این بحث یک جور مکالمه است با دوستان فمینیست. فمینیسم یک جنبش رهایی بخش است که از ابتدا خواستار تغییر ساختارهای اجتماعی به جهت دستیابی به عدالت اجتماعی و آزادی بوده. در این راه زنان کارگر برای دستمزد برابر مبارزه کردهاند. برای حق رای مبارزه کردهاند و در این راه هزینه بسیار دادهاند. من فمینیسم را یک جنبش رهایی بخش می دانم. اما معتقدم همانطور که درک ما از بسیاری از مظاهر مدرنیته سطحی و نازل بوده دریافتها از فمینیسم نیز سطحی است.
انتشار ترانه جدید محسن نامجو و شاهین نجفی به نام پریود، اعتراض بعضی از دوستان فمینیست را برانگیخته. فعالان زن ما به واژه ها و کلام وسواس پیدا کردهاند. هدف آنها تقلیل یافته به Political Correctness و یک چیز را فراموش کردهاند. هنر و ادبیات اصلا عرصه جولان کسانی است که حرفهای نگفتنی را تولید می کنند.
بیایید به ادبیات غرب نگاه کنیم. لولیتا یکی از تاثیر گذارترین رمانهای قرن بیستم به داستان معاشقه یک مرد مسن با یک دختر نوجوان می پردازد. این داستان آن قدر غیر اخلاقی بود که هیچ ناشری مدتها زیر بار نشر آن نمی رفت. «یادداشتهای پیر مرد دیوانه» اثر جونیشیرو تازیناکی هم به فانتازیهای یک پیرمرد می پردازد. اگر خاطرتان باشد میلان کوندرا هم در دساتانهایش قهرمانهای زن باره خلق می کند. پزشک جوانی که به سادگی آب خوردن زنان را به چنگ می آورد.
حالا تصور کنید که فمینیستهای غربی هم می خواستند این وسواس را اعمال کنند. آن وقت سر نوشت هنر و ادبیات چه می شد؟
آیا وقتی شاملو از پستانهای آیدا می سرود ادبیاتش جنسیتی بود؟ یا وقتی نصرت رحمانی می سرود:
خدایا تو بوسیدهای هیچگاه،
لب سرخفام زنی مست را ؟
ز وسواس لرزیده دندان تو،
به پستان کالش زدی دست را؟
خدایا دلت خواست تا نیمه شب،
به فنجان نافش بریزی شراب ؟
لب خویش بر جام نافش نهی،
بنوشی بدان سان که گردی به خواب؟
ما باید در برابر ادبیات جنسیتی موضع می گرفتیم؟ این بحث نظری به مداقه زیادی احتیاج دارد و من در ۲۰ دقیقه متن را نوشتم و کاستیهای آن را بر نویسنده ببخشید.
یادداشت و برنامه رادیویی من و زهرا باقری شاد در معرفی فمینیسم:
فمینیسم چیست؟- بهداد بردبار
چرا فمینیسم در زبان فارسی با تعابیر مختلفی به کار می رود؟
چرا در مباحث علوم انسانی و توسعه به زنان باید نگاه مخصوص خودشان را داشت؟
فمینیسم از چندین نظریه متنوع اجتماعی، جنبش های سیاسی و نظام های فلسفی مختلفی تشکیل شده است. بیشتر این نظریه ها به وضعیت روابط اجتماعی، به طور خاص به روابط جنسیتی نگاه انتقادآمیز دارند. نظریه فمینیستی، منشا و شکل های نابرابری جنسیتی را مورد توجه قرار می دهد تا سیاست های جنسیتی، روابط قدرت و جنسیت را مطالعه و بررسی کند. فمینیسم، نظریه ای به شکل آگاهانه سیاسی و کنشگرانه است. خط مشی فمینیستی، تمرکز بر مسائل مهمی همچون حق تولید مثل، خشونت خانگی، مرخصی زایمان، برابری در دستمزد، خشونت جنسی، تبعیض است و همچنین به مسائل ریشه دار تری مثل مردسالاری، کلیشه سازی، شی ء انگاری و ستم می پردازد.
