آزادیخواهی هستم از نسل دهه پنجاه.  مردی پیر شده در غربت . از بسیار راه ها و بیراهه ها گذار کرده ام.با قلبی همیشه لبریز از عشق به مردم به آن سرزمین ونهایت انسان. 
در تمامی این سالیان بر علیه استبداد مبارزه کرده ا م . هر چند که این مبارزه در مقاطعه ای خالی از اشتباهات سنگین نبوده است. انتقاد کرده و پوزش خواسته ام از اشتبا هات خودوتداوم بخشیده ام راه خود را در مسیر آزادیخواهی وعدالت طلبی. 
باشد که جبران مافاتی کنم که تنها راهش تداوم مبارزه است با استبداد. مبارزه ای بی تمنا برای آزادی وعدالت .
سخت کوشی است در همراهی با مردم در مبارزه سختی که در پیش رو دارند.عشق است به نسل جوان و آگاه که امروز بار سنگین تعهد و مبارزه برای آزادی را بر دوش خود می کشند. 
همگامیست هر چند  با قدم های پیری.  باشد که خط رابطی گردد در جهت انتقال تجربه یک نسل به نسلی که درزیر سلطه جنایتکار ترین حکومت تاریخ این سرزمین مبارزه می کنند.
وقتی پیران مبارز یک سرزمین نیرو گرفته از شور جوانان همراه با نسل جدید آواز خوان راه آزادی می شوند! چرخه حیات که خودهم محاسن پیران دارد وهم پیکر و توان جوانان امید آفرین تر می گرددوقابل اتکا تر .
چرا که هیچ چیزی با شکوه تر از حرکت جمعی یک ملت نیست .همگامی وهم نوائی پدران ومادران در کنار فرزندان !
ما در کنار شمائیم .شمائی که بما نیرو می دهید تا در آئینه شما تصویر جوانی خود را ببینیم .بیادمان می آوریدکه بعنوان مبارزان خارج از وطن به وظیفه خود که همانا تلاش برای یک  ایجاد یک جبهه گسترده است با تمام توان عمل کنیم.
 حال که ملتی بپا خاسته وجان در میان نهاده است!این منیت و پراکندگی شما تا کی ادامه خواهد یافت؟
 شمائی که پیوسته خواهان حمایت تمام اقشار و گروه ها در داخل کشور بوده اید؟ حال در جای جای ایران زمانی که مرد وزن بمیدان در آمده اند. زنان با شهامت حجاب از سر بر می گیرند! حجابی که هر برداشتنش تیری است در قلب تیره خامنه ای که حکم در کف جلادن گشت ارشاد نهاد تا گل شادابی چون مهسا امینی را پرپر سازند! کجا ایستاده اید؟ 
صبر مردم از درد ،غم واندوهی که طی این چهل سال کشیده اند بسر آمده در خیابان ها فریاد می کشند. یا مرگ یا آزادی!  “مرگ ،زندگی ،آزادی ” فریاد یک پارچه شما برای آزادی چگونه است؟
 چگونه در کنار مردم می ایستید؟
 براستی چگونه میخواهیم در کنار این نسل بیاستیم؟ مانسلی که زمان دارد آرام آرام از صحنه خارجمان می سازد .با این قد خمیده خود آخرین تیر های خویش را چگونه بر قلب استبداد خواهیم زد؟ زمانی که پراکندگیمان توان از ما می گیرد؟ مگر نه این که  توانائی ما از یک پارچگی ماست ؟ بدون این بک پارچگی چگونه خواهیم توانست یاری رسان ملت خود و فرزندان خود شویم ؟  

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)