کسی که نوبل اقتصاد را برنده شد، چه کرده و چرا کارهایش برای تکتک انسانها مهم است؟ در این نوشته به زبان ساده و بدون فرمولهای ریاضی توضیح دادهام که که شالوده نظریات ریچارد تیلر چیست:
انسانها همیشه منطقی و از روی خردورزی تصمیم نمیگیرند. این جمله، شالوده کارهای کسی است که جایزه نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۷ را از آن خود کرد. ریچارد تیلر چهار دهه تلاش کرد تا اقتصاددانان را به پذیرفتن و در نظر گرفتن این اصل ساده راضی کند که فرآیند تصمیمگیری، الزاما فرآیندی منطقی نیست. اما چرا تیلر باید توضیح واضحات بدهد، بابتش جایزه نوبل بگیرد و چرا اصلا این باید برای ما مهم باشد؟
اقتصاد جریان اصلی، انسان را چطور میبیند؟
برای اینکه اهمیت ماجرا را درک کنیم، ابتدا لازم است بدانیم اقتصاد نئوکلاسیک، انسان را چطور تصور میکند. اقتصاد نئوکلاسیک، نظریه جریان اصلی در علم اقتصاد است و همواره یک مدل از انسان و رفتارهایش را در تئوریهای خود پیشفرض میگیرد: انسانی که همیشه عقلانی تصمیم میگیرد، فکر و ذکرش بیشتر کردن سود شخصی است و به همه اطلاعات لازم دسترسی دارد. اگر بخواهیم واضحتر بگوییم یعنی انسانی که خطا نمیکند، احساساتی نمیشود، دمدمی مزاج نیست و فریب حرفها و نظرات و چشم و همچشمیها با این و آن را هم نمیخورد. یا حتی دلش برای همنوعان نیازمندش به درد نمیآید. او در زندگی یک هدف اصلی دارد: باید سودش را به حداکثر برساند.
برای مثال اگر شما امروز تصمیم به خرید گوشی موبایل میگیرید، تصمیمتان اینقدر منطقی و عقلانی است که ممکن نیست تبلیغات روی در و دیوار شهر، حرف همکارتان، توصیه پسرخالهتان یا تلاشهای فروشنده مغازه برای فروختن گوشی گرانی که روی دستش مانده، بر شما اثر کند. در عین حال شما همه اطلاعات لازم را هم دارید. یعنی مثلا میدانید که تمام فروشندههای دیگر چه گوشیهایی و با چه قیمتی برای عرضه دارند، شرایط فروششان چیست و مابقی ماجرا.
اقتصاد دگراندیشانه به دنبال چیست؟
اما آیا واقعا همیشه این طور است؟ تئوریهای اقتصاد نئوکلاسیک، بر پایه چنین فرضیهای استوار شده است. سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای خرد و کلان اقتصادی به طور عمده بر مبنای نظریههای اقتصاد جریان اصلی انجام میشود و از این رو بر زندگی تکتک انسانها تاثیر میگذارد. ریچارد تیلر، اقتصاددان برنده نوبل اقتصاد سال ۲۰۱۷، چهل سال از عمرش را صرف این کردهاست که با کارها و کتابهایش، در نظر گرفتن این اصل ساده اما مهم را در نظریههای اقتصادی مقدور کند. ریچارد تیلر خود جز آن گروه از اقتصاددانانی نیست که دلداده اقتصاد نئوکلاسیک است، بلکه او تمرکزش را بر اقتصاد رفتاری (Behavioral economics) گذاشته است.
اقتصاد رفتاری تلاش میکند، در نظریههای خود از علم روانشناسی به عنوان ابزاری برای درک انسان و رفتارش به مثابه بازیگر اقتصاد استفاده کند. اقتصاد رفتاری که پیشتر زیر عنوان «اقتصاد دگراندیشانه» (Heterodox economics) قرار میگرفت، در سالهای اخیر به مدد کارهای اقتصاددانی مانند ریچارد تیلر چنان بحثبرانگیز و پرطرفدار شده، که دیگر بسیاری، اقتصادی رفتاری را از گروه «اقتصاد دگراندیشانه» تلقی نمیکنند.