فمینیسم به طور خاص در بحث توسعه، مباحثی چون نابرابری جنسیتی، میزان کار تحمیل شده بر زنان ( نظریه پردازان فمینیسم استدلال می کنند که بسیاری از زنان شاغل مجبورند علاوه بر کار خارج از خانه، به کار داخل خانه مثل آشپزی و بچه داری هم بپردازند)، غیبت زنان در سیاستگذاری های توسعه ای و به طور کلی تمام مسائلی را که زنان را به صورت مادون یا زیردست نگه می دارند، مورد انتقاد قرار می دهد.
جنبش فمینسیتی در آغاز نوعی کنشگری سیاسی را در پیش گرفت و یک جنبش مردمی به حساب می آمد و تلاش کرد زنان را از طبقات اجتماعی مختلف و نیز نژاد، فرهنگ و مذهب های مختلف به عنوان گروهی که مورد ستم قرار گرفته اند گردهم آورد. اما پس از توسعه فمینیسم، این جهان شمولی به خودی خود به تداوم ستم علیه زنان منجر شد چرا که زنان از سرزمین های متعدد و با پیشینه های مختلف، الزاما تجربه ها و مسائل مشترکی در این زمینه نداشتند. از این نظر، نظریه های مدرن فمینیستی به این دلیل مورد انتقاد قرار گرفتند که عمدتا از نگاه زنان طبقه متوسط غربی که در محیط های آکادمیک حضور دارند مطرح شده اند و مسائل مربوط به زنان جهان سوم را مورد توجه قرار نمی دهند.
در جنبش های فمینیستی اهداف متعددی دنبال می شود و اینگونه نیست که همه این اهداف در یک جنبش واحد خلاصه و پیگیری شوند. کنشگری فمینیستی در نیمه دوم قرن نوزدهم به شکل یک جنبش سازمان یافته آغاز شد و در موج اول، ابتدا بر دو مساله برابری دستمزدها و حقوق مالکیت تمرکز داشت. همچنین مخالفت با حق تملک زنان متاهل و فرزندانشان توسط همسر در موج اول مورد توجه قرار گرفت. در پایان قرن نوزده، کنشگران فمینیستی بر نفوذ به عرصه سیاست و دستیابی به حق رای تمرکز کردند و نهایتا تا سال های ۱۹۱۸ و ۱۹۲۸ زنان به ترتیب در انگلستان و امریکا به حق رای دست یافتند. همچنین در این دوره فمینیست ها به ماهیت تبعیض آمیز نظام های سیاسی دموکرات و مدرن نیز انتقاداتی وارد ساختند.
موج دوم فمینیسم در اوایل دهه ۶۰ میلادی آغاز شد و تا سال اواخر دهه ۸۰ ادامه پیدا کرد. در این دوره ، فمینیست ها انتقاداتشان را تا زیر سوال بردن ماهیت تبعیض آمیز و ناعادلانه سرمایه داری توسعه دادند. در ایالات متحده امریکا موج دوم فمینیسم از جنبش مدنی سیاهان و جنبش ضد جنگ ویتنام تاثیر پذیرفت. زنان در این دوره دریافتند که حتی در نقش کنشگر هم به عنوان گروه دوم و مادون در نظر گرفته شده اند؛ از این رو به صورت جمعی علیه تبعیض به مبارزه دست زدند. یکی از کتاب های اثرگذار در آن زمان “افسانه فمینیسم” است که “بتی فریدان” آن را نوشت و به وضعیت زنانی اشاره کرد که هویت خود را بر اساس موقعیت همسر و فرزندانشان تعریف می کنند و تمایل دارند هویت خود را از دست بدهند و هویت خانواده را جاگزین آن کنند. نویسنده این کتاب در تاسیس سازمان ملی زنان در امریکا در سال ۱۹۶۰ نقش اساسی داشت. فعالیت های این سازمان، بخشی از جنبش وسیعتری بود که با شعار آزادی زنان معنا می گرفت.
موج دوم فمینیسم در شکل های مختلف ظاهر شد که از جمله آنها می توان از اعتراض به انتخاب دختر شایسته در امریکا، تشکیل گروه هایی برای افزایش آگاهی زنان نام برد. در همان دوره بین فمینیست های سیاه پوست، لزبین، لیبرال و سوسیالیست اختلاف های جدی به وجود آمد. برای مثال روشنفکران سیاه پوست در امریکا این بحث را مطرح کردند که جنبش فمینیسم صدای اقلیت سیاه پوست را به گوش مردم نرسانده و نتوانسته مسائلی را مطرح کند که بین زنان شکاف ایجاد می کند.
