دانشگاه تنها محل علماندوزی نیست؛ این را تاریخ هفت دهه مبارزه در ایران نشان میدهد. کدام مبارزه آغاز شد بدون آنکه دانشگاه درگیرش باشد. درست به همین دلیل است که دوستان ما امروز زندانی شدهاند. اعتراضات سراسری که از چند سال پیش در قالب اعتصابها، تجمعات کارگری و دیگر اعتراضات معیشتی، در اقصا نقاط ایران پا گرفته بود و در خیزش مردمی امروز، با شعار راستینِ «نان، کار، آزادی» به بروز رسید، همچون گذشته دانشگاه را با خود همسو و همصدا یافت. درمقابل، دولتی که مدعی کلید تدبیر و امید بود بر دستان همکلاسهای ما قفل دستبند را محکم کرد.
درحالیکه مردم محروم شهرهای سراسر کشور تحمل ادامۀ وضعیت بغرنج فعلی را ندارند و به میدان آمدهاند، باز هم دانشگاه این مدرسۀ آزادیخواهی با یورش همهجانبۀ وزارت اطلاعات مواجه شده است. دوستان ما را دزدیده و به عنوان گروگان زندانی کردهاند به این خیال که مردم را ساکت کنند.
گفتهاند دستگیریها پیشگیرانه بوده اما هیچ بخشی از قانونی که خود همواره بدان استناد میکنند، چنین چیزی را پیشبینی نکرده است. دوستان ما با قانونشکنی وزارت اطلاعات مواجه شدهاند و تحت عنوان قانونشکن بازداشت. این توهین علنی به ساحت دانشگاه است. دولت دوازدهم از همان روشهای نخنمایی استفاده میکند که تمام دولتهای پس از انقلاب در قبال آزادیخواهان و برابریطلبان استفاده میکردند.
حال پرسش این است: وظیفۀ اجتماعی ما چیست؟ با ترس، ربودن دوستانمان را تماشا کنیم یا به دستگاه سرکوب نشان دهیم دوران سکوت در برابر برخوردهای فلهای، به سر رسیده است. بالطبع راه اول نمیتواند به بهبود وضعیت منجر شود. ما از تمام دانشجویان میخواهیم با اعتراضات گسترده، دربرابر این ارعاب دولتساخته بایستند.
همکلاسها! اکنون ناچاریم با خواست سرکوبگران مقابله کنیم؛ فضای یأس را عقب بزنیم و با همفکران خود به راه،های محتمل اعتراض فکر کنیم، راههایی برای حفظ بدنهی دانشجویان مستقل و پیشرو. روحیه دادن به افرادی که از زندان آزاد میشوند و کسانی که احیانا ممکن است تحت تاثیر ارعاب قرار گرفته باشند، نیاز امروز ما است. ما میتوانیم به طور گسترده اعتراضات سلبی ترتیب دهیم. در وضعیت حاضر، امتناع از شرکت در کلاسهای ترم آتی، حداقل کاری است که میتوانیم برای جلوگیری از مصادره دانشگاه و در همسویی با مردم انجام دهیم.
در کنار اینها از یاد نبریم مسبب یا لااقل مسئول دستگیریها و تعرض به دانشگاه دولت دوازدهم است. این دولت با توطئهای شوم، درحالیکه پاسخی برای اعتراض برحق مردم نداشته، فرمان یورش به دانشجویان و فعالان اجتماعی را هم صادر کرده است. در این شرایط اگر یک وزیر واقعاَ دانشگاهی و دغدغه مند در وزارتخانه علوم بود، یا باید در جلسات دولت از این اتفاق جلوگیری میکرد یا شرافتمندانه به پست و مقام پشت میکرد و استعفا میداد. اما غلامی هیچکدام را انتخاب نکرده و تنها نظارهگر باقی مانده است. هیچ دانشجوی شرافتمندی نمیتواند این مسأله را بپذیرد و باید خواست استعفای وی را کمینه مطالبهی خود بداند. وزیر علوم میبایست در مقابل دخالت عوامل سرکوب میایستاد و به وزیر امنیتی کار، حقوق دانشجویان معترض به سیاستهای نسنجیده وی را یادآوری میکرد. اکنون نوبت آن است که ما به او وظایفش را یادآوری کنیم. او باید برود و ما تا رساندن صدای این مطالبه به گوش مسئولان، از پا نخواهیم نشست.
امید است با همبستگی صدای تمام دانشجویان کشور را به یکدیگر برسانیم، و با ترویج این فراخوان و فراخوانهای آتی آخرین سنگرهای آزادی بیان را حفظ کنیم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.