تأملاتی هفتگانه بر دوران مدرن و پسامدرن: برآمدن و سلطه حوزه اجتماعی و امکانِ کارِ سیاسی
(قسمت پنجم: بدن، تن، پوشش و دغدغه زیبایی و نمایش)
نیلوفر شیدمهر
بدن و تن و پوشش
اصطلاح زبانی تنپوش به ما میگوید پوشش چیزی برای پوشاندن به تن یا پوشاندنِ تن است. اما چنانچه گفتیم تن در ذاتِ خویش چیزی است رازآلود همبستهی جان و دارای توانش خواهش و رویا و آرزو و همچنین دارای توانش “تن ندادن”. از آنجا که پوشش تولیدی تمدنی و امری اجتماعی است به نظر میرسد مراد از تنپوش پوششی است که برای تنِ اجتماعی شده یا تنِ بدن شده در اجتماع بهکار میرود.
این اصطلاح زبانی اما نکتهی مهمی را روشن میکند و آن این که تن امری است خصوصی و برای همین باید از دیدِ حوزهی عمومی پوشانده شود چنانچه کاربرد اولیهی پوشش در مفهوم عام و گستردهی خود این بود. در دوران مدرن اما، همانطور که نشان دادیم، تن به نفع بازار به حوزه اجتماعی آورده شد. امروز حوزه اجتماعی تبلور حوزهای برای نمایش تنِ بدنشده است—تنی که در این نمایش برای خرید و فروش در بازار به عنوان چیزی تولیدشده عرضه میشود.
این تنِ بدنشده در بازارهای مجازی و غیر مجازی امروز با پوششهای مختلف ظاهر میشود. یا به عباری بر آن تنپوشهای متنوع و مختلف پوشانده میشود. در این بازارِ مکاره، برای مثال، همانطور که آرایش یا زیورآلات برای تنِ بدنشده یا اجتماعی یک زن نوعی پوشش محسوب میشود روسری یا چادر هم یک پوشش است. همانطور که چکمههای چرمی بلند و تنپوش چرمی تنگ که پستانها از آن بیرون میزنند یک پوشش است تا هویتی خاص برای یک نوع خاص از زن بسازد، تیشرت سادهای که رویش چاپ شده “من یک فمنیست هستم” نیز پوششی است برای اعلام و تبلیغ و فروشِ هویتی خاص که کالا شده است. با همین استدلال، حتی برهنگی نیز میتواند نوعی پوشش برای خرید و فروش و مصرف بدنی خاص با هویتی خاص باشد.
سرمایه حتی تنپوش ضدسرمایهداران را هم برای اعلام هویت اجتماعیشان و عرضه در بازار تولید میکند. بازار همهی هویتهای اجتماعی را تا آنجا که چوب لای چرخِ گردشش نگذارند میپذیرد.
برای بازارِ سرمایه داری فرقی ندارد ایدهئولوژی حجاب و بکارت و هویت زنِ مسلمان را در شکل کالاهایی چون بورگینی و پردهی بکارتِ مصنوعی تبلیغ کند یا افسانهی نیروی جاودانهی مردانگی را در شکل قرص وایاگرا و یا دگرباشی را که به شکل پرچمی چندرنگ کالا شده است.
برای بازار فرقی ندارد کی چطور تنش را بدن کند و پوشش دهد و بفروشد یا کی چه بدن با چه پوششی را میخرد و مصرف میکند چنانچه این کارها به گردش سرمایه کمک کنند.
بدن و تن و دغدغهی نمایش و زیبایی
همانطور که گفتم، زنان شهری در عهد عتیق تنانی متعلق به خانوادهی مردان بوده و محلِ زیستِ آنها در اندرون مایلمکِ مرد یعنی در خانه که حوزه خصوصی محسوب می شد بود. حجاب به معنی رایج آن به شهرنشینی ربط دارد و پدیدهای است که از خواص یا طبقهی ممتاز شروع شده است. تا دوران مدرن، اغلب زنان از خود هویت مستقل نداشتند چرا که اصلن شهروند محسوب نمیشدند و جزو مایملک شهروندان بودهاند. زنان در آمریکای شمالی تا قرن نوزدهم در اغلب مناطق حتی حق مالکیت نداشتهاند.