تیلر حتی در مراسم دریافت جایزه اسکارش هم دلباختگان اقتصاد نئوکلاسیک را به حال خودشان نمیگذارد؛ جایزه ۹۰۰ هزار یوروییاش را دریافت میکند و اگر از آن آدمهایی بود که اقتصاد جریان اصلی انتظارش را داشت، باید اولین تاکسی را میگرفت و میشتابید تا پای نطق بهترین مشاوران اقتصادی شهر بنشیند و عقلانیترین گزینههای پیشرو برای سرمایهگذاری را بررسی کند؛ باید تمام سلولهای خاکستری مغزش الان روی یک هدف متمرکز میبود: به حداکثر رساندن سودش؛ باید مثل مکنده به جان اطلاعاتی که مثلا تمام فروشندگان و صاحبان کالا کاملا شفاف و به دور از ریا و کلک در اختیارش میگذارند، برای سرمایهگذاریهای لعنتیاش میافتاد. اعانه؟! خیر! مدل انسانی که اقتصاد نئوکلاسیک (هومواکونومیکوس) در نظر میگیرد به دنبال این کارهای رمانتیک نیست. اما خب، در عمل هیچ کدام از این اتفاقات نمیافتد. به جایش آقای تیلر طنازانه میگوید: «تمام تلاشم را میکنم که این پول را به غیرمنطقیترین حالت ممکن خرج کنم.»
ریچارد تیلر و نظریههایش چه میگویند؟
تیلر که نقش مهمی در توسعه اقتصاد رفتاری داشته است، با آزمایشها، تحقیقات و نظریهپردازیهایش تاثیر قابل توجهی در درک و پیشبینی واقعیتری از رفتاریهای انسانها داشته است. او نخستین بار در مقالهاش با نام «به سوی نظریه اثباتی درباره انتخاب مصرفکنندگان» در سال ۱۹۸۰، لزوم استفاده از نظریههای روانشناسی در علم اقتصاد را مطرح کرد. او در مقالات و کتابهای مختلف خود به مستند کردن رفتار انسانها و تحلیل این رفتارها میپردازد.
تیلر معتقد است که تصمیمگیری اقتصادی و عوامل موثر بر آن را میشود از طریق علم روانشناسی به خوبی بررسی کرد (یعنی بررسی اینکه مثلا شما تصمیم میگیرید یک ماشین جدید بخرید و اینکه دقیقا چه چیزی در راه تصمیمگیری، ممکن است بر شما تاثیر بگذارد). او در مقابل ایده قدیمی اقتصاد نئوکلاسیک که در چنین شرایطی فرآیند تصمیمگیری را کاملا خردورزانه در نظر میگیرد، میایستد و میگوید که از سه جهت این تصمیمگیری الزاما عقلانی نیست: نخست آنکه خردگرایی و منطقی بودن محدود است (bounded rationality). دومین مسئله این است که انسانها مشکل کنترل نفس و محدودیت اراده (bounded willpower) دارند و نکته سوم هم اینکه آنها گاهی اولویتهای اجتماعی و محدودیتهای شخصی (bounded self-interest) دارند.
در مقایسه با نئوکلاسیکها، نظریه تیلر به مراتب به انسانهای واقعی که تمام فکر و ذکرشان سود، سرمایهگذاری و خرید و فروش نیست، دغدغهها و مشکلات بسیاری فراتر از «حداکثر ساختن سودشان» دارند، احساساتی میشوند، تاثیر میپذیرند، دسترسی و امکان دریافت تمام اطلاعات جهان را ندارند، گاهی از روی نوعدوستی یا برای خوشحال کردن دوستی، دست در جیبشان میکنند، و یا گاهی هم به سادگی اشتباه میکنند، نزدیکتر به نظر میرسد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.