تحلیل محتوای روایتهای رسیده به کارزار منع خشونت خانوادگی
کارزار منع خشونت خانوادگی از ۲۵ نوامبر سال گذشته (۱۳۹۵) آغاز به کار کرد و یکی از اهداف آن مستندسازی روایتها و تجارب زیستهٔ زنان در زمینهٔ خشونت خانوادگی، در مناطق مختلف ایران بوده است. از ابتدا قرار شد که این تجارب از طریق مشورت و مواجههٔ چهرهبهچهره با قربانیان و شاهدان خشونت خانوادگی و برگزاری کارگاههایی برای آنها صورت گیرد. با توجه به آمار خشونت خانوادگی در ایران، که براساس آن از هر ۳ نفر ۲ نفر پس از ازدواج آن را تجربه میکنند، هر زنی که در کارگاههای کارزار شرکت میکند یا مثلاً در خیابان مخاطب ما واقع میشود، بدون شک شاهد این نوع خشونت بوده یا بازماندهٔ آن است؛ ازاینرو در کارگاهها مشاهده کردیم که حتی اگر کسانی آمادگی ثبت تجربهٔ خود را ندارند، به طریقی آن را با ما در میان میگذارند.
برای انعکاس دادن تجربههای خشونت لازم بود که آنها را یک به یک تحلیل کنیم. ما فکر کردیم که تک روایت خوانی به تنهایی دیدی از آنچه بر این زنان رفته در اختیار ما نمیگذارد و بهتر است برای پی بردن به ابعاد خشونتها، پیامدهای رخ داده و واکنشهای زنان در برابر خشونت به تحلیل محتوای کمّی و کیفی این روایتها بپردازیم.
از زمانی که کارزار شروع به کار کرد تا نیمهٔ آبانماه ۱۳۹۶، در مجموع ۱۹۴ روایت به دست ما رسیده است. این روایتها به چند طریق جمعآوری شدند: در کارگاههای آموزشی، که بخشی از آن مربوط به نوشتن روایت از خشونت است، با گفتوگوی چهرهبهچهره با زنان و ارسال روایات از سوی زنانی که به نحوی با کانال کارزار آشنا شده بودند. از میان روایتها، آنهایی که بیانگر تجربهای از خشونت خانوادگی بودند، جدا شدند و پس از الک کردن تجربهها، ۱۸۴ روایت برای بررسی نهایی انتخاب شد.
روایتها از این چند استان به دست ما رسیده است: گیلان(۵۶ روایت از رشت، انزلی، املش و لاهیجان)، البرز(۵۳ روایت از کرج و ملارد)، تهران (۴۴ روایت از تهران و ورامین)، کردستان (۹ روایت)، آذربایجان شرقی (۴ روایت از تبریز و اهر)، مازندران (۳ روایت)، هرمزگان(۲ روایت از بندرعباس)، مرکزی (۲ روایت از ساوه)، آذربایجان غربی (۱ روایت از بوکان)، اصفهان (۱ روایت از نجفآباد)، خراسان رضوی (۱ روایت از مشهد)، خوزستان (۱ روایت)، زنجان (۱ روایت)، فارس (۱ روایت)، کاشان (۱ روایت از قمصر)، لرستان (۱ روایت)، همدان (۱ روایت) و مکان نامشخص (۱۲ روایت). ۸۲.۲ درصد روایتها متعلق به تابعیت ایرانی و ۱۷.۵ درصد آنها مربوط به تابعیت افغانستانی (ساکن شهر کرج) است. ۸۱.۱ درصد افراد در ازدواج اول دچار خشونت بودهاند که ۲.۸ درصد آنها در ازدواج دوم نیز با خشونت مواجهاند. ۱۵.۴ درصد افراد ازدواج نکردهاند و تحت خشونت پدر، برادر یا مادر خود هستند.

