– اگر از یکی از سازمان‌دهندگان فراخوان اعتصاب عمومی روز دوشنبه در کردستان سوال بشود که این اعتصاب قرار است چه چیزی را نشانه بگیرد و بر کدام شاهراه حیاتی دم و دستگاه اداری و یا نیروی سرکوب جمهوری اسلامی اختلال ایجاد کند، با پاسخ‌های انتزاعی، نامنسجم و پرت مواجه خواهید شد. حالا که همه از لزوم پیوستن به اعتصاب عمومی روز دوشنبه در کردستان می‌گویند و حتی «شورای مکتب قرآن» (هواداران اسلامگرای احمد مفتی زاده) و «جبهه متحد کورد» (متشکل از جمعی از اصلاح‌طلبان ورشکسته) نیز به آن پیوسته‌اند، اندکی تامل کنیم و پرسش‌هایی را مطرح و حدالامکان این ایده منفعل را به چالش بکشیم.

– کردستان از لحاظ توسعه اقتصادی، عقب نگه داشته شده است و با کسر و حذف نقش آن در تولید سرمایه اقتصادی، کشور ایران دچار موانع ساختاری نمی‌شود. در کردستان نه کارخانه فولاد اصفهان و نه نفت و گاز خوزستان وجود دارد که اعتصاب بتواند اهرم فشار موثر و تعیین‌کننده‌ای باشد و برای هیئت حاکمه مزاحمت ایجاد کند. نهایت این فراخوان و نتیجه سیاسی آن در حد مطلقش (با فرض محال شرکت ٨٠ درصدی مردم) می‌تواند فقط یک روز ادارات، مدارس و بازار شهرهای کردستان را به تعطیلی بکشاند. سازمان‌دهندگان این اعتصاب در کردستان باید به افکار عمومی پاسخ بدهند که فیلمبرداری از کرکره‌های بسته که ممکن است در صبح علی‌الطلوع و یا در وقت نهار و یا حتی در آرشیو سال‌های گذشته میسر شود، جز نقش ترمزگونه و تشدید انفعال همیشه جاری، چه راهی را بر جنبش خروشان کنونی باز خواهد کرد؟! به پشتوانه ضربه وارد کردن بر کدام شاهرگ حیاتی اقتصادی در کردستان، چنین فراخوانی آنهم برای یک روز و درست در نقطه جوش خشم عمومی داده می‌شود؟ اصلا چرا مخاطب این فراخوان فقط کردستان است و نه شهرهایی که از قضا اعتصاب عمومی در آنها می‌تواند سیستم را فلج کند؟! آیا این چیزی جز بی‌مسئولیتی سیاسی است؟! اعتصابات اگر معطوف به یک تغییر ملموس و یا تحمیل هزینه به حاکمیت نباشد، چه تاثیر درازمدتی بر روند مبارزات جمعی خواهد گذاشت؟!

– یکی از استدلال‌های رایج این است که این اتفاق، نوعی تمرین سیاسی و ترویج مدارای سیاسی است. این نکته مهم و قابل تاملی است، اما چرا دقیقا در روزهایی فراخوان این تمرین سیاسی داده می‌شود که مردم اتفاقا پذیرای شیوه‌های رادیکالتری از اکت سیاسی هستند؟! اگر خودخواهی، مصادره و عرض اندام حزبی نیست پس چه اسمی دارد، چرا ماه مهر یا آذر نه؟! برای فراخوان دادن همیشه وقت است، اما برای لحظات نادر تاریخی نه!

– ممکن است یک توجیه باقی بماند؛ «با این آکسیون جمعی به حکومت درس اخلاق بدهیم و حالش را بگیریم» ابلهانه نیست؟ دادن درس اخلاق به حکومتی که به نزدیکترین چهره‌ها و حتی بنیانگذاران نظری و عملی خود هم رحم نمی‌کند و ماهیت وجودی آن بر سوداهای کلان اقتصادی و در هم تنیده استوار است. برای نیرویی که درک نسبتا عمیقی از «دولت»، نیروی سرکوب و مکانیزم‌های پیش‌برنده آن داشته باشد، دولت حاکمه تنها زمانی «حالش گرفته می‌شود» که از موقعیت غضبی‌اش ساقط و یا تنزل داده شود. در واقع سیستمی که از دالان‌های مخوف جنایت‌های بی‌شمار به این نقطه رسیده است، «به هیچ جاش نیست اینکه کسی به اصطلاح حالش را بگیرد»؛ برای او، این «قین قینۆکی» شاید سرگرم کننده هم باشد!

– یکی از آفت‌های مبارزاتی در ایران، پراکندگی آن است. در زمانی که اهواز آن انتفاضه درخشان را ترتیب داد، بقیه همراهی نکردند. در این فرصت اندک که به نقطه جوش خشم مردمی رسیده‌ایم و اذهان و دستان باروتی‌اند، برای مثال در صورت همراهی «مشهد-اهواز-تهران-شیراز» ، حاکمیت با بحران بسیار بزرگی روبرو خواهد شد. تجربه دو دهه اخیر نشان می‌دهد که خشم مردمی بسیار زود فروکش خواهد کرد و فرصت اندکی داریم تا ابعاد سیاسی این اتفاق را ترجمه کنیم. عزاداری غیرسیاسی آنچنان که در سنت فرهنگی اهل سنت هم آمدە، بیشتر از سە روز برد نخواهد داشت و پس از آن معاشقه سیاسی با مناسبات حاکم، از نو و به اشکال مختلف از سر گرفته می‌شود.

با همه این اوصاف، اگر این اعتصاب فقط بخشی از برنامه صبحگاهی امروز باشد و مردم ازخودگذشته کردستان برخلاف فراخوان پاسیف احزاب کردستان، از نو به خیابان‌ها بیایند، می‌شود پیامدهای سوء این شیوە از سیاست‌ورزی انفعالی را به ضد خودش تبدیل کرد؛ راهی که امروز صبح، مردم دیواندره در پیش گرفتند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)