در این مجموعه روشنفکران دینی به نکاتی در باب دین، حکومت، سکولاریسم میپردازند. این مجموعه اقتراحی است که نخستین بار به سردبیری حسن یوسفی اشکوری و در شماره سوم مجله آزادی اندیشه منتشر شد.
آنچه در این مجموعه گرد آمده است، پاسخهایی است که جمعی از صاحب نظران موسوم به نواندیشان مسلمان به پرسش کلی نشریه آزادی اندیشه داده اند. پرسش این بود که «جایگاه دین در حکومت: چه رابطه ای میان حکومت (state) و دولت و دین (به طور اخص اسلام) می بایست برقرار باشد؟».
این پرسش برای سیزده تن از گویندگان و نویسندگان به صورت اقتراح فرستاده شد و تقاضا شد در زمان مقرر پاسخهای خود را عرضه کنند. این سیزده تن عبارت بودند از: عبدالعلی بازرگان، رضا بهشتی معز، علی پایا، سروش دباغ، تقی رحمانی، عبدالکریم سروش، رضا علیجانی، حسن فرشتیان، محسن کدیور، عطاء الله مهاجرانی، یاسر میردامادی، آرش نراقی و صدیقه وسمقی. در این میان آقای عبدالکریم سروش از همان آغاز اعلام کرد که پاسخی نخواهد نوشت و چند تن نیز پس از مدتها از تعیین زمان مقرر اولیه (البته هر یک به دلیلی خاص) پاسخ منفی دادند (محسن کدیور، عطاء الله مهاجرانی و یاسر میردامادی) و دو تن نیز به هیچ یک از نامههای سه گانه من پاسخ ندادند (آرش نراقی و تقی رحمانی). البته در این میان هفت تن با مهر پاسخ مثبت داده و طی یادداشتی نظر و نظریه مختار خود را با ما در میان نهادند (بازرگان، بهشتی معز، پایا، دباغ، علیجانی، فرشتیان، وسمقی) که بدینوسیله از این دوستان سپاسگزاریم.
در این میان نکته قابل ذکر این است که درخواست اولیه ما نوشتهای بین پانصد تا ششصد کلمه بود اما، در عمل مقالات عموماً از این حد گذشت و البته برخی نوشتهها به مراتب بیش از میزان مقرر بود و در نهایت به وسیله نویسند و یا من تلخیص شد. با اینهمه، یکی از نوشتهها حجم بیشتری یافت و در هرحال امیدوارم این مجموعه در کنار هم در حد کفایت مفید فایده باشد.
اکنون مجموعهی پاسخهای رسیده به ترتیب الفبایی نام نویسنده پی هم میآید و، از آنجاکه تهیه و تنظیم این مجموعه بر عهده من نهاده شده است، در قسمت دوم، تحلیلی از این اظهارنظرها، ارائه خواهم داد؛ تحلیلیای که به نوعی حاوی نظر من نیز خواهد بود.
پاسخ علی پایا
اندیشه دولت مدرن (modern state)، که به یک معنای دقیق، همچنان “پروژه ای در دست تکمیل است”، همراه با سر برآوردن مدرنیته، به منزله تکنولوژی کارآمد تری در قیاس با دولت کهن (که مشروعیتش را از آسمان می گرفت) مطرح شد. مهم ترین جنبه ای که دولت مدرن را از دولت های پیشا مدرن جدا می سازد، تکیه اولی به “خرد جمعی” برای یافتن راه حل های بهینه برای تمشیت امور جامعه است. تجربههای متنوعی که طی چهار قرن گذشته با استفاده از انواع مدلهایی صورت گرفته است که برای سازمان دادن به دولت و نیز حکومتی (government) که در درون آن فعالییت می کند، ارائه شدهاند، کم و بیش روشن ساخته است که،
اولا، “خرد جمعی” راهنمای عمل دولت و حکومت برخاسته در درون آن، میباید خردی نقاد باشد. از جمله آموزههای اساسی این خرد نقاد در ارتباط با دو تکنولوژی دولت و حکومت آن است که کارکرد بهینه هر دو در گرو به کارگیری هر چه گسترده تر از نهاد های کارآمدی است که از یکسو ظرفیتهای مناسب برای تغییر و تحول در درونشان تعبیه شده است، و از سوی دیگر عملکرد و بازدهشان مستمراً مورد پایش نقادانه قرار دارد.
