ابراهیم امینی، متولد سال ۱۳۶۶ خورشیدی در قریۀ «پالو» ولسوالی «چمتال» ولایت بلخ میباشم. تعلیمات ابتدائی ام کُند و کنده، کنده در مکتب کوچک «محلم» انجام یافت. فعلأ دانش آموز سال دوازدهم لیسۀ «استقلال» مزار شریف میباشم. از اوایل جوانی دنبال گمشدگیها و کمبودیهای خودم بودم که تا دو سال و نیم قبل از این در «جادۀ جادویی شعر» با آنها روبرو شدم. به عقیده من شعر همه چیز است، ولی همه چیز شعر نیست. چندیست از پنجرۀ شعر، با حنجرۀ غزل آلود، دلخوشیها و نا خوشیهایم را داد و فریاد میکنم و فعلأ شعر را جز راهی به سوی ارزشهای ناشناختۀ انسانی نمیپندارم. مدتی است افتخار عضویت انجمن آزاد نویسندگان بلخ و انجمن قلم افغانستان را برایم داده اند.

ابراهیم امینی، شاعر بنام افغانستانی
در حمایت از از اعتراضات کارگران ایرانی
مباد رخنه کند در صفوف کارگران
رعیتان ستمشاه و سربهدارگران
که این دو چون ملخ و مور میرسند به کشت
اگر کنار بیایند با بهارگران
صدای “نون” در الفبای فارسی خشک است
به یاریِ تریِ ناخنِ شمارگران
من و تو یخزده جور یک زمستانایم
تو خسته از شیخی من از انتحارگران
به سینه بر لب هر مرز دست رد خوردم
به جای لطف لگد خوردم از تبارگران
بیا -گلایه همسایهگی به جای خودش-
که آفتاب بمانیم؛ آشکارگران
بیا که سنگ بزرگ است و سیل باید شد
بیا عبور کنیم از سر مهارگران
اگر به شوق نجنبیم مرگمان قطعی است
کفنبدوز نشسته است با مزارگران
من این غزل به تلافی یک خطا گفتم
خطای غافلی از شاعرانقطارگران
مباد سنگ شود لقمه فرودستان
به دست بیعمل گله هوارگران
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.