انواع خشونت
برای دستهبندی انواع خشونت تا حد زیادی از تعریف «طرح ملی بررسی پدیده خشونت خانگی علیه زنان در ۲۸ مرکز استان کشور»[۱] استفاده کردیم که در سال ۱۳۸۳ وزارت کشور آن را ارائه کرد.
خشونت روانی-کلامی: بیشترین نوع خشونت تجربه شده در این بررسی نیز خشونت روانی-کلامی است، بهطوریکه از هر ۴ روایت ۳ روایت حاوی این نوع خشونت است (۷۴.۵ درصد). آسیبهای ناشی از خشونت روانی-کلامی بر سلامت زن خشونتدیده و کودکان او، که در روایتها به آن اشاره شده است، طیفی گسترده دارد، از جمله: اضطراب، احساس درماندگی، احساس ناامنی، اختلالات روانی، ترس، افسردگی، حس حقارت، از بین رفتن اعتمادبهنفس، احساس طردشدگی، ناامنی فضای خانه برای بچهها، فکر یا اقدام به خودکشی و موارد دیگر.
خشونت جسمی: در روایتهای ارسال شده به انواع آسیبهای ناشی از خشونت جسمی اشاره شده است، از جراحتهای موقت و طولانیمدت گرفته تا آسیبهای روانی اعم از حس ناامنی. براساس نتایج به دست آمده، تقریباً از هر ۵ روایت در ۲ روایت (۴۲.۴ درصد) خشونت جسمی تجربه شده است.
خشونت اجتماعی: ۳۴.۸ درصد از روایتهای رسیده به کارزار حاوی این نوع خشونت بودهاند که انزوا، عقبماندگی، محرومیت از تحصیل، عدم استقلال مالی، مهارت نداشتن در کار، از دست رفتن اعتمادبهنفس زنان و کاهش سلامت روانی آنان، مهمترین پیامدهای این خشونتها بوده است.
خشونت جنسی: این نوع خشونت پنهانترین نوع خشونت خانوادگی است؛ چراکه تابوی صحبت دربارهٔ آن باعث سکوت خشونتدیدگان میشود. از همین رو، در این روایتها ۱۱.۴ درصد (کمترین درصد) در میان انواع خشونت را داراست (حدوداً از هر ۱۰ روایت یک روایت). مصادیق خشونت جنسی در روایتها شامل این موارد است: همبستری اجباری، دادن شمارهٔ همسر سابق به مردان جهت ایجاد مزاحمت، زنای با محارم، تجاوز و رابطه جنسی نامتعارف و مضر برای سلامت زن. خشونت جنسی مانند خشونت جسمی بر سلامت جسمی و بهخصوص سلامت روان خشونتدیده تأثیر میگذارد و بارداری ناخواسته یکی از عوارض این خشونت است.
خشونت اقتصادی: حدود ۲۲ درصد از روایتها حاوی خشونت اقتصادی بود که در روایتهای زنان از شهرهای مختلف به چشم میخورد. هم در بین خانوادههایی که از طبقهٔ متوسط بودند هم در طبقات فرودست این خشونت به اشکال مختلف وجود داشت؛ ندادن خرجی به زن و فرزندان و خرج کردن برای دوست و آشنا، محروم کردن دختران از ارث، در دست گرفتن حقوق زن، اجبار زن به کار کردن برای تأمین پول مواد مخدر یا تأمین معاش زندگی مشترک از جمله مواردی بود که در این روایات به چشم میخورد.
خشونت حقوقی-قانونی: در حدود ۱۷ درصد روایتها نیز مواردی از ازدواج مجدد، امتناع از طلاق، ازدواج زودهنگام و اجباری مشاهده میشود. این نوع خشونت نه تنها خشونتهای دیگر را میتواند در پی داشته باشد (همچون ازدواج زودهنگام)، بلکه میتواند آثار روانی بسیاری بر خشونتدیده داشته باشد.

خشونت های چندگانه: در ۳۴.۲ درصد روایتها یک نوع خشونت عنوان شده است؛ اما در باقی روایتها به ترکیبی از چند نوع خشونت اشاره شده است، بهطوریکه ۴۳.۵ درصد روایتها دو نوع خشونت و ۲۲.۳ درصد روایتها بین ۳ تا ۵ نوع خشونت را بازگو کردهاند.

