کارل اشمیت فیلسوف ِآلمانی برای اولین بار اصطلاح “وضعیت استتثنایی” را وارد ادبیات ِ علوم اجتماعی مدرن کرد، طبق این تعریف حکومت ها بنابر وجود دشمنی خارجی یا پنداشت آن میتوانند به عنوان اضطرار، قوانین را ملغی کنند و دست به اقداماتی فرا قانونی بزنند، نمونه این رفتار برخورد دولت آمریکا با ژاپنی های مقیم آمریکا در خلال جنگ جهانی دوم بود و حتی بعدتر مواجهه با نیروهای چپ به بهانه ارتباط با دولت متخاصم شوروی؛ دوره ای که از آن به مک‌کارتیسم یاد میشود. اما این وضعیت استثنایی برای حکومت هایی که خود در درون با سیستم های بسته و اقتدارگرا اداره می‌شوند چه دستاوردی دارد؟ آیا میتوان مدعی بود این نوع رفتار از طرف حکومت های دیگر برای رهایی مردمان مقیم در کشورهای دارای سیستم اقتدارگرا واجد ازادی است؟ جواب تاریخ در باره این امر منفی است؛ همان طور که تجربه عراق و افغانستان نشان داد نه تنها حکومت های دست‌نشانده ی ایالات متحده کمکی به دموکراتیزاسیون و آزادی مردم کشورهای نام برده نکرد بلکه با تقویت ّ بنیادگرایی دینی باعث درگیری و از بین رفتن دولت های مرکزی در کشورهای فوق شد، به طوری که امروز سرنوشت افغانستان و عراق جلوی چشم هر بیننده منصفی است، درباره ایران هم این وضعیت با بغرنجی های خود همراه بود. درست است که امریکا به ایران حمله مستقیم نظامی نکرد اما پس از سال ۲۰۰۳ با حضور در شرق و غرب ایران و نوعی مواجهه مستقیم و تهدید دائمی برای حکومت مرکزی ایران، حاکمان را واداشت تا با نوعی ایجاد فضای “استثنایی” در برابر مطالبه به حق فرودستان ، دست به سرکوب های گسترده بزنند، این پدیده ایست که نگارنده با الهام از فلسفه سیاسی نام دیالکتیک دموکراسی و خواست آزادی را بدان داده است. دیالکتیکی که حامل وضعیتی است که در آن نه امپریالیسم امریکا کاری از پیش میبرد نه نیروهای مترقی درونی به واسطه این حضور سنگین میتوانستند مطالبه های به حق خود را پیگیری کنند، تعلیقی که توسط امپریالیسم ایالات متحده در وضعیت خاورمیانه به وجود آورد امکان خواست آزادی را از ایرانیان اگر نه سلب بلکه به شدت محکوم کرد، ادامه این اتفاق با خروج امریکا از برجام و مداخلات بیجای آن در خلیج فارس بود، و بعد تر ترور یک فرمانده ی نظامی کشور بود که باعث ایجاد تنش های بیرونی و منطقه ای شد و به تبع آن امکانات به وجود امده در داخل برای مطالبات حتی صنفی به محاق رفت ، چون هرمطالبه ای به عنوان ارتباط با بیگانه یا دول متخاصم توسط دولت ، سرکوب شد .نگارنده قصد ندارد در این جستار کوتاه به این نتیجه برسد که ایالات متحده عامل سیه روزی مردم ایران است ، اما اعتقاد دارد اگر لیستی از علل ناکامی جنبش های مردمی در ایران تهیه کنیم، عامل اصلی و تعیین کننده حضور سنگین و بهانه به دست ده، امریکا بود؛ اکنون نیز وضعیت جهان وضعیتی سردرگم و غیر قابل پیش بینی است؛ برای همه ی نیروهای مترقی از ضروریات است که با شناخت دقیق مناسبات اقتصادی و افول امپریالیسم امریکا مترصد فرصت های بارقه ای باشند و بدون توسل به تحلیل های ژورنالیستی و کین توزانه که توسط رسانه های وابسته به جریان اصلی پمپاژ میشوند خود دست به کار شده و این دیالکتیک باطل را شکسته و با بازگشت به نقد اقتصاد سیاسی و مطالبات فرودستان آینده خود را توسط عاملیت خود به پیش ببرند.

جواد خوش‌یاران

جامعه شناس

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)