جدال قدیم و جدید در الهیات و سیاسات
جواد طباطبایی
انتشارات مینوی خرد
صص. ۲۸-۳۱
مشروطیت گام مهمی بود که ایرانیان، در عمل، به سوی تجدد برداشتند. پدیدار شدن این گسل، در وضع تصلب سنت، تنها میتوانست در عمل مشروطه خواهان به تکوین آگاهی نوآئین ایرانی بینجامد، اما این عمل نیازمند نظری بود که نه با تکیه بر امکانات نظام سنت قدمایی و نه با بیاعتنایی به سنت، تدوین آن امکانپذیر نمیشد… از سویی بیاعتنایی هواداران نظام سنت قدمایی به پدیدار شدن نشانههای دوران جدید موجب شد که نسبت سنت و آگاهی تاریخی گسسته شود، وضعی که از آن به تصلب در نظام سنت تعبیر میکنم. از سوی دیگر، هواداران غربی شدن یک شبه، در بیاعتنایی به سنت، با رویکردی غیر انتقادی به سنت، راه بازگشت صورتی ایدئولوژیکی از آن را هموار کردند. … در این میان، افراد انگشت شماری، مانند مستشارالدوله، کوشش میکردند نظام سنت قدمایی را به محک الزامات دوران جدید بزنند. خطری که این روش را تهدید میکرد، انتقال غیرانتقادی از نظام مفاهیم قدیم به جدید بود، زیرا شمار آنان که اجتهادی در نظام سنت قدمایی داشتند و آشنایی لازم با الزامات دوران و اندیشهٔ جدید به هم رسانده بودند، به مثابهٔ النادر کالمعدوم بود. … از پیآمدهای عمدهٔ بیالتفاتی به مبانی اندیشهٔ قدیم و جدید، و بیتوجهی به تمایزهای مضمون مفاهیم دو نظام اندیشه، «لغزش» از قدیم به جدید و از جدید به قدیم بود که من از زمان و مکان آن به «لغزشگاهها» تعبیر خواهم کرد. از سدهای پیش، تاریخ اندیشه در ایران، تاریخ تهی شدنهای پی -در -پی مضمون مفاهیم، خلط مباحث دو نظام اندیشهٔ قدیم و جدید و التقاط مبانی اندیشهٔ قدیم با برخی مباحث اندیشهٔ جدید بوده است.۱ ۱. در هر سطری از فقرهٔ زیر میتوان به بهترین وجهی لغزشگاههایی را که در متن از آن سخن میگویم، آشکارا دید: «جامعهٔ مدنی که ما خواستار استقرار و تکامل آن در درون کشور خود هستیم و آن را به سایر کشورهای اسلامی نیز توصیه میکنیم، به طور ریشهای و اساسی با جامعهٔ مدنی، که از تفکرات فلسفی یونان و تجربیات سیاسی رم سرچشمه گرفته و با گذار از قرون وسطی، در دنیای متجدد، هویت و جهت ویژهٔ خود را یافته است، اختلاف ماهوی دارد، گرچه الزاما از همهٔ نتایج و علایم میان این دو نباید تعارض و تخالف وجود داشته باشد و به همین جهت نیز هرگز نباید از اقتباس غیرمقلدانهٔ دستاوردهای مثبت جامعهٔ مدنی غرب غافل بمانیم. جامعهٔ مدنی مورد نظر ما ریشه در مدینه النبی دارد. تبدیل یثرب مدینه النبی تبدیل یک اسم به اسم دیگر نیست، چنانکه تبدیل ایام الجاهلیه به ایام الله تغییر نامی به نام دیگر نمیباشد. مدینه خاک و سرزمین نیست، چنانکه یوم الله زمان نیست… مدینه النبی مکان معنوی همهٔ ما و یوم الله وقت جاری در همهٔ لحظات و آنات زندگی ماست-یا باید باشد…» (سید محمد خاتمی، انسان ملتقای مشرق جان و مغرب عقل، وزارت امور خارجه، ص. ۴-۱۳) همان نویسنده در جای دیگری دربارهٔ مفهوم اصالت فرد مینویسد: «اصالت انسان نه به دلیل فردیت اوست و نه به دلیل جمعیت او. اصالت انسان به خاطر این است که او و فقط اوست که مخاطب صدای قدسی است.» (خاتمی، همان، ص. ۹۷) البته مفهوم جدید جامعهٔ مدنی به همان اندازه از یونان و رم، و نیز قرون وسطی، بیگانه است که از «مدینه النبی». نیازی به گفتن نیست که آن «جامعهٔ مدنی» که به عنوان شعار سیاسی مطرح شده بود، یکسره در یونان و رم ناشناخته و با مبانی فکری یونانی و رمی نیز ناسازگار بود. از این نکتهٔ نادرست از دیدگاه اندیشهٔ سیاسی که بگذریم، بقیهٔ مطالبی که در فقرهٔ بالا آمده در حوزهٔ سیاست قرار نمیگیرد… وانگهی اگرچه انسان «و فقط او» مخاطب صدای قدسی است، اما انسان و «تنها انسان» مخاطب وسوسهها و اغواهای شیطانی نیز هست. موضوع اندیشهٔ سیاسی نه انسان قدسی، بلکه انسانی است که اگر «قانونهای خوب و جنگ افزارهای خوب» را بر بالای سر خود حس نکند، جز خباثت از او صادر نمیشود.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.