برای نمونه در روایتی از بوکان (آذربایجان شرقی) خشونت روانی و جسمی با هم همراه است:
«… متأسفانه مادر من هم از خشونت کلامی بسیار بدی استفاده میکرد هم بسیار بد کتکم میزد. غالب اوقات هم این کتک و ناسزاها را به خاطر بازی کردن میخوردم و یا کمک نکردنش در کارهای خانه و خلاصه به خاطر اقتضای سنم کتک میخوردم. وقتی ازدواج کردم همسرم هم کتکم میزد و ناسزا میگفت و با کمترین مشکلی ناسزاگویی و کتکش آماده بود. در خانهٔ پدری آزادی نسبی داشتم ولی همین آزادی را هم در خانهٔ شوهرم نداشتم و به معنای واقعی کلمه به مدت ده سال در حصر خانگی بودم. اعتمادبهنفس ندارم و بهعنوان کسی که به خاطر آبروداری تمام عمر سکوت کرده، پشیمانم.»
یا در روایتی از تهران که خشونت اجتماعی، روانی و جسمی همراه هم هستند، دختر خانواده به عدم اختیار خود در انتخاب رشته و اجبار پدرش اشاره میکند:
«اول دبیرستان که بودم از طرف دبیرستان به اردوی دانشآموزی رفتیم، به یه دبیرستان فنیوحرفهای یا کارودانش. بعد از اردو نزدیک به ۵۰ درصد بچهها به کارهای فنی علاقهمند شده بودند و تو مدرسه تمام مدت حرف از انتخاب رشته و رفتن به همون دبیرستان فنی بود. من هم دوست داشتم مخصوصاً اینکه همهٔ دوستام رشتههای فنی رو انتخاب کرده بودند، ولی پدرم اجازه نداد و به نظرش رشتههای فنی درس خوندنی نبودن!… البته بعد از اینکه سیر کتک خوردم، رفتم ریاضی. مقاومت ادامه داشت، سال بعدش اجازه داد تغییر رشته بدم و برم علوم انسانی! به هر حال حرف حرف پدرم بود، علوم انسانی که فنی نبود. تا سالهای بعدش که رفتم دانشگاه هرکی میپرسید رشتهات چیه قبل از من بابام میگفت حیوانی!»
معمولاً فرد خشونتدیده، بهویژه اگر با خشونتهای چندگانه مواجه باشد، هم سلامت روانی و جسمیاش در خطر است و هم توانمندیهایش، احساس مفید بودن، سرزندگی و تشخصش از بین میرود. از سوی دیگر، خانوادهای که در آن خشونت از هر نوعش نهادینه شده است، خانوادهای از درون پاشیده است. مشاهدهٔ صحنههای درگیری زن و مرد در خانه و خیابان و انفعال شهروندان از سوی کودکان منجر به خشونتگری فرزندان پسر و روانزخم کودکانی میشود که در خانه و خیابان شاهد صحنههای این چنینی هستند. همچنین این امر سبب نهادینه شدن خشونت میشود.
خشونتگر و خشونتدیده کیستند و دلایل اعمال خشونت چیست؟
اعمال خشونت در حدود ۷۶ درصد روایتها از سوی همسر است که در ۱۵.۸ درصد موارد با مشارکت دیگر اعضای خانواده صورت میگیرد و در ۱۰.۹ درصد موارد علاوه بر زن بر کودکان نیز اعمال میشود. بعد از آن خشونتگران پدر (۱۸ درصد)، خانوادهٔ زن (شامل مادر، برادر، خواهر و دایی) و خانوادهٔ همسر هستند. خشونتدیده هم در بیشتر مواقع همسر است (۷۳.۹ درصد) و بعد از آن همسر و فرزندان در معرض خشونت مرد خانواده هستند.
برخی از عوامل رخ دادن خشونت در روایتها سلطهگری مردان[۲]، دخالتهای خانوادهٔ مرد، عصبی بودن مردان، بیماری روانی آنان، زنبارگی مردان، اعتیاد و یا نگاه تبعیضآمیز بین فرزندان، نداشتن مهارت کنترل خشم و استرس است که منجر به خشونتهای فیزیکی، روانی-کلامی، اجتماعی، حقوقی-قانونی، جنسی و مالی علیه زنان میشود. در برخی از روایتها زن هم در خانوادهٔ پدری دچار خشونتهای مختلف بوده است و هم در خانوادهٔ همسر و این مسأله بسیار قابل تأمل است. برخی از این دختران برای خروج از خشونت ازدواج کردهاند که این ازدواجها هم چون فاقد معیارهای منطقی بوده است، زنان را در چرخهٔ خشونت دیگری انداخته است. همچنین عدم حمایت خانوادهٔ زنان سبب شده که همسرانشان بتوانند به خشونت علیه آنان ادامه دهند. از سوی دیگر، میتوان دید دخترانی که مادران خشونتدیده داشتهاند، دخترانی وابسته و منفعل بار آمدهاند و آنان نیز در ازدواج با اشکال مختلف خشونت مواجه هستند.

استراتژیهای زنان، جامعه و مسئولان قضایی در مواجهه با خشونت
زنان در مواجهه با خشونت خانوادگی رفتارهای متفاوتی را در پیش گرفتهاند. برخی به دلیل عدم همراهی خانواده یا نداشتن حمایتهای قانونی و اجتماعی رفتار منفعلانهتری دارند. در این پژوهش، ۴۳.۸ درصد آنها به زندگی در شرایط خشونتآمیز ادامه دادهاند و ۱۴.۶ درصد آنها سکوت و پنهانکاری را پیشه کردهاند. برخی نیز اقداماتی برای رهایی انجام دادهاند که از جملهٔ آنها ۱۳ درصد طلاق گرفتهاند، ۳ درصد به مشاوره مراجعه کردهاند، ۵.۳ درصد نیز شکایت کردهاند. فرار از خانه، ازدواج در دختران و کمک خواستن از خانواده برای میانجیگری و دور زدن محدودیتها از دیگر واکنشهای زنان در مواجهه با خشونت خانوادگی است.

