امرنو و آوانگاردیسم
در ادبیات فارسی، «نیما» شاعری آوانگارد است، چرا که وزن و قافیه را از شعر گرفته و قاعده ترازویی وزن را از آن خارج کرد. اما نگاه و معنای کلاسیک همچنان در اغلب آثار او نقش دارند، به جز اشعاری مانند «قایق» که حسیاند و مانند نقاشیهای ونگوک، فضایی اکسپرسیونیست و حسبرانگیز دارند. شاملو نیز آوانگارد قلمداد میشود چرا که وزن غیر ترازویی نیما را از شعر گرفته و شعر را با آهنگ درونی کلمات، نوشته است. پس از این دو، شاعرانی مانند احمدرضا احمدی، بیژن الهی و بیژن جلالی، با عنوان شاعران موجنو به تالیف اشعار منثور پرداختند. تمام شاعرانی که با عنوان آوانگارد شناخته شدهاند، اغلب به تغییر ظاهر و صورت اشعار میپردازند. برای مثال در سبک هندی که در تقابل با سبک خراسانی قرار دارد، نوع بازی و اتفاقهای زبانی و نوع تصویرپردازی، همه در صورت اتفاق میافتند، حال آنکه اساسن، آوانگاردیسم شعری در غرب، در سیرت و معنا اتفاق میافتد. درحالت کلی دو نوع حرکت «درونی» و «بیرونی» وجود دارد، حرکت درونی همان میل به مدرنیزم و میل به پیشرف در درون و تفکر است، همان حرکتی که در جهان غرب شاهد آن هستیم. حرکت بیرونی اما زاییدهی جوامعی است که میل به مصرفگرایی، آنها را به سمت مدرنیزیشین، جذب میکند. جوامع مصرفگرا به دنبال پیشرفت در ظاهرند، از ابزار و تکنولوژیهای روز استفاده می کنند درحالی که درون مایهی افکار و اعتقاداتشان همچنان قدیمی و کهنه باقی میماند؛ مشابه وضعیتی که در جامعهی ایران حاکم است. شعر فارسی نیز، مانند همان فرهنگ مدرنیزیشنگرای جامعهی خود، همان چیزی را آوانگارد تعبیر میکند که در بیرون متن و در ظاهر آن اتفاق میافتد. به همین دلیل حتی شاعران سپید در اشعار خود همچنان درگیر مفاهیم و تعابیر کلاسیک و کهنه هستند و با پرداخت بیش از حد به نگارش موتیفهای آزاد، موفق به خلق سطرهایی میشوند که در عین زیبایی، کاملن بیربطاند. برای مثال، در اشعار فروغ با وجود زیبایی و تاثیرگذاری، نشانی از ارتباط معنایی سطرها با یکدیگر دیده نمیشود به طوریکه هر سطر را میتوان به سادگی تغییر داد، بدون آنکه لطمهای به ساختار شعر وارد کند. به عبارتی، در سمنتیکاستراکچر ساختارمعنایی اشعار فروغ، ارتباط معنایی دیده نمیشود. یا مثلن، «شعر حجم» رویایی، آوانگارد محسوب میشود، چرا که با صورت زبان، برخوردی متفاوت دارد، «من دوست دارم از تو بگویم را» در این سطر، یک اتفاق جریان دارد، «را» در انتهای سطر بیان میشود و این بازی زبانی در صورت اشعار او ایجاد آوانگاردیسم میکند. درحالی که رویایی، شاعریست که برخلاف تئوریهای شعری تازهاش، در عمل کاملن کلاسیک رفتار میکند و اشعارش مملو از مفاهیم و عبارتهای کلاسیک است، حرکاتش در شعر تمامن عرضیست و اتفاق، در «صورت» شعرهای او میافتد. اساسن جامعهی ما، جامعهای بدویست. از خصوصیات بزرگ بدویت، عملکرد سیستم دیونیزوسی ذهن است و این، در رفتار جمعی مردم ایران کاملن مشهود است. برای مثال، عدهای با شعار الله اکبر، به خیابانها میریزند و در پی اعتراض به سیستمی هستند که شعار او نیز الله اکبر است! در جامعهی ایرانی، همه چیز در ظاهر اتفاق میافتد، بنابراین، تعریف شاعران و روشنفکران از آوانگارد، همان تغییریست که در ظاهر و صورت متن، رخ دادهباشد. درحالیکه امر آوانگارد و لیبرو در تفکر مولف و در درون متن اتفاق میافتد. در دورهی کلاسیک، ما با اهمیت «چهگفتن» آشنا شدیم و این موضوع تا جایی پررنگ شد که ناخودآگاه، «چگونه گفتن» به فراموشی سپرده شد. به همین دلیل در دورهی پس از نیما «چهگفتن» به مثابهی یک امرکلاسیک، به طور کلی رها شد و شاعران عمدتن به «چگونهگفتن» پرداختند، به نحوی که اغلب اشعار امروزی، با وجود فرم و بیان متفاوت، به روایت همان حرفهای گذشته مشغولاند. مثلن، اغلب اشعار کوتاه «شمس لنگرودی»، مثلث تک بیتیهای «کلیم کاشانی» است که با فرم مربع و در قالب شعرِ سپید کوتاه، دوبارهنویسی شده است. علت اصلی بیتوجهی مخاطب، تکبعدی بودن اوست، چرا که مخاطب شعرِ فارسی هرگز علاقهای به گسترش دامنهی شعری خود ندارد، کسی که ادبیات کلاسیک را خوانده باشد، شعر سپید را نخوانده و کسی که شعر سپید بخواند، از ادبیات کلاسیک چیزی نمیداند. از خصیصههای اصلی ادبیات آوانگارد، نوع نگاه شاعر به جهان، تفکرِ شاعرانه و تغییرِ دیدمان است. برای مثال، آوانگاردیسم اشعار شاعری مانند رمبو، عمومن در نوع نگاه او اتفاق میافتد، یا در «سرزمینهرز» الیوت؛ نوع نگاه چندبعدی او به جهان، موجب خلق اثری ماندگار و ارزشمند شده است. بهطورکلی، در سیستم ادبیات ایران به تعقل و تفکر بهایی داده نمیشود. آثار ادبی از درون و محتوای نو و آوانگارد بیبهرهاند و اساسن تغییر، تنها در ظاهر امر رخ میدهد. به عبارتی، شاعر ایرانی، سهمی برای قوهی آپولون قائل نیست و تفکر و تعقل شاعرانه،در آثارش جایی ندارند.
یک توضیح
ادبیات نوى فارسی بوطیقا ندارد؛ دربارهی تاریخ شعر معاصر و زندگىِ شاعرانش، بسیارانى قلم زدهاند اما هنوز کسى به صورت آکادمیک به تألیف و تشریح مؤلفههاى تازهی شعرى و داستانی نپرداخته و مرجعى در دست نیست تا از این طریق، شاعران و نویسندگان با تعاریف و مفاهیم تازه آشنا شوند. دو کالج شعر و داستان، تریبونیست که علی عبدالرضایی از طریق آن، تئوریهای ادبی خود را با بهترین بیان در اختیار عموم قرار میدهد تا آنها که عشق ادبیات دارند، بیشتر بدانند. او گاهی سخنرانیهایی برای کالجیها ترتیب میدهد که امر نو و آوانگاردیسم از زمره عناوین برخی از آنهاست که طی ماه گذشته در سوپرگروه تلگرامی کالج شعر برگزار شد و در این بخش از مجله شماره ۵ به صورت مکتوب آمده است.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.