از آنجا که حجاب پدیدهای تاریخمند است، زنان محجبه امروز چه خود بخواهند و چه نه و چه شوهر داشته باشند چه نه و چه در اجتماع فعال باشند و چه نه، با حجاب خود در اماکن عمومی دارند اعلام میکنند: ما تنهایی در فضای خصوصی هستیم متعلق به مردی که رییس خانواده یعنی رییس حوزهی خصوصی است، خانهی ما در شهر واقع است و رییس خانواده ما از صاحبامتیازان اجتماع است. حجاب پس میتواند بهرخکشیدن امتیاز تنی باشد که متعلق به یک مردی ممتاز و شهری است. حجاب تاکید میکند که تنِ زیرِ پوشش زیباست و با امتیازِ زیبایی امتیازِ ملکِ مردی ممتاز بودن را بهدست آورده است، مردی که وظیفه دارد قوتِ این تن را فراهم کند و از او محافظت کند. وظیفهی “خصوصی” این تن این است که از آن به شکلی محافظت کند که همیشه زیبا و دلخواه بماند و برای صاحب خود به شیوهای که او میخواهد ایجاد لذّت کند. برای انجام این وظیفه به نحو احسن میتواند از دستورالعملها، تجویزها، نسخهها، رازها و پندهای دیگر تنانِ اجتماع بهره جوید.
این تن در صورتِ پیر و زشت شدن یا عدم تمکین میتواند توسط صاحب خود مانند دستمالی کثیف دورانداخته شده و تنی دیگر جایگزین او شود یا از حقوقِ تنِ خویش که برآوردنش بر ذمهی مرد است محروم شود.
وظیفهی”طبیعی” این تن این است که بچه تولید کند که متعلق به مالک او یعنی مردِ رییس خانواده است. وظیفه “اجتماعی” او این است که یکی کار خانه کند و خانه را محل آرامش مرد درآورد و دیگر این که کودکان را به شکلی مطیع و گوشبهفرمانِ پدر پروش دهد و تربیت کند و هر جنس (دختر و پسر) را مناسبِ اجرای وظایفِ “طبیعی”، “خصوصی و “اجتماعی” خود بارآورد. چنانچه زن یا تن در وظیفهی خویش قصور کند مالک او حق دارد او را مجازات کند، برای مثال قوت او را کم یا برای مدتی قطع کند و او را بزند، و حتی از زندگی که حق اصلی تن است محروم کند.
در حوزه خصوصی یا زندانِ تنهای متعلق به مردان صاحب امتیاز، دغدغه زنان زیبایی به معنای آرایش و پیرایش خود به شکلی که دلخواه مرد باشد بوده و هست. از آنجا که این دغدغه درطول تاریخ در اجتماعِ مرد-پدرسالارانه نهادینه شده است، هنوز هم در بیشتر کشورهای دنیا دغدغهی اصلی بسیار دختران و زنان شهری که حتی با وجود تحصیلات عالی بیرون خانه کار نمیکنند و وابسته به مرد هستند زیبایی است. هویت آنها گویی با زیبا بودن و جوان ماندن گره خورده است.