همانطور که اشاره شد، زنان سکوت و پذیرش خشونت را به خروج از خشونت ترجیح میدهند که چرایی آن ذهن خود آنها را نیز بسیار درگیر میکند؛ اما زنانی هم که سعی میکنند اقدامی انجام دهند بیشتر با عدم حمایت خانواده و اجتماع مواجه میشوند. در بین روایتهایی که به واکنش خانواده اشاره کردهاند، در ۴۰.۷ درصد آنها خانواده خود خشونتگر بوده، در ۳۳.۳ درصد خانواده حمایت نکرده، در ۹.۲ درصد خانواده نمیدانسته یا امکان حمایت نداشته، در ۹.۱ درصد برای بازگشت خشونتدیده به زندگی خشونتبار میانجی شده و درنهایت تنها در ۱۳.۹ درصد آنها خانواده از فرد خشونتدیده حمایت کرده است.

برخورد اجتماع نیز مشابه است، بهطوریکه در ۴۳.۸ درصد روایتها حمایت صورت نگرفته، در ۱۶.۷ درصد نمیدانستهاند چه کنند، در ۸.۷ درصد انگ (طلاق) زدهاند، در ۴.۲ درصد خود به آزار جنسی فرد خشونتدیده پرداختهاند و در ۲۷.۱ درصد نیز از فرد خشونتدیده حمایت کردهاند. در مواردی، کارفرمایان زنانی که با مانعتراشی همسران خود برای اشتغال مواجه شدند، معمولاً عذر زن را خواسته بودند. در کل، واکنش جامعه در قبال خشونت خانوادگی از نوع ضربوشتم در خیابان یا خشونتهای اجتماعی در محل کار، سکوت و مداخله نکردن بوده است.

اما برخورد مسئولان قضایی از همه قابلتوجهتر است؛ چون مراجعی هستند که زن خشونتدیده میبایست به آنها پناه ببرد. نبود قانون حمایت از قربانی خشونت در کنار قوانین خشونتزا علیه زنان بهعلاوه وجود مسئولان قضایی با ذهنیت کاملاً مردسالار و آگاهی پایین، تأثیری بسیار ژرف دارد در ماندن زن در وضعیت خشونتبار یا تحمل آسیبهای بیشتر. در روایتهایی که مراجعه به مسئولان قضایی صورت گرفته، ۵۹ درصد هیچ حمایتی نکردهاند، ۱۰.۳ درصد روند طلاق را دشوار کردهاند و ۵.۱ درصد درخواست رابطهٔ نامشروع با خشونتدیده داشتهاند. تنها ۲۰.۵ درصد آنها از قربانی حمایت کردهاند.

نتیجهگیری
با توجه به روایتهای رسیده و تنگناهای زنان برای خروج از آن به نظر میرسید باید قبل از هر چیز به پیشگیری توجه کرد. آموزش بهترین راهکار پیشگیرانه برای مقابله با خشونت خانوادگی است. بسیاری از مردان ممکن است ندانند رفتاری که در قبال فرزندان و همسر خود در پیش گرفتهاند تا چه حد به نقض حقوق شخصی و آسیبهای روحی و روانی آنها منجر میشود. فرهنگ مردسالار الگویی برای زیست به مردان داده است که آنان نیز بهنوعی قربانی آن هستند. خشونت خانوادگی به مردان نیز آسیب میرساند. نداشتن کانون گرم خانوادگی سلامت روان آنها را نیز به خطر میاندازد. فرار فرزندان یا اعتیاد آنان بدون شک به پدران آسیب میزند. از اینرو، آموزش آنچه خشونت محسوب میشود و تأثیرات بدی که بر خانواده و جامعه میگذارد ضروری به نظر میرسد. آموزشِ رابطه سالم به زنان، حساسسازی آنها در برابر خشونت و حساسسازی جامعه در برابر خشونت خانوادگی نیز به کاهش خشونت یاری میرساند.
راهکار مهم دیگر داشتن قانونی جامع و کامل برای حمایت از خشونتدیده و کمک به او برای بیرون آمدن از چرخهٔ خشونت، توانمندسازی او و کاهش روانزخم حاصل از زیست در شرایط خشونتبار است؛ قانونی که رویهٔ ترمیمی بهجای تنبیهی داشته باشد. کسی که دست به خشونت میزند معمولاً خود قربانی خشونت بوده است. از اینرو، او نیاز به درمان و مشاوره برای رهایی از خشمی دارد که علاوهبر دیگری به خودش نیز ضربه میزند. قانون خوب میتواند به کاهش خشونت علیه زنان منجر شود. وقتی خشونتگر بداند در صورت اعمال خشونت با مجازات روبرو میشود، مسلماً کمتر دست به خشونت میزند.
مطلب کامل را می توانید در نسخه پی دی اف مقاله مطالعه کنید: تحلیل محتوای روایتهای ارسال شده به کارزار
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.