موج سوم فمینیسم در دهه ۹۰ با ورود پساساختارگرایی و نظریه های پست مدرن آغاز شد و یک فمینیسم بسیار متفاوت را رقم زد. موج سوم فمینیسم، از رویکرد ذات گرایانه موج دوم که به نوعی هویت جهان شمول زنانه باور داشت، انتقاد کرد.
نظریه پردازان موج سوم معتقد بودند که پیش از این در رویکردهای فمینیستی بر تجربه زندگی زنان سفید پوست طبقه مرفه، تاکید بسیار شده است. اما در مقابل، نظریات موج سوم بر ابهام آمیز بودن ذاتی واژگان و گروه بندی های جنسیتی تاکید دارند. آنها همچنین به سیاست گروه بندی در نظریه های فراهنجار و دوجنسیتی انتقاد دارند و با این گروه بندی ها مخالف هستند. از سوی دیگر نظریه های فمینیستی در موج سوم وارد بحث های ضدنژادپرستی و آگاهی بخشی به زنان رنگین پوست، نظریه پسااستعماری، نظریه انتقادی، فراملیت گرایی، اکوفمینیسم ( زنان و محیط زیست) و فمینیسم رهایی بخش می شوند. موج سوم فمینیسم به سیاستگذاری های خرد بیشتر از کلان علاقه مند است و شامل شکل هایی از بازنمایی های جنسیتی می شود که نسبت به فعالیت های قبلی فمینیستی بار سیاسی کمتری دارند.
گروهی از نظریه پردازان از رویکرد پسا فمینیستی پیروی می کردند که در اوایل دهه ۹۰ آغاز شده بود و ادعا داشت که بیش از این به فمینیسم نیازی نیست (و زنان به برابری در همه زمینه ها دست یافته اند). طی موج دوم و سوم، فمینیست ها به مباحثی همچون نابرابری و فقر توجه نشان دادند و بحث روابط جنسیتی، به شکل گیری بحث های انتقادی بسیاری در زمینه توسعه منجر شد
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
هنرمند حق داره هر چیزی که می خواد رو بگه در هر قالبی با هر زبانی. حتی اگه این هنر نژاد پرستانه باشه٬ زن ستیز باشه٬ غیر اخلاقی یا ضد اخلاقی باشه٬ خطرناک باشه…کار هنر بیان اه٬ حتی بیانی که ما به دلایل محکمی باهاش مخالفیم. تمام اینها انعکاس چیزی موجود در جامعه ان و سانسور هنر فقط این احساسات حاضر رو مخفی می کنن.
اما فمینیست ها هم حق دارن هر کاری در هر زمینه ای رو نقد کنن. روح مردسالاری در همین نقد در عرصه های مختلف بارز میشه و آگاهی ما رو از تاثیر یک کار هنری بالا می بره. نقد فمینیستی یک اثر٬ اعتراض به اون و حتی محکوم کردن اش٬ به معنی در خواست برای از بین بردن اثر نیست. به معنی تحلیل اش از یک زاویه خاص اه. این نقد در دراز مدت یک sensibility جدید رو بوجود میاره. اگه تجاوز در فیلم Eurotrash دهه شصتی اصلا تجاوز محسوب نمیشه و خیلی هم سکسی اه٬ برای خیلی از مخاطب های امروز تاثیر شهوانی کمتری داره. اگر در یک تبلیغ معمول تلویزیون و یخچال در دهه پنجاه یک زن داره از شوهرش کتک می خوره و این بنظر همه بامزه میاد٬ تبلیغات الان هرگز دنبال چنین تصویری نمیرن چون خریدار نداره. Sensiblity عوض شده و این حاصل همان نقدهای فمینیستی این مدت اه.
قرار نیست ما بین این دو یکی را انتخاب کنیم. میشه از شاهین نجفی لذت برد٬ در حالیکه متوجه ایم چه تاثیری در ما می گذاره.
