هر اثر ادبی یک رسانه است و زمانی که مخاطب با این رسانه رو به رو میشود، با آن ارتباط برقرار میکند. این رابطه میتواند از هر نوعی از قبیل معنایی، لذتی، ساختاری، فرمی، تخیلی و یا هر چیز دیگری باشد. در نهایت در هر اثر ادبی به خصوص در آثار خلاق، جهانی ساخته میشود و بدون ایجاد ارتباط با آن اثر، خوانش آن غیر ممکن است زیرا جهان آن اثر شناخته نمیشود. در اصل بحث مشارکت خلاق مخاطب مطرح میشود. برای این مشارکت، ارتباط اهمیت بسیاری دارد. این ارتباط در صورتی برقرار میشود که مخاطب نشانهشناسی را بشناسد؛ یعنی از طریق ریاضیاتی که بین نشانههاست، فضای اثر در ذهن مخاطب خلاق شکل میگیرد. به همین دلیل درک نشانهشناسی بسیار اهمیت دارد. نشانهشناسى که به تعبیر سوسور ‘سمیولوژى’ و یا به گفته پیرس ‘سمیوتیکس’ نامیده میشود، یک نظریه چندگانه است و از ادبیات تا سیاست، معرفت شناسى، فلسفهی زبان و ذهن و حتى متافیزیک را در بر مىگیرد.
نشانهشناسی برای اولین بار توسط فیلسوف انگلیسی “جان لاک” در قرن هفدهم مطرح شد و بعدها در اواخر قرن نوزدهم فردیناند دوسوسور به آن جان مستقل بخشید. اما تکامل آن در اوایل قرن بیستم توسط چارلز سندرز پیرس، فیلسوف امریکایی صورت گرفت و در حال حاضر یک رشته مستقل به حساب میآید. به طوری که پیرس به آن یک هیئت مستقل میدهد و از آن یک دستگاه ارتباطی و خوانشی میسازد. تعاریف هم در این مورد تفاوت دارند. مثلن سوسور نشانهشناسى را علمى مىداند که به جستجوى زندگى نشانهها در اجتماع مىپردازد، اما پیرس نشانهشناسى را دانش کاربرد و ارتباط نشانهها با توجه به الگوها و سیستم رابطهی آنها مىداند.
در قرن هفدهم، جان لاک، مانند دکارت، معتقد بود که هر چه در ذهن داریم یا هر چه که مىدانیم، ربطى به جهان خارج ندارد و بى واسطه است، در صورتى که پیرس با این ایده مخالف است و نشان داده که هر چه می دانیم محصول استدلال و استنتاج ماست.
دکارت معتقد بود که معناى بسیارى از تفکرات و اندیشهها از طریق دروننگرى و بدون واسطه به دست مىآید، اما پیرس معنا و اندیشه را محصول جستجویى مىدانست که صرف رابطهی بین نشانهها شده است. یعنى معتقد بود که ایجاد رابطه بین نشانه (ساین)، شىء (اوبجکت) و توضیح و تفسیر رابطه بین نشانه و شیء، باعث تولید اندیشه مىشود و باور داشت که تا سه بُعد نشانه و شىء و تفسیرکننده در میان نباشد، اندیشه شکل نمىگیرد.
نشانه چیزیست که به چیزی یا شخصی دیگر دلالت مىکند. پس آن شىء یا چیز اینجا مدلول است، یعنى مدلول همان مابهازاى بیرونی نشانه است. اینترپرِتنت یا تفسیرکننده هم چیزیست که وقتى شما با یک نشانه برخورد میکنید، در ذهنتان شکل مىگیرد. یعنى تفسیرکننده شخص نیست، بلکه یک ایده یا یک فکر است. مثلن شخصی مىگوید گاو یا مىنویسد گاو: در اینجا گاو یک نشانه است و گاوى که بیرون در حال چریدن است، مدلول است. اما مجموعه شناختى که از گاو دارید یا فکرى که درباره آن مىکنید، همان اینترپرتنت یا تفسیرکننده است.
