آقای عبدالرضایی شما شاعری هستید که عمومن با شعر دهه هفتاد شناخته میشوید. لطف کنید ضمن تبارشناسی مولفههای این جریان شعری، مناسبات و معارضات این جریان با شعر قبل و شعر بعد از آن را بیان کنید؟ آیا این جریان واجد مشخصههای یک جریان انقلابی از نوع کاری که نیما یا شاملو انجام دادند، هست؟
علی عبدالرضایی:
راستش کم کم نیمه اول دهه نود هم دارد خودش را تمام مىکند، اما هنوز در هر گفت وگویى از من درباره دهه هفتاد و شعرهایم در این دهه مىپرسند، در حالى که طى دهه هشتاد و این چند سال دهه نود کتابهایى چه در ایران و چه در خارج منتشر کردهام که از لحاظ زیبایىشناسى قابل قیاس با دهه هفتاد نیست؛ مثلن مجموعه شعر “مادرد” که پارسال توسط نشر بوتیمار در ایران منتشر شده، شعرهایى دارد که از تازگى ساختارى و فکرى بالایى برخوردار است و مطالعه آن مىتواند کلاس درس بسیارى از شاعران باشد! چرا کسى از آن حرف نمىزند؟ منظور من از شعر هفتاد به عنوان یک جریان در شعر معاصر ما است. اولین کسى که درباره شعر هفتاد حرف زد و به دفاع از آن پرداخت من بودم. سال ٧٢ در سخنرانى معروفى که فیلم آن هنوز در اینترنت هست، درباره مولفههاى این جریان شعرى نظریهپردازى کردم و بعدها همراهى شاعرانى چون مهرداد فلاح و ابوالفضل پاشا و چند نفر دیگر باعث شد این جریان در پایان دهه هفتاد به موفقیت کامل برسد، حالا ولى با طرح بیش از حد شعر هفتاد مخالفم چون در طرح آن یکجور عمد مىبینم. عجیب است که حالا دهه هفتاد از دهه چهل نیز عزیزتر شده اما وقتى از دهه چهل حرف مىزنند از شاعران گردنکلفتى چون فروغ و نصرت و شاملو یاد مىکنند، اما شعر در دهه هفتاد را به همه نسبت مىدهند. بسیارى از شاعرانى که این روزها مدعىِ شعر هفتادند در دهه هفتاد پادوى برخى از شاعران پیشکسوتى بودند که شعر هفتاد را انکار مىکردند. دهه هفتاد چند شاعر مشخص دارد که شعرهاى مهمى هم نوشتهاند اما کسى از اینها یاد نمىکند؛ تا حرف هفتاد پیش مىآید اسم براهنى و باباچاهى را پیش مىکشند که هیچ ربطى به شعر پیشروى هفتاد نداشتند و قرائتى کاملن متفاوت با ما از شعر داشتند.
برای اینکه به سوالت دقیقتر بپردازم اول باید متذکر شوم که تفاوتی هست بین شعر هفتاد و شعر دههی هفتاد. در دهه هفتاد خیلیها نوشتند که شعرشان تحت عناوینی چون زبانیت، گفتار، پسانیمایی و هفتاد دستهبندی شد. چه از لحاظ تئوریک و چه رویکردهای تجربی، این گروههای شعری هیچ ربطی به هم ندارند. من هم تاکنون جز دو سه شاعر هفتاد، هیچکدام از شاعران دیگر گروههای شعری دهه هفتاد را تایید نکردهام. حالا هم بیشتر مایلم از شعر علی عبدالرضایی در دهه هفتاد و پس از آن یا لااقل از شعر هفتاد بگویم. در این صورت، اگر مرا یکی از نظریهپردازان یا بنیانگذاران شعر هفتاد به حساب بیاوری، باید بگویم که حتی در اولین سخنرانیهایم در اوان دهه هفتاد تاکید کردهام شعر واقعی هفتاد در زبانی که حاصل امتزاج زبان روزمره و زبان خطی است سروده میشود؛ یعنی شاعر زبان را از مردم گرفته، فوتش میکند و وقتی که شفاف شد دوباره به آنها تحویل میدهد و از این لحاظ به تبعیت از فرمالیستهای روسی بارها اعلام کردهام وضعیت هر زبانی در هر زمانی کامل است و به تکامل تدریجی زبان هیچ اعتقادی ندارم. اولین کسی که در تاریخ شعر فارسی، حرف از اجرای دموکراسی متنی زد من بودم؛ مثلن در شعر بلند “جنگ جنگ تا پیروزی” برای اولین بار با توجه به وجوه پلیتمیک و پلیفرمیک متن به شعر پلیفونی رسیدم. یا در شعر چند ژانری “شینما” با دژانره کردن دیگر انواع هنری، شعری چندصدایی نوشتم که متاسفانه هرگز فرصت نشد دربارهاش حرف بزنم و همین عدم تشریح و توضیح تئوریک باعث شد شکاف بزرگی بین شعر هفتاد و بعد از آن به وجود بیاید.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.