***
یک عده زیادی از فمینیست های اروپایی با اینکه فیلیپ راث٬ رمان نویس قهار امریکایی٬ جایزه نوبل بگیره مخالفن٬ چون کتاباش پر از صحنه های بسیار سکسیت اه. من با این مخالفم. نقد یک کار هنری از جایگاه هنر نباید پایبند هیچ اصل اخلاقی باشه. اما با نقد فمینیستی فیلیپ راث و سیل مقاله هایی که راجع به زن ستیز بودن کارهاش نوشته شده کاملا موافقم. این تضاد می توونه در آن واحد وجود داشته باشه و تلاش برای انتخاب یکی و رد دیگری ساده انگارانه است
جمعه, ۲۷ام بهمن, ۱۳۹۱
جناب بردبار، شما در پاراگراف اول مطلبتان فمینیسم تنها به یک گرایش تقلیل داده اید و در نهایت به طور ضمنی گرایش های دیگر را سطحی خوانده اید که آن را می گذارم به پای دریافت ناکافی تان از تعریف وسیع فمینیسم. به طور مثال من و شما در خیلی موارد که مربوط به زنان می شود با هم توافق نظر نداریم، چرا که برداشتمان از فمینیسم متفاوت است، مصداقش هم مساله روسپیگری ست.
اما به طور کلی آنچه شما آن را “وسواس” می خوانید مسائلی است که از نگاه و تفکر مردسالار دور می ماند یا طبیعی جلوه می کند اما از نگاه من فمینیست با حساسیت های جنسیتی معنا دارد. موضوع وسواس نیست. بلکه حساسیت نشان دادن به تبعیضی تاریخی است. این تبعیض در همه حوزه ها خود نمایی می کند از ادبیات گرفته تا روابط روزمره.
در اینکه این ترانه هنرمندانه است می توان تردید بسیار کرد. اما سخن من بیشتر با انتقاد شماست نسبت به فمینیستها. گذشته از اینکه مشربهای مختلف فمینیسم در میان فعالان ایرانی موجود است، این مساله هم مهم است که باید نسبت به معضلات عکس العمل نشان داد. فمینست های ایرانی که به چنین ادبیاتی نقد دارند آن زمان که باید در فضایی که امکانش هم نبود برای همه آن حقوقی که می گویید فعالیت کرده اند، هنوز هم دغدغه شان همان است، دوستان داخل در همان فضا ادامه می دهند اما همه به چنین هنر و ادبیاتی نقد داریم. همانطور که زینب مطرح کرد، فمینیست های غربی پیوسته در حال نقد این ادبیات و هنر هستند.
به نظرم این یک استاندارد دو گانه هست که نقد سوسیالیستی به فرهنگ غربی را یک کار جدی سیاسی بدانید اما نقد فمینیستی به همین فرهنگ را حاصل وسواس بدانید. اگر کسی حساسیت سوسیالیستها را به مظاهر فرهنگ بورژوازی یا انتقادهای هر روزه آنها به مناسبات سرمایه دارانه حاکم بر روابط اجتماعی یا سیاستهای جهانی را به استهزاء گرفته – چنانکه به اشکال مختلف این کار صورت می گیرد- و از آن تعبیر به وسواس کند، نشان از قدرت استدلال او یا تاثیر فعالیت او نیست. به همین ترتیب هم حساسیت فمینیستها را نباید و نمی توان به یک وسواس تقلیل داد. اعتراض آنها نه صرفا به کاربرد الفاظ، که به ساختار فرهنگی مردسالار حاکم بر ذهنیت و فعالیت بسیاری مدعیان هنر یا سیاست است که خود را در شوخی ها، سخنها، هنرها، مقالات و سیاستگذاری آنها خود را نشان می دهد.
در مورد اهداف والاتر باز هم شما را به یاد ادعای دوستان لیبرال در مورد لزوم پرداختن به مسائل ایران به جای کشورهایی چون فلسطین می اندازید، که ما مسائل مهمتری از فلسطین داریم. همانطور که در آن مورد هم نوشتم اگر قرار است کسی یا گروهی کاری انجام دهند این و آن ندارد و برتریتی نمی شود قائل شد. مساله این است شما چه چیز را در غالب رهایی بخشی تعریف می کنید و من فمینیست چه چیز را. این که مساله زن کارگر و حق رای و .. هست که فمینیست باید به آن بپردازد یک مبحث است اما اینکه پرداختن به چیزهای دیگر اضافی و وسواس است مساله دیگر. هم زمان می شود هر کدام از این مطالبات را پیش برد. هنر و ادبیات و به طور کلی فرهنگ بخشی از دغدغه فمینیسم هست چه غربی و چه شرقی. این نه وسواس که اشراف کامل به مفهوم فمینیسم است.