پیرس هر فکر و اندیشهاى را یک نشانه مىدانست. پس اگر این را به ادبیات تعمیم بدهیم، هر شعرى نیز یک نشانه است که بدون اینترپرتنت یا تفسیر و تاویل نمیتوان درک خلاقى از آن داشت. هر نشانهاى وابسته به نشانههاى دیگر است؛ یعنى ما معمولن در توضیح نشانهها، از نشانههاى دیگرى حرف مىزنیم که با آن همخوانی دارند. همانطور که هر فکرى را با فکرهاى دیگر توضیح مىدهیم. پس هر شعر و داستانى به شعرها و داستانهاى دیگر وابسته است که به تعبیر ژولیا کریستوا از آنها به عنوان پیشمتن یاد مىشود. یعنى ما به منظور تفسیر یک شعر ناگزیریم از شعرهاى دیگری کمک بگیریم و این زنجیره تا بی نهایت ادامه پیدا مىکند. از این لحاظ هیچ نشانه، فکر و شعرى مستقل نیست، بلکه در یک زنجیره قرار دارند.
در بالا توضیح داده شد که به تعبیر پیرس هر فکر و ایدهای یک نشانه محسوب میشود. پس از آنجایی که در هر متن ادبی یک ایده وجود دارد، میتوان گفت شعر و داستان نشانهاند چون حامل آگاهی هستند. اساسن هر چیزى که اطلاعاتی به شما بدهد نشانه است. کلمه، جمله، نقشه، نمودار، تصویر، علایم راهنمایی و رانندگى و در کل هر چیزى که باعث بروز تفسیرى در ذهن شما شود تا به چیز دیگری دلالت کند، نشانه است. برای مثال کلمه طیاره یک نشانه بوده و آن چیزى که در آسمان است، آبجکت و مدلول آن است. اما تفسیرى که باعث تشخیص این مدلول مىشود و در ذهن شما قرار دارد، تفسیر کننده یا اینترپرتنت است. یعنى شما از طریق اینترپرتنت به یک شیء مانند هواپیما مىرسید؛ در غیر این صورت کلمهی هواپیما به تنهایی بیانگر مفهومی نیست. در مورد سیب نیز این امر صادق است. به طوری که وقتی گفته میشود سیب، در ذهن ما یک سیب بیرونی (میوه خوردنی) شکل میگیرد، که در اصل به عنوان مدلول (اُبجکت) دارای نمونههای دیگری نیز هست. زیرا وقتی از سیب به عنوان یک میوه تعبیر شود، ما بی نهایت میوه دیگر را نیز میتوانیم مثال بزنیم، که در اصل میتوان گفت بی نهایت مدلول وجود دارد. با این حساب هر نشانه، نشانههای دیگری را تولید می کند که با آنها در ارتباط است. پیشتر تاکید کردیم که هر شعرى یک نشانه است. ممکن نیست این موضوع را هیچ سمیولوژیستى بپذیرد و احتمالن اگر جان لاک با چنین عقیدهای مواجه میشد، به شدت با آن مخالفت میکرد. اما تاکید میکنم که شعر یک نشانهی متعالى است. چون بى نهایت مدلول و تفسیر کننده دارد. وقتى شعرى نوشته مىشود، به تعداد مخاطبان خلاقش تفسیر به وجود مىآید و فضایى که در ذهن و تخیل آنها شکل مىگیرد، یک مدلول منحصر به فرد است. هر شعرى به تعداد مخاطبهای منحصر به فردش هم مدلول و هم اینترپرِتنت ویژهی خود را دارد. اما ذکر این نکته الزامیست که مدلولهایش انتزاعى هستند. برای مثال اساسن هر شهرى که در هر شعر ساخته مىشود، انتزاعیست و وجود خارجى ندارد. از سویی دیگر وقتى مىخواهیم یک واقعه بیرونى را بازسرایى کنیم، با نشانه شمایلى مواجه هستیم؛ یعنى حتا شعرها و داستانهاى رئالیستى هم نشانهاند، اما از نوع شمایلی. حال سوال اینجاست؛ چطور نشانهها را بشناسیم؟
هر نشانه ویژگیهایی دارد که در آغاز باید باعث بروز اندیشه یا تفسیرى در ذهن شود و سپس مدلولى داشته باشد؛ یعنى به چیزى بیرونى دلالت کند. سوم اینکه کیفیت مادى داشته باشد. به این معنا که خارج از ابعاد طول و عرض و ارتفاع، وجود مستقلى داشته باشد.
به عقیده پیرس، به طور کلى نشانهها به سه دسته تقسیم میشوند:
دسته اول نشانههاى شمایلى و تصویری هستند. این نوع نشانهها عین یا شبیه مدلول خودشان هستند. مانند نقاشی صورت شما که تقلیدى از چهره شماست، یا تابلوى “جاده در دست تعمیر است” که تصویر جادهاى در حال تعمیر را نشان مىدهد.
