ای دستها که بر دلِ ما زخم می زنید !
ای دستها که سنگ به آیینه می زنید !
زیبایی ِ زنانه ی ما، دشمن ِ شماست.
ما از تبارِ آینه های شکفته ایم
تصویرها به چهره ی ما سرخوشند وُ مست.
خورشید، از کرانه ی ما خنده می زند.
در رهگذارِحادثه وُ سنگ وُ برگ وُ مرگ
شعری بحز شکفتن ِ زیبا نگفته ایم.
این باغ را ترانه ی ما سربلند کرد.
بربرگ برگِ شاخه ی ما رقصِ رنگ هاست.
ما را زتُندبادِ حوادث، هراس نیست.
هرچند در گذرگه ی ما،غیرِ داس نیست.
ای دستها که از دلِ پاییز، سرزدید !
هرلحظه، ریشه های جوان را تبر زدید !
در هرکجایِ خطّه ی این خاکِ خاطره
آوازِآرزوی درخشان ِ جان ِ ماست.
در روزگارعشق
زیبایی ِ زنانه ی ما، دشمن شماست.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
لطفا ما را با زیبایی های رها شده خود پریشان و مست نکنید…
اگر مست و پریشان باشیم باید بیشتر بخوریم و بیشتر بخوابیم و …پول لازم را از کجا بیاریم؟..
لابد باید به کارگران خودمان دستمزد کمتر و کمتر بدهیم بیشتر خودمان برداریم خرج زیاد میشود چون ما مست و پریشان هستیم…
بهتر نیست بما فرصت بدهید جدی تر باشیم بیشتر کار کنیم و به دیگران هم امکان مقدار اندکی مست و پریشان شدن بدهیم…
بما کمک کنید…یعنی به بقیه کمک کنید…
دوشنبه, ۲۱ام اسفند, ۱۳۹۶