چگونه میتوان از طریق زبان، با زبان قدرت مقابله کرد؟ پاسخ من، فکرپردازی و تاکید بر خرد شعریست. شاعری فقط کار با کلمه نیست. پیشتر در بحث بازی زبانی اشاره کردم که همهچیز بازی زبانیست. پس این زبان است که فکر را تولید میکند و میتوان در عرصهی متن، از طریق زبان، به عرصهی تفکر رسید. برای اینکه بحث ملموستر شود شما را به شعر آخرم «شکست برجام» ارجاع میدهم؛ در این کار اگر نمینوشتم «مک دونالد ترامپ»، هرگز به کاپیتالیسم نمیرسیدم. چنین برخوردی را پیشتر در شعرهای ژورنالیستی داشتیم، در چنین آثاری بیشتر به اتفاقات سیاسی روز توجه داشتند و همه چیز نه در زبان متن بلکه در بیرون شعر اتفاق میافتاد چون به زبان خاص این جور شعرها توجهی نداشتند، زبانشان مستقیم بود که اصطلاحن به نام «زبان پورن» میشناسیم. منظورم اینجا از پورن، شعر سکسی نیست، بلکه زبانی فاش و مستقیم است. میخواهم بگویم یک جور زبان اندیشی منجر به نویسش شعر شکست برجام شده و اینجا دونالد ترامپ نیز مثل مک دونالد کالایی کاپیتالیستیست و شعر از این طریق شی گشته¬گی انسان کاپیتالیستی را موکد میکند. این برخورد را در کتاب «جمهوری اسپاگتی» میبینید یا توی شعرهای کتاب «اروتیکا» در جایی که زبان خودش را رو میکند، نتیجه وجه شورشی و دیونیزوسی زبان است که آنجا شرّ و شور خودش را لخت میکند و تنانگی و حکمت بدن است که وارد حیطهی متن میشود. اساسن درون متن در شعرهای این دو کتاب، یا نوع سوژههایی که در این هر دو کتاب وجود دارد، در شعر معاصر فارسی نیست. متاسفانه مجموعه شعری مثل اروتیکا در ادبیات فارسی وجود ندارد چون شاعر ایرانی وجودش را ندارد که در خانهای شیشهای زندگی کند و در میدان صفحه خودش را لخت کند، در واقع شعر معاصر فارسی را ریاکاری مینویسد نه خلاقیت، نه تفکر شعری، شاعر ظاهرن نونویس ایرانی هنوز نمیداند که آوانگاردیسم تنها جابجایی ارکان جمله با توجه به سیستم جانشینی و همنشینی زبان نیست. متاسفانه شعر فارسی فکر نمیکند، حتا پشت فضای تازهای که در متنها گاهی بطور اتفاقی تولید میشود فکر وجود ندارد، تم و موتیف مقیدی که سرتاسر متن را فرا بگیرد وجود ندارد. خیلیها هنوز نمیدانند که استفاده از تکنیک چندواژگانی باید منجر به چندمعنایی شود نه بیمعنایی! چرا که اساسن در شعر چیزی به اسم بیمعنایی نداریم. آنهایی که ادعا میکنند شعرشان معنا ندارد هنوز معنای معنا را نمیدانند.
تفکر شعری چیست؟ آن چیزی که فرهنگ متنی را پدید بیاورد و سبب کنش متنی علیه ثبات و پایداری زبان شود. باید در زبان دست برد و این دست بردن در زبان بدون حیله ممکن نیست. باید انگیزه و تخیل را در آن دخیل کرد، نمیتوان بدون نقشه و پلان با زبان روبرو شد، زبان زن است. خیلیها در شعرشان کار زبانی نمیکنند بلکه به زبان تجاوز میکنند. در بسیاری از شعرهایِ یکی مثل براهنی، زبان یک جسد است و شاعر هر کاری که بخواهد با زبان میکند بدون آنکه به زیبایی برسد، زبان زن است، باید پا بدهد، تا دلش را بدست نیاوری فقط میتوانی به آن تجاوز کنی و عشقبازی با یک جسد کار یک شاعر واقعی نیست. کار زبانی بزک کردن زبان نیست، بلکه برخورد و گفتگو با زبان است، زمانی هم میتوانید وارد این گفتگو شوید که زبان بدل به عشق شود، انگار که دارید با معشوق خود گفتگو میکنید. برای اینکه در زبان قدرت ایجاد اختلال کنی باید به قدرت زبان مسلح باشی. قدرت زبان ربطی به مهارت در بزک کردن زبان ندارد. اشراف بر قدرت زبان وقتی حاصل میشود که از قدرت تفکر برخوردار باشید یعنی دامنهی مطالعات و دادههاتان وسیع و گسترده باشد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.