دسته دوم نشانههاى طبیعىاند که به آنها نشانههاى عقلى هم گفته میشود. بین این گونه نشانهها و مدلولِ آنها نوعی همجوارى و منطق عقلى وجود دارد. مانند جاى پا، که نشان میدهد کسی از آنجا گذشته، یا دودی که مشخص می کند جایى به آتش کشیده شده است.
دسته سوم هم نشانههاى قراردادى هستند که قراردادى بین آنها و مدلولشان توسط مردم برقرار شده است. یعنى مردم با خود قرار گذاشتهاند که یک چیز معنی خاصی بدهد؛ برای مثال چراغ سبز سر چهارراهها به معنی مجاز بودن حرکت و چراغ قرمز به معنی توقف است.
نشانهشناسی بحثی کاربردی است. هر چیزی که در جهان وجود دارد یک نشانه است. در یک صفحه، یک کلمه خودش نشانه محسوب میشود. چون هر کلمه یک دال است که بر چیزی بیرونی دلالت میکند و در واقع دارای مدلولی است. در اصل ما یک رابطه اولیه در یک نشانه (چیزی که به آن نشانه صدق میکند) و یک رابطه که بین نشانهها هست، داریم. حال ممکن است نوع نشانه عینی، ذهنی، شمایلی، نمادین و یا نمایهای باشد، که هر کدام کاربردی جداگانه دارد و هر گاه از شعری به عنوان تصویر ذهنی یاد میشود، در اصل منظور استفاده از نشانههای ذهنی است. بعضی از نشانهها عینی هستند؛ بدین معنا که وقتی کنار یکدیگر قرار میگیرند، ایجاد استعاره و تصویر میکنند. حال برای اینکه یک شعر به درستی مورد بررسی قرار گیرد، نیاز است تا ماهیت انواع نشانهها شناخته شود. برای این منظور، شما میتوانید با مطالعهی بحثهای تئوریک از کسانی مانند سوسور و جان لاک به این شناخت دست پیدا کنید. پس از مدتی نیز به تدریج موضوع برای شما قابل درکتر خواهد شد، به شرطی که مطالعات با سیستم آپولویی (جایی که خواندن، سبب یادگیری میشود و یادگیرنده از آن لذت میبرد) همراه باشد. این تکرار میتواند تا حدی پیش برود که به بینش بدل شود. نشانه شناسی در تمام جهات زندگی وجود دارد. مثلن وقتی شما با دوست خود برخورد میکنید، نوع برخورد، رفتار و گفتار او نیز میتواند مورد بحث نشانهشناسی قرار بگیرد. پس سمیولوژی به قول سوسور و یا سمیوتیکس به قول پیرس، دارای ماهیتی است که اگر به درستی درک شود، جهان اطراف نیز بهتر درک خواهد شد و درک بهتری از جهان پدید خواهد آمد. به عنوان مثال، شما وقتی دودی میبینید، نمایهای از آتشی است و اگر رد پایی هست، نشانهای نمایهای از عبور شخصی از آن محل است. پس در شعر ما با متن و روانشناسی آن سر و کار داریم. با این بررسی ها متوجه میشویم که در هر بخش از شعر منظور شاعر چه بوده است. پس همه چیز با نشانه سر و کار دارد و هر چیز یک نشانه محسوب میشود.
پانوشت:
ادبیات نوى فارسی بوطیقا ندارد؛ درباره تاریخ شعر معاصر، زندگىِ شاعرانش، بسیارانى قلم زدهاند اما هنوز کسى بصورت آکادمیک به تألیف و تشریح مولفههاى تازه شعرى و فنّ شاعرى نپرداخته و مرجعى در دست نیست تا از این طریق، شاعران و مخاطبان حرفهاى با تعاریف و مفاهیم شعرى آشنا شوند.
کالج شعر تریبونیست که علیعبدالرضایی از طریق آن، تئوریهای ادبی خود را به بهترین بیان در اختیار عموم قرار میدهد؛ تا آنها که عشق ادبیات دارند، بیشتر بدانند. او گاهی سخنرانیهایی برای کالجیها ترتیب میدهد که “شعر و شاعر آنارشیستی” یکی از آنهاست و در مجله فایل شعر به صورت مکتوب ارائه شده است. او همچنین درسگفتارهایی را به صورت خصوصی برای ادمینهای کالجی ارائه میدهد که “الگوریتم هجابندی” یکی از آن درسگفتارهاست. گاهی هم پرسشهایى در کالج مطرح میشود که از دل پاسخهای صوتىِ عبدالرضایی مطالب تئوریک و اساسی پیاده شده و به متن بدل میشوند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.