داشتم این آهنگ «المیدان» را گوش میدادم و به بهمن و انقلاب ایران و مصر همه با هم فکر میکردم. با دیدن این خانم مصری محجبه ذهنم رفت سمت این قائله اخیری که سر شرکت یک دختر ایرانی با حجاب در آکادمی گوگوش راه افتاده.
سوال پشت سوال:
چی میشه که در جامعهای مثل مصر، یک زن مسلمان با حجاب آواز میخونه، ولی یک دختر ایرانی باحجاب حق حضور در یک برنامه مسابقه خوانندگی که متعلق به یک خواننده مشهور ایرانیست را پیدا نمیکنه؟ این تقریبن سوال همه کسانی بود که در دفاع از حضور این خانم در برنامه آکادمی گوگوش مطرح کرده بودند. جای جواب من خودم هم چندتا سوال دیگه دارم:
۱- آیا تاریخ پوشش و حجاب در مصر و تفاوتش با ایران در این قضیه دخیله؟
۲-آیا حجاب به عنوان یکی از نمادهای اسلام در جهان عرب راحتتر به جزئی نامرئی از فرهنگ تبدیل میشه و حساسیت روش از جامعه غیر عربی مثل ایران شیعه مذهب کمتره؟
۳-آیا حجاب در مصر هم به اندازه ایران ابزار کنترل اجتماعی زنان و سرکوب بوده؟
۴- آیا قدرت سیاسی در مصر در طول تاریخ پوشش زنان به شکل فعلی اجباری آن در ایران را به عنوان قانون اعمال کرده؟ آیا دختران و زنان را وسط خیابان با گشت ارشاد دستگیر کرده؟ خراش به صورتشان انداخته؟ محکوم به شلاق و حبسشان کرده؟
۵- آیا سکولارهای مصری به اندازه سکولارهای ایرانی و در این مورد خاص زنان، قربانی رفتارهای حذفی مذهبیون اعم از کشتار و حبس و آزار جنسی بودهاند؟
اگر این مقایسه میل به نابرابری کند، که به نظر من میکند، (به این معنا که ایران در بیشتر سوالاتی که مطرح شد در سرکوب زنان و کنترل اجتماعی آنها از طریق حجاب و پوشش دست بالا را داشته،) آن وقت:
۶- حجاب هراسی و واکنش به نشانههای لباسی که یونیفرم سلطه بوده از سوی بخشی از جامعه ایران ربطی به اون مسائلی که در سوال های بالا نوشتم، نداره؟
نمیشود از جامعهای که حکومتش این همه به تن و لباس مردمش گیر میدهد انتظار داشت که با مسالهای به این مهمی همان قدر راحت و بیتفاوت برخورد کند که مثلن مصر با همین قضیه میکند.
بنیانگذار آکادمی گوگوش، خود اوست که بیست و خوردهای سال صدا و تناش از عرصه خوانندگی محذوف بود. ممنوعالصدایی که داشتن نوارهایش جرم محسوب میشد و مجرمان در اکثر موارد آدمهای اصطلاحن ‘بدحجاب’ بودند. حذف بیرحمانه زنان سکولار و بیحجاب از ادارههای دولتی و بعد از سطح جامعه و وحشیگریهای گشت ارشاد و مامورها و بازجوهای چادری و به زور حجاب کردن زندانی و … همه اینها در نفرت و ترسی که امروز روانه دختر جوان باحجاب و خوشصدای برنامه آکادمی گوگوش میشود دخیلند. این تعصب و قهر زاییده سرکوب و انقیاد است و از زیر بته به عمل نیامده. قبل از نقد و تحقیر فکری و محکوم کردن آدمها برای فهم هراسشان باید لختی درنگ کرد و به ریشههای ترس رفت.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
با نظر نویسنده موافقم. آنچه که موجب نپذیرفتن حضور یک فرد با حجاب در برنامه تلوزیونی مورد بحث میشود ریشه در شناسایی حجاب به عنوان نماد سرکوب در ایران دارد. نکتهای که باید اضافه کنم این است که حجاب در مصر (که بصورت یک جامعه عربی تغییر هویت داده) بصورت یک پوشش سننتی/ملی با چاشنی اسلامی در آمده. این پدیده به همراهِ تنفر از دیکتاتوری (سکولار) پیشین مصر، بخشی از این جامعه را به سمت اسلام گرایی سوق داده و حجاب در این میان به عنوان سمبلی از نفی نظام پیشین کارکرد یافته است. این یعنی دقیقا نقشی مقابل آنچه که در ایران ما برای همین نماد ایجاد شده است. جان کلام اینکه، در جوامعی مانند ایران و مصر که شرایط عادی ندارند، صحبت بر سر یک تکه پارچه که بر سر کسی باشد یا نباشد نیست صحبت بر سر پیامی یا خاطرهای است که آن پارچه به مخاطب میرساند. بی شک در سالهای خیلی دور از امروز، روزی که خاطره درد آور حجاب از یاد مردم رنجیده ایران محو شود، دیگر برای ما هم اهمیتی نخواهد داشت که کسی بر سر خود پارچه ببندد یا نه.
شنبه, ۲۱ام بهمن, ۱۳۹۱
همانطور که لخت شدن خانم گلشیفته فراهانی به کسی ربطی نداره این هم همینطور
دوشنبه, ۲۳ام بهمن, ۱۳۹۱