در دوران مدرن، حتی وقتی زنان وارد اجتماع شدند و در حرفههایی چون منشیگری و بازیگری در فیلمهای تبلیغاتی و فروشندگی شاغل شدند، زیبایی به مفهومِ تنِ خویش را دلخواهِ مرد یا مشتری کردن اهمیت زیادی داشت. مسلم است که پوشش تن برای زیباکردن تنِ اجتماعی شده نیز در جلبِ مردان یا خریداران اهمیت فراوانی داشت و همچنان دارد. به عبارتی دیگر، بسیاری زنان در گذشته و نیز در حال جایگاهِ هویتی خود را در اجتماع و به طور اخص در محیط کاری از طریق زیبایی پیدا کرده و میکنند. زیبایی چون پوششی اجتماعی و زیبا بر تن نشانده میشود تا بدنِ اجتماعی زن با تاکید بر جنسیتش به نمایش درآید. معیارهای زیباشناسی عتیق و مدرن، اگرچه متفاوت، هر دو مردانه و مردسالارانه هستند. این معیارها زن و نقشهای او از مادری تا همسری را به اشکالِ دلخواهِ مردان یا حداقل طیفی از مردان و بر اساس فانتزیهای آنان به شکلی رمانتیک میسازند. جمله معروف سیمون دوبوآر که زن به دنیا نمیآید و ساخته میشود موید این امر است.
به همین خاطر، با همهی این که زنان به بخشهای علمی، پژوهشی، فناوری، حقوقی و اجرایی در نتیجه پیشرفت مدرنیته و نیز با تلاشها و مبارزات خود آنها و دیگر اقلیتهای جنسی و جنسیتی راه یافتهاند، ولی هنوز هم زنان به اندازه مردان در حوزه اجتماعی حضور ندارند و جدی گرفته نمیشوند. هنوز باورِ بسیاری در این است که عقبافتادگی تاریخی زنان به دلیل عقبافتادگی طبیعی آنها از جنس مرد است. این مسائل بخصوص در کشورهای جنوب و شرق کره زمین صدق میکند.
برای مثال، به همین رسانههای فارسی زبان که دقّت کنیم میبینیم حضور زنان مقالهنویس و اندیشمند فقط در بخش زنان و آن هم در حدی پررنگ است. بگذریم که در بسیاری رسانهها، بخصوص رسانههای چپ، حتی سردبیر بخش زنان یک مرد است!
به زنان همچنین گاهی در زمینههای روانشناسی و علوم سلامت و پزشکی رجوع میشود. ولی زمانی که بحث فلسفه یا علوم اجتماعی بخصوص تئوریپردازی و تحلیل در میان باشد زنان را عددی حساب نمیکنند. در عرصه هنر و ادبیات هم باز مردان دست بالا را دارند. در عرصه سیاست که همچنان این مردان هستند که همه جا “عرض اندام” میکنند و میدان را گرفتهاند.
گواه دیگر ناچیزشماری زنان با تقلیل آنان به نمایش تن و تنپوش زیبا این که بسیاری از زنانی که در شبکههای اجتماعی فارسیزبان به خاطر تولیدهای فرهنگی و هنریشان مطرح میشوند، ظاهری دلفریب برای مردان نیز دارند و برخی آرایش و پوشش و تصاویر خود را در جهت فروش کالاهایشان بهکار میگیرند چرا که باور عمومی هنوز بر این منوال است که ارزشِ زن به زیبایی و نمایشِ تنِ بدنشدهی اوست و در اغلب موارد آنچه زنی را پرطرفدار میکند عکسهای زیبای اوست. لازم به ذکر است که این فکر در سر بیشتر زنان نیز وجود دارد و زیباییشناسی مردانه در وجود اینان رسوخ کرده است. به همین خاطر خود زنان بیشتر نقش حفظ و اجرا و نشر این باورها را دارند و خود زنان بیشتر پلیس یکدیگر بوده و آنان را که زیبا نیستند به حاشیهها میرانند.
این موضوع منحصر به جامعه فارسیزبانان در ایران و خارج ایران نیست. باور نهادینهشده عمومی در بیشتر دنیا هنوز بر اساس ارزش دادن به زن به خاطر زیبایی نمایشی مردپسندِ تنِ اوست. به همین خاطر دغدغه زیبایی و جوانی همچنان به طور عمده متعلق به زنان است. از بزرگترین صنایع صنایعِ تولید لوازم آرایشی و پیرایشی و لاغری و پوشاک و تزیینی و جواهرآلات هستند.