جمعه, ۲۷ام بهمن, ۱۳۹۱
متن ترانه شاهین نجفی و محسن نامجو از این قرار است:
فکر کنم این متن کامل باشه برای نگاه کردن و مروری روش: ما وارثان دردمشترک لای پا/ ما زیر پای گشت واجبی با سپاه
ما صیغه های زیر سن چند ساعته/راحته شل بگیر وگرنه درد داره ها!
ما نامه های بی جواب خیس عمق چاه/ ما تو حرم زنای محصَنهَ با نسا
ما و حظ انگشت و ماتحت دیگران / ما و شوق مرگ با صدای آهنگران
ما روی مین و توی جین و پشت هفت سین/خاک بر سران با سواد شرم بر جبین
ما بهت خشتک شدن و درد پارگی/ ما چشم بستن خفه شدن به سادگی
ببین چگونه درگیر مغز من /مراببوس از عشق حرف بزن
تو هم که هر دفعه که مارو می بینی پریودی
ما راندووی از شریعتی تا اوین/ما دختران صادراتی از دبی تا چین
ما بوق تاکسی در عمق استخوان /ما جسم پژو با مغز پیکان
ما سینمای بی پناه بی پناهی/ما بغض با این جماعت فکاهی
ما اجتماع زیر ناف پول محور/ ما شاعران دردمند بیت رهبر
ما عاشقان آوانگارد حسین/ما پیروان فشن پیر خمین
ما مومنین تیز کرده در اعتکاف/ما داف های با حجاب خیس زیر لحاف
مرا و شوق آغوش تو/ و گریه به گوشی خاموش تو/
آمدی جانم به قربانت ولی…
تو هم که حتی تویه این شرایطم پریودی
تو هم که هردفعه که مارو می بینی پریودی
جمعه, ۲۷ام بهمن, ۱۳۹۱
مفهوم پریود در فرهنگ مرد سالار و فرهنگ دینی معانی خود را دارا هستند.در فرهنگ دینی دختران و زنان در این دوران نجس مینامند و حتی واجبات نیز بر ایشان واجب نمی گردد.در فرهنگ مرد سالار مفهومی دیگر می یابد و آن عبارت از تاثیر فرهنگ دینی بر فرهنگ مردسالار(نجس) و هم چنین نگاه یکسویه و لذت جو به مثابه کالا از سوی مردان.بر اساس مطالبی که در این خصوص مطالعه نمودم،در این دوران دختران و زنان با توجه به ویژگی های هر فرد،ضمن یکسان بودن برخی از واکنش های طبیعی،واکنش های متفاوت نیز از خود بروز میدهند.برخی دچار اظطراب برخی سر درد برخی واکنش های تند عصبی و برخی نیز بسیار مهربان،چون این مفهوم با یک قضاوت ارزش گذاری شده(منفی) ازپیش توام است،در فرهنگ مرد سالار به مثابه یک عیب و نقصان مورد ارزیابی قرار میگیرد.همین مفهوم مورد استفاده ابزاری برای تحقیر به کار می افتد و اتفاقأ یکی از اهداف تحقیر ایجاد سلطه می باشد.
جمعه, ۲۷ام بهمن, ۱۳۹۱
حرف کلی چی هست؟ چرا می گند ضد زن است؟ من درش ضد زنی ندیدم …. دارند در مورد ژانر های مختلف انسان ها حرف می زنند و لزوما اگر همه اینها زن باشند، در مورد همه زنان نیست. شاید تنها گیری که بشه داد به آن “تو هم که هر دفعه که ما رو می بینی پریودی” باشه. که خب پریود ناموسی است؛ به آن گیر مدهید.
