دزدى جرم نیست، پس دزد چرا منفور است!؟ هم دزد هم یک انقلابى هر دو به فقر مىگویند “نه!” اما ما فقط از دومى حمایت مىکنیم. چرا!؟
قوانین تمام کشورها، تمام ادیان، همه فلسفهها و البته سیاستمدارها، اصلن همه و همه دشمن قسم خوردهى دزد و دزدىاند، چون همه حتى هنوز در خدمت سرمایهدارىاند. قبح دزدى اگر از بین برود بی شک سرمایهدارى جان از دست مىدهد. بالائى و وسطى، حتى طبقهى فرودست از دزد و دزدى متنفر است در حالى که دزدى در بسیارى موارد باید اکتى انقلابى و عملى مقدس شمرده شود. چرا هیچکس افتخار نمىکند که دزد است در حالى که همه دزدى مىکنند!؟ چرا کسى ناباوران را باور نمىکند!؟ آنها بلدند بگویند “نه!” پس چرا کسى پشتشان نماز نمىخواند!؟ جهان از انواع “نه” تشکیل شده اما کسى از “استتیک شر” که ذکرى جز “نه” ندارد، نمىداند. براى اینکه دنیا باز شکست نخورد ما ناگزیر از بازخوانى هستیم؛ دیگر هیچ چیز بدیهى نیست. چرا دنیا باید از دیوانگى بدش بیاید! تمام نابغهها ژنى دیوانه داشتند پس چرا همه از دیوانگى بیزارند!؟ اگر طویلهى دنیا همه را گوسفند نمىخواست آیا باز صنعت پزشکى دیوانهها را بسترى مىکرد!؟ چرا مردم از دیوانگى مىترسند در حالى که هنوز مسیح و موسى و محمد مقدس است!؟
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.