خلاصهی این بحث این که در حالی که دغدغهی زنان پیشامدرن عرضهی زیبایی نمایشی در حوزه خصوصی یعنی خانه برای مردی بود که تنِ زن در تملک او بود، با قدرت گرفتن حوزه اجتماعی و ارزش یافتن تن برای کسب موفقیت اجتماعی در دوران مدرن، دغدغهی آنان به عرضهی زیبایی نمایشی در حوزه اجتماعی تبدیل شد تا بتوانند جایی برای خود میان مردان در حوزه اجتماع دست وپا یا باز کنند. دلایل این امر چنانچه در بخشهای پییشین این جستار آمد این است که در مراحل پیشترفتهی مدرن بعد از اتوماتیزه شدن تولید و از سکهافتادن کارِ کارگری که بدن مولّد آن است و بعد وارد شدن زنان در مشاغل دفتری و خدماتی و همزمان مهم شدنِ تبلیغات که نقش کلیدی در فروش کالاها و درنتیجه در رقابت سرمایهداران با هم در بازار داشت ، تن و طور اخص تنِ زنان اهمیت بهسزایی پیدا کرد.
اهمیتِ تن اما در دوران پساصنعتی یعنی زمانی که دیگر طلا پشتوانه پول نیست و زمانی که نئولیبرالیسم و تفکرِ بگذار بازار کار خودش را بکند حاکم و سرمایه و فرهنگ جهانی سازی شد باز بیشتر شد تا آنجا که امروزه تن نقش اساسی در گردش فرهنگ-کالا و به تبع سرمایه و شتاب دادن به گردش سرمایه بازی میکند.
همانطور که گفتیم در زمانهی ما حوزههای خصوصی و عمومی در حوزه اجتماعی ذوب شدهاند. این موضوع تحولات عمدهای را ایجاد کرده است از جمله این که با ظهور هویتهای جنسی و جنسیتی و همچنین گرایشهای جنسی و جنسیتی متفاوت و با ظهور هویتهای فرهنگی و اجتماعی متفاوت و همچنین درونریز و برونریز و مخدوش شدن مرزهای هویتی و در نتیجه ظهور بسیار اشکال تلفیقی و التقاطی—اشکال و هویتهایی که همه میتوانند در تبلیغ خود به گردش سرمایه و شتاب دادن به این گردش سود برسانند، تن و زیبایی اشکال متکثری پیدا کرده است. همچنین دغدغهی تن و زیبایی تن و و پوشش و آرایش به عنوان عواملی برای پیشرفت و جلو افتادن در رقابتِ تنگِ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی دغدغه بسیاری از ابدان اجتماع از جمله مردان نیز شده است.
به بیان دیگر، در کنارِ عرضاندامِ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و عرضهی بدن (عضله و مغز)، دغدغهی زیبایی و پوشش و نمایشِ تن شامل مردان هم شده است.
همانطور که زنان با راه یافتن به حوزه عمومی که در قدیم متعلق به مردان بود و اکنون زیر گروهِ حوزه اجتماعی شده است دغدغههای به اصطلاح مردانه پیدا کردهاند، مردان نیز در دوران پسامدرن با راه یافتن به حوزه خصوصی که که در دوران پیشامدرن جایگاه تنان یعنی زنان و کودکان و بردگان و خواجگان و دیوانگان و عقبافتادگان و مطرودان از جمله همجنسگرایان بود و اکنون زیرگروهِ حوزه اجتماعی است، تا حدی دغدغههای تنانهی زنان و این دیگر اقلیتها را پیدا کردهاند.
وقتی در نتیجهی ادغام حوزه خصوصی در حوزه اجتماعی در دوران پسامدرن، زیرحوزههای خصوصی از جمله اندرونی خانه و خانواده و همچنین درون زندانها و دیوانهخانهها و یتیمخانهها و مراکز معلولان و عقبماندگان ذهنی یعنی اماکنی که محل تنهایی بود که از انظار دور و پنهان نگه داشته میشدند رو به مردان یا هنجارمندانِ اجتماع باز شد، اینان به این مکانها راه یافتند و دغدغههای این دیگران در آنها سرایت کرده و حتی اجازه یافتند کارهای به اصطلاح زنانه / دگرباشانه انجام دهند.
