بتها را شکست و تبر را بر دوش بت بزرگ گذاشت. با تکههای شکستهی سنگ و چوب، روی زمین بزرگترین کاریکاتور تاریخ را کشیده بود: خدایی یگانه که روح همهی بتهای شکسته به کالبد او میرفت.
با پر کشیدن روح بتها از جسمهای سنگی به کالبد خدایی که در آسمان یگانه مانده بود، انگار کسانی که میخواستند ابراهیم را در آتش بیندازند، سنگسار شده بودند.
ابراهیم به آنها، باورهایشان، خدایانشان و اوهام سنگیشان توهین کرده بود. ابراهیم نشانهی همان خدایی بود که هنوز نیامده بود تا به سرنوشت بتهای فروافتاده دچار شود.
هنگام نابودی بتها فراموش کرده بود که هر کس به چشم بتهای پشت سر خیره شده باشد، بتهای زیادی را در هم شکسته باشد، بتها او را فراموش نمیکنند. شکستن را از یاد نمیبرند. جایی او را میشکنند: خدای یگانه، روح تکتک بتهای کوچکی است که شکستهاند.
ابراهیمِ پیروز، شمشیر را به زنگی مست سپرده بود، تبر را به دست بزرگترین بتِ پشتِ سر. بتی که در کمین بود و ضربه را وارد کرد!
مقالهها و گزارشهای بیشتر در وبسایت زمانه (لینک)
گزیدهای از داستانها، مقالهها و ترجمهها (لینک)
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
شما برای این الگوی خود چه دلیلی دارید؟
عملکرد برخی مدعیان ایمان به خدای نادیدنی (البته تعداداین مدعیان دروعین آنقدر زیاد است که ) شما را به این الگو رسانده.
چرا به این الگو نیاندیشیم که ابراهیم به فرمان خدای نادیدینی به شکستن بت ها پرداخت و فرمان او را ابلاغ کرد ولی پس از ابراهیم قدرتمندان آن فرمان الهی را سفارشی تفسیر کردند…
دوشنبه, ۲۰ام شهریور, ۱۳۹۶