ثانیا، مشارکت هر چه گستردهتر شهروندان، خواه در پایش عملکردهای حکومت شکل گرفته در درون یک دولت، و خواه در تسهیل فعالیتهای آن، یک شرط ضروری است.
رابطه میان دین و دولت و حکومت در ارتباط با نقشی که شهروندان در درون ساختار دولت و در ارتباط با عملکرد حکومت ایفا میکنند برجسته میشود. تجربههای زیسته متنوع و گسترده در دوران مدرن این گمانه را به کرات مورد تقویت قرار داده است که “دین” (در معنای گسترده این واژه) را نه از صحنه زندگی فردی میتوان حذف کرد و نه از صحنه زندگی اجتماعی. همان تجربههای زیسته به کرّات گمانههای بدیلی را که بر امکانپذیری حذف دین اصرار میورزیدند، ابطال کرده است.
آنچه در قرن بیست و یکم و از سر بند سعی و خطاهای بسیار و طی فرایندی طولانی و متأسفانه خسارتبار از حیث آسیبهای انسانی و محیطی، در مقام گمانهای که میتواند مدعی برتری بر گمانههای بدیل باشد، سر برآورده است آن است دین لااقل به سه شیوه کلی میتواند در ارتباط با دولت و مهمتر از آن با حکومت برخاسته در درون آن نقش ایفا کند. نخست در مقام منبعی الهامبخش (اما نه دیکته کننده) برای تدوین سیاستهای راهنمای عمل حکومت. آموزههای دینی میتوانند الهام بخش سیاستگذاران در ارائه سیاستهای مختلف برای تمشیت امور جامعه باشند. اما همه این قبیل سیاستها، همچون همه دیگر سیاستهایی که با الهام از منابع دیگر یا با اتکاء به تجربههای زیستهای احیاناً متفاوت از تجربههای زیسته اهل ایمان، صورتبندی شدهاند، میباید در کوره آزمون و ارزیابی نقادانه “خرد جمعی نقاد” گداخته شوند و تنها در صورتی که از آزمون سربلند بیرون آمدند، به کار گرفته شوند.
آموزههای دینی همچنین میتوانند در مقام داوری، به سیاست گذاران در نقادی محتوای سیاستهای پیشنهادی (الهام گرفته از منابع غیر دینی) نقشآفرینی کنند. در این خصوص در مقاله “از قران چه و چگونه میتوان آموخت” توضیح داده ام.
نقش و کارکرد عمده دیگر دین در ارتباط با دو تکنولوژی دولت و حکومت، مشارکت در فرایند تربیت شهروندانی خردگرا، اخلاقمدار، و مسئولیت پذیراست که دغدغه کاستن از آلام فردی و جمعی دیگران (در ترازهای ملی و فرا-ملی) را در سر دارند و پایش نقادانه عملکردهای حکومت را در زمره وظایف اصلی شهروندی خویش تلقی میکنند. (در این خصوص در مقاله تکنولوژیهای دینی توضیح دادهام).
آنچه در بالا به اختصار توضیح داده شد در عین حال در بردارنده این نکته نیز هست که در جهان مدرن اندیشههای امثال کارل اشمیت که مروج الهیات سیاسیاند و مدعیاند که باید مدرنیته را دینی کرد اما دینی که یکسره زمینی است و برجستهترین تجلیاش در جدا کردن صفوف خودی و غیر خودی و دشمن داشتن غیر خودیهاست، اندیشهای خطرناک است. پاد زهر این اندیشه، اندیشه عقلگرایی نقاد است که با الهامگیری از دیدگاههای کانت اساساً میان مدرنیته اصیل و دینی که به صاحبی استعلایی برای هستی قائل است تضادی نمیبیند و به مشارکت همه آدمیان در گوهر انسانیت فتوا میدهد و بر ضرورت اتخاذ رویکردهای پلورالیستی تاکید میورزد و چنان که گذشت داور نهایی در همه داوریها، از جمله داوریهای ناظر به بهرهگیری از ظرفیتهای موجود در آموزههای دینی را، عقل نقاد به شمار میآورد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.