در ادامهی این سرایت دوطرفه حوزههای خصوصی و عمومی در هم که خود زیرمجموعه حوزه اجتماعی شدهاند، میبینیم که تنِ مردان و پوشش و آرایش و پیرایش آنان نیز چه مهم شده است. همه حتمن اظهار عقیدههای زیادی را در موهای کاشتهی ترامپ و زشتی آنها به نشانهی ناکارآمدی او در کنار اظهارنظرها در مورد همسرش ملینا و زیبایی او را شنیدهایم.
چند مثال دیگر برای نشان دادن این سرایت دوطرفه (ادعا نمیکنم سرایتی برابر است) میآورم: ظهور مردان تنفروش؛ کامجویی بعضی زنان متموّل و ممتاز، بخصوص زنان سالمند، از مردان و بخصوص مردانِ جوان؛ ظهورِ پدیدهای به نام متروسکسوآل که برای مثال مردان (مردان شهری) زیرآبرو برمیدارند،مو بلند میکنند، ناخن مانیکور میکنند و شلوارکهای صورتی و نارنجی میپوشند و زنان موهایشان را از ته میزنند یا کت و شلوار و کراوات میپوشند ، مرد بلند میکنند و با چند نفر به طور موازی رابطه جنسی برقرار میکنند.
در ایران که زن حق بسیاری از این کارها را در بیرون خانه در اماکن عمومی ندارند، مردان از امکانات متروسکسوآل تا حد بالایی برخورداند و از آنها استفاده کرده و خود را به شکل تنانه به نمایش میگذارند.برای مثال رقص پسرها و مردان در اماکن عمومی چیزی عادی شده است.
منابع:
Arendt, Hannah. 1998/1958. The Human Condition (With an Introduction by Margaret Canovan) second edition. London, Chicago: The University of Chicago Press
.Bergson, Henri. 1946. The Creative Mind. Translated by Andison, M. L. New York: Philosophical Library
.Bergson, Henri. 1998. Matter and Memory. New York: Zone Books
Bergson, Henri. 1920. Mind-Energy: Lectures and Essays. Translated by Carr, H. W. New York: Henry Holt and Company
Bergson Henri. 1956. Time and Free Will: An Essay on the Immediate Data of Consciousness. Translated by Pogson, F. L. New York
Macmillan Company
Butler, Judith. 1990. Gender Trouble: Feminism and the Subversion of Identity. New York: Routledge
Deleuze, Gilles. 1988. Bergsonism. New York: Zone Books
Deleuze, Gilles. & Guattari, Felix. 1987. “November 28, 1947: How Do You Make Yourself a Body Without Organs?” A Thousand Plateaus: Capitalism and Schizophrenia. Translated by Massumi, B: 149-167. Minneapolis: University of Minnesota
Foucault, Michel. 1995. Discipline and Punishment. New York: Vintage Books
Friend, Tad. “The God Pill: Silicon Valley’s quest for eternal life.” New Yorker (۳ April 2017): 54-68
Fukuyama, Francis. 2014. Political Order and Political Decay: From the Industrial Revolution to the Globalization of Democracy. New York: Farrar, Straus and Giroux
Mayer, Jane. “Trump’s Money Man: Who is funding America’s populist insurgency?” New Yorker (۲۷ March 2017): 34-46
Mukherjee, Siddhartha. “The Algorithm Will See You Now: When it comes to diagnosis, will A.I. replace the M.D.?” New Yorker (۳ April 2017): 46-54
Piketty, Thomas, and Arthur Goldhammer. 2014. Capital in the Twenty-first Century. Cambridge Massachusetts: The Belknap Press of Harvard University Press
Wilson, Woodrow. 1887. “The Study of Administration.” Political Science Quarterly 2(2): ۱۹۷-۲۲۲
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.