جمعه, ۲۷ام بهمن, ۱۳۹۱
متن ترانه ی شاهین نجفی را من هنوز ندیدم ولی نکته ی نقد نوعی از رویکرد فمینیستی که خودش را به تصحیح شده ی سیاسی «پلیتیکال کرکتنس» تقلیل می دهد ربطی به نقد هنر ندارد مربوط به این هست که نقد زبان و واژه-مرکزی در مبارزه وقتی کاملا جای نقد ساختارهای اقتصادی و سیاسی را بگیرد، سبب تمرکز مبارزه در سطح می شود. ولی این به این معنی نیست که فیلم یا موسیقی یا رمان … را از دید فمینیستی نمی شود نقد کرد. مثل این است که به مبارزان آفریقایی-آمریکایی که معتقدند باید ساختارهای اقتصادی- سیاسی که شهروند درجه دو بودن و تبعیض علیه شان را بازتولید می کنند را نقد و رفرم و متلاشی کنند، کسی بگوید که دیگر از فیلمی که در آن شما را براساس رنگ پوست تان نژادیزه می کند و در انتهای نردبان طبقه بندی می کند نباید نقد کنید و باید به جای آن روی انقلاب ساختارهای اقتصادی-سیاسی تمرکز کنید. پس یعنی تا زمانی که انقلاب هنوز اتفاق نیفتاده ما نباید بتوانیم فیلم و رمان و موسیقی نقد کنیم؟ مثلا در سریال سکس اند دسیتی که اعتراف می کنم هر اپیزود رو دست کم دو یا سه بار دیدم (پس یعنی اثر را به دلیل نقدی که به آن داریم لزوما دور نمی اندازیم)، چهار زن شخصیت اصلی سریال تنها در مورد روابط شان با مردها و ازدواج و بچه و خرید ِ کفش حرف می زنند، هیچ مکالمه ی دیگری بین شان صورت نمی گیرد، چرا نباید این را مثلا فمینیست ها بتوانند نقد کنند؟ و نقد این پرتره از زنها در سینما مقابل نقد ساختارها نیست فقط تقلیل مبارزه به نقد از زبان و اصطلاح ها سبب فرو رفتن در سطح می شود.
جمعه, ۲۷ام بهمن, ۱۳۹۱
تیتر این مطلب خودش قبل از هر چیزى فمینیست هاى ایرانى رو به یه چوب رونده. یک دسته همگون و مشخصى به اسم “فمینیست هاى ایرانى” وجود نداره. نگاه ها و منش هاى فمینیست هاى ایرانى از هم متفاوته. اصلا چند نفر از هزاران فمینیست ایرانى به ترانه نامجو ایراد گرفتن که نمونه نظر کل فمینیست هاى ایرانى شمرده شن؟ گیر خیلى ها هم به این ترانه اخیر مساله پولیتیکال کورکتنس نیست. مساله یک ترانه چیپه که ادعاى ساختار شکنى داره!
شنبه, ۲۸ام بهمن, ۱۳۹۱
سلام به همه! نظر من اینه که این آهنگ نه تنها به زن و زنانگی توهین نکرده بلکه به “توهین به زن و زنانگی” انتقاد کرده.حالا چرا؟ چون جمله ی “تو هم که هر دفه که مارو می بینی پریودی”را خود شاعر نمی گه بلکه اون کسی این جمله رو میگه که به صیغه های زیر سن چند ساعته می گه:شل بگیری راحته وگرنه درد داره ها!.کسی که از پریود بودن همیشگی زن گله می کنه همونیه که “شوق جون دادن با صدای آهنگران” داره.اونی که میگه:”تو هم که هردفه که مارو می بینی پریودی” ،اون جوون فشنه که عاشق پیر خمینه و احتمالاً این جمله رو به دوس دخترش میگه البته بعد از اومدن از راهپیمایی ۲۲ بهمن!.الخلاصه:
جمله ی “تو هم که هر دفه که ما رو می بینی پریودی”یه جمله ست که به زن و زنانگی توهین میکنه ولی این جمله رو خود شاعر نمیگه بلکه از زبان اونایی می گه که به زن نگاه ابزاری دارن و راحت صیغه میکنن و…امیدوارم منظورمو رسونده باشم!
شنبه, ۲۸ام بهمن, ۱۳۹۱
صنم عزیز نقد شما کاملا به این نوشته وارد است. یک دسته همگون و مشخصى به اسم “فمینیست هاى ایرانى” وجود ندارد.
دوشنبه, ۳۰ام بهمن, ۱۳۹۱