جنایت ضد بشری ابا ندارد. اینان، مانند نظامیان حکومت های جبّار پیشه ی آمریکای لاتین، تمامی کانال های مالی و اقتصادی جامعه ایران را در اختیار دارند و یک اقتصاد صد در صد انگلی با فساد و کلاشی اداره می کنند. همین ها بودند و هستند که چوب گذاشتند و گذاشته اند زیر دم خامنه ای و او را معصوم شانزدهم جا می زنند. این دو با چنگ و دندان از یکدیگر حمایت می کنند و راز بقای شان هم در همین است.     

معصوم شانزدهم در احساسی آمیخته از تکبر و ترس در حفره خود، که عوام فریبانه به آن “بیت رهبری، نام نهاده، فرو رفته است و از آنجا عین قرقی همه چیز را زیر نظر دارد. در نظام های مبتنی بر جباریت، خصوصاً جباریت دینی، همه چیز، قوای سه گاه، ارتش، پلیس، دستگاه امنیتی و حتی نهادهای بهداشتی و آموزشی تحت کنترل بت بزرگ قرار می گیرد و کوچکترین تصمیمات از کانال او می گذرد. لیکن اگر تق اش در بیاید، در تمام موارد وا نمود می شود که این افرادِ تحت فرمان او بوده اند که خوب عمل نکرده اند. همه ی این ها بخاطر آن است که معصومیت رهبر حفظ شود و بر خدا سازی او خدشه وارد نشود.

قتل های زنجیره ای، قتل احمد خمینی، شکنجه و تجاوز مخالفین در زندان ها،  ترورهای خارج از کشور و سرکوب جنبش های مردمی به تمامی از کانال معصوم شانزدهم می گذرد . او در جریان سرکوب جنبش های ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ به اندازه پر مگس به خودش زحمت نداده که جنبش ها و خواسته های مردم را به رسمیت بشناسد و تن به یک گفتمان ملی بدهد. معصوم شانزدهم همواره با برگ مشترکی که همراه با سپاه بازی جعل کرده،  با برچسب زدن اغتشاش گر و شورشی، اراذل و اوباش، فریب خورده  به نیروهای مردمی و اینکه این عناصر از عوامل اسکتبار جهانی (بویژه آمریکا و اسرائیل) تغذیه می شوند به خونبارترین نوع سرکوب ها دست زده است.

معصوم شانزدهم که از باده قدرت مست شده، خداست و در هیچ موردی از خودش انتقاد نمی کند.  چون معصومیت اش اجازه نمی دهد که غیر از خودش هیچ کس دیگری را ببیند. او هرگز به هیچ کس پاسخگو نبوده است: معصومی همه کاره و غیر مسئول. این معصوم نه از دوقطبی شدن جامعه هراس دارد، نه از اینکه مورد نفرت همگانی قرار گیرد و نه اینکه مردم را به جان هم اندازد. او اسلام نوع ویژه و نان و آب دار خودش را می خواهد. هرکه دم به چون و چرا زند با حجت خدا جنکیده ویاید نابود شود. اگر نیمی از مردم هم از سرکوب و فقر و بیماری بمیرند فدای سر اسلام ناب محمدی اش. سرخم می سلامت شکند اگر سبویی. او از هیچ کس نمی ترسد غیراز کرونا که خدا و پیغمبر سرش نمی شود و اورا ناگیر ساخته که همیشه پوزه بند بزند.

حرف آخر اینکه معصوم شانزده یک فرق اساسی با معصوم متقدم خود دارد و او اینکه برخلاف دوران خمنیی، توهم بخش بزرگی از  مردم، بخصوص زنان و جوانان، ریخته شده است. دیگر حنای معصوم شانزدهم رنگی ندارد چرا که مردم دیگر نه معصومیت قبول دارد و نه معصوم. قدوسیت دارد از جامعه ی ایرانی رخت بر می بندند. زنان، جوانان و اقلیت های معترض نه تنها شعار “مرگ برخامنه ای” سر داده اند، بلکه با آزاد سازی خشم فرو خوردی خود، به او کرور کرور فحش رکیک ناموسی می دهند. او دیگر نه معصوم، بلکه ملعون مردم است. می گویند نود روز پس از نوروز، دوران آفت زنی ملخ های بوستان زندگی به پایان می رسد. ملخ ها خود را دسته جمعی به برکه می ریزند و خود کشی می کنند. معصوم شانزدهم نیز مثل سلف خود، ملخ نودم است و دیر یا زود شرش را کم می کند. جمهوری اسلامی نیز تا ابد باقی نمی ماند. بر عکس ما مردم باقی می مانیم با این خطر که معصوم گرایی، خطا ناپذیری و معصوم سازی و معصوم تراشی عمیقاً در فرهنگ مان ریشه دوانیده است و تا زمانی که این درخت دیرپای زندگی سوز را ریشه کن نسازیم، همین آش خواهد بود و همین کاسه.

دُران صدرایی

۱۵ مهرماه ۱۴۰